تریدینگ فایندر

دیکتاتوری اجتماعی به شدت خطرناک‌تر از استبداد دولتی است

آفتاب یزد- گروه گفتگو: در چند سال اخیر به مدد فضای مجازی با پدیده ای به نام جامعه قوی- دولت ضعیف رو به رو شده ایم. به طوری که در خیلی از موارد می‌بینیم جامعه قوی مطالباتش را به اشکال مختلف بروز می‌دهد و دولت ضعیف نیز مجبور به انجام آن مطالبات است. در خیلی از کشور‌ها شاهد این موضوع هستیم و تا حدودی هم این موضوع وارد کشور ما شده است اما مطالبات مردمی‌در همه موارد مطالبات پخته و قابل دفاعی نیست، در برخی از موارد هم مطالبات مردمی‌غیر منطقی و نا پخته است و در صورت اجرا، ضرر‌های جبران ناپذیری را به جامعه وارد می‌کند؛ اما چطور می‌توان مطالبات درست جامعه را از مطالبات نادرست تشخیص داد و دولت‌ها در برابر این مطالبات چطور باید رفتار کنند؟ برای بررسی این موضوع به گفت و گو با جعفر بای، آسیب شناس اجتماعی نشستیم که در ادامه می‌خوانید.
در چند سال اخیر دردنیا با پدیده جامعه قوی – دولت ضعیف مواجه شده ایم. آیا این پدیده را که به واسطه ظهور و بروز شبکه‌های اجتماعی پدید آمده است قبول دارید؟
بله. این مسئله یکی از مباحث اساسی در جامعه شناسی سیاسی است که در خصوص روابط دولت‌ها با جوامع مطرح می‌شود این موضوع را به ۴ مدل می‌توان طبقه بندی نمود تا روابط جامعه با دولت را از چهار بعد متصور شد که عبارتند از: 1- جامعه ضعیف و دولت ضعیف که سرانجام به انحطاط و زوال می‌انجامد.2- جامعه قوی و دولت ضعیف که انحرافات و آسیب‌های جدی مسیر حرکت‌های اجتماعی را تهدید می‌نماید.3- جامعه ضعیف و دولت قوی که مدل همه نظام‌های استبدادی و دیکتاتوری است.4- جامعه قوی و دولت قوی که تنها مدل موفق و منحصر بفردی است که ایده آل بوده و به طور قطع با هماهنگی وهمدلی می‌توان شاهد جامعه‌ای سالم و خالی از فساد بود و تعالی و پیشرفت و ترقی از ثمرات این مدل است؛ ولی در مورد وضعیت کنونی جامعه خودمان باید اشاره نمود که عوامل و عناصر فراوانی باعث قدرتمندی جوامع می‌شوند که یکی از دلایل می‌تواند ظهور و بروز شبکه‌های اجتماعی باشند. در این خصوص می‌توان به تجربه دو انقلاب بزرگ در کمتر از یک قرن در جامعه ایران اشاره کرد که ابتدا به مشروطیت و بعد انقلاب شکوهمند اسلامی‌بود که آگاهی و بیداری‌های فراوانی را برای جامعه ما به ارمغان آورده است. این فضای باز ستایی و انجام انتخاب پیاپی هر یک موجبات مباحث روشنگرانه فراوانی بر افکار عمومی‌را رقم زده است. صدور مجوز فعالیت‌ها برای سازمان‌های مردمی‌نهاد نیز از سوی نهاد‌های مختلف در بخش‌های گوناگون باعث حضور مردم در انواع فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی شده، فعالیت‌های گروه‌ها و احزاب اگرچه مطلوب نبود ولی توانست فضایی برای بیان مواضع و دیدگاه‌های متنوعی در جامعه فراهم نماید. ده‌ها مورد از فعالیت‌های مدیریت بخش‌هایی از جامعه که پیش از این توسط دولتمردان انجام می‌شد حالا به مردم تفویض شده و در راستای اجرای سیاست‌های انجام شده مردم را به میدان فعالیت‌ها کشاندند و در خاتمه ظهور و بروز شبکه‌های اجتماعی که منجر به گردش اطلاعات فوق‌العاده‌ای از سوی مردم شده است آگاهی‌های زیادی را در جامعه فراهم ساخته به گونه ای که هر چند گاه اخباری جزئی در گوشه و کنار جامعه به صورت موجی در شبکه‌های اجتماعی مسئله ساز می‌شود؛ در چنین شرایطی مختصات جامعه قوی البته به صورت کامل در کشور خودنمایی می‌کند و چون دولت‌ها نتوانسته اند همپای رشد جامعه خود را توانمند کنند امروزه گاهی مرعوب خواسته‌های اجتماعی شده و جامعه با مبارزه خواسته‌های خوب خودش را تحمیل می‌کند.
با همین روال می‌بینیم که در خیلی از مسائل خواسته مردم هرچند منطقی نباشد به کرسی می‌نشیند. در اینگونه موارد دولت‌ها چگونه باید عمل کنند؟
تریدینگ فایندر


قدرتمندی جامعه ایرانی هنوز به کمال واقعی خود نرسیده و برای حصول اهداف نهایی راه طولانی را پیش رو دارد و از سوی دیگر سرعت توانمندی جامعه به گونه‌ای بود که نتوانست ناخالصی‌های خودش را پاکسازی نماید و زلال و شفاف شود هرکس در موج آب خروشانی جریان پیدا می‌کند که در آغاز گل آلود و همراه با ضایعات فراوانی است. چون بیداری و توانایی جامعه ایرانی در مرحله کودکی و آغازین رشد خویش قرار دارد به همین دلیل امکان طرح حرکت‌های انحرافی در مطالباتش به شدت وجود دارد البته مداخله عناصر بیگانه نیز می‌تواند در چنین شرایطی مشکلاتی به همراه داشته باشد، یکی از انواع مدیریت‌های دشوار، هدایت افکار عمومی‌است با توجه به آسیب پذیری جامعه ایرانی به علت وجود گسل‌های فراوانی که چون آتش زیر خاکستر می‌تواند مسئله ساز باشد باید مراقبت‌های فراوانی از سوی دولتمردان در ارتباط با جامعه ایرانی ایجاد شود. رخنه عناصر بیگانه که در تاریخ موارد فراوانی را می‌توان شاهد مثال آورد از جمله دیگر مشکلات محسوب می‌شود. باید در وهله اول دولت‌ها نیز شانه به شانه جامعه رشد و شکیبایی یافته و از ظرفیت‌های فراوان فرهنگی و اجتماعی در رنگین کمان اقوام ایرانی استفاده نمایند چون این سرمایه‌های بالقوه موجود است اگر آن‌ها را نشناسیم وبرای حصول اهداف متعالی خود از آن‌ها بهره نگیریم قطعاً بیگانگان در لباس خودی نفوذ کرده و از آنها به نفع خویش بهره خواهند برد و به طرح مطالبات غیر ضروری و خواسته‌های غیر منطقی خواهند پرداخت و دولتمردان را به مشکلات و گرفتاری‌های غیرمنتظره ای خواهند کشاند و بر خود مشغول خواهند کرد آنها با فعال سازی هر یک از گسل‌های پنهان و خطرناک می‌توانند چالش‌های جدی را در موقعیت کنونی که مرحله خامی‌توانایی جامعه ایرانی است ایجاد نمایند به همین دلیل دولتمردان باید از بین نخبگان عالی‌رتبه و برجسته جامعه انتخاب شوند تا بتوانند با شناخت عمیق و رقیق ظرفیت‌ها و کاستی‌ها ،ضعف‌ها و قوت‌های جامعه را فهرست نموده و نسبت به سرمایه‌های موجود فرهنگی و اجتماعی که مهمترین آنها مشکلات اقتصادی است برنامه‌ریزی کنند، آنها نباید با زبان خشونت با مردم سخن بگویند و جامعه را نباید ضعیف و نحیف بپندارند. اگر نگاه به جامعه ایرانی که از فرهیختگی و نخبگانی خاص برخوردار است نگاه مثبت همراه با تعامل متقابل باشد قطعاً می‌توان از مشکلات و گرفتاری‌های فراوان عبور کرد. استفاده از نخبگان برای دولتمردان به توده‌های مردم می‌توانند منجر به قدرتمندی هر دو گروه شود و ارتباطات و تعاملات مبنی بر همکاری و مشارکت این دو نهاد می‌تواند به گونه ای در یکدیگر عجین شود که واژه «دولت مردم» به معنای واقعی شکل گیرد در چنین حالتی آنها در کنار یکدیگر خواهند بود نه در مقابل هم و تمکین مطالبات به صورت منطقی صورت خواهد پذیرفت نه غیر واقعی و تجربه تلخ بی اعتمادی‌های زلزله کرمانشاه و سیل بندر ترکمن نیز تکرار نخواهد شد.
برخی خواسته‌ها نیز مثل ورود زنان به ورزشگاه خواسته جمعی مردم است که البته یک خواسته منطقی نیز محسوب می‌شود، چطور می‌توان خواسته‌های منطقی مردم را از خواسته‌های غیر منطقی تفکیک کرد و به آن‌ها جامه عمل پوشاند؟
جامعه ایرانی به شدت نیازمند تمرین دموکراسی برای حاکمیت واقعی مردم‌سالاری دینی است؛ اگرچه بین دموکراسی اسلامی‌غربی با مردم سالاری دینی تفاوت‌های فراوانی وجود دارد ولی دستیابی به جامعه قدرتمند و دولت قوی مستلزم تمرین و ممارست فراوانی در طرح خواسته‌ها و اجابت مطالبات اجتماعی از سوی دولت‌هاست در تحقق چندین نوبت این تعاملات مردمی‌از سوی دولت و تقویت هماهنگی و همدلی همراه با مشارکت همه جانبه و همکاری توام با اعتماد منجر به نشاط جامعه خواهد شد. هر قدر دولت‌ها مخالفت‌ها و ممانعت‌ها را در تحقیق خواسته‌های مردمی ‌بکاهند و صمیمیت‌ها و ارتباطات بین خود با مردم را تقویت کنند و بستر همکاری‌های فراوانی را در بخش‌های گوناگون مهیا نمایند، خواسته‌های بیشتر ماهیت منطقی خواهند یافت ولی اگر زبان نامهربانی و سرکوب و خشونت و نگاه مخرب و بی اعتنایی و عدم برون سپاری فعالیت‌ها و انجام همه فعالیت‌ها توسط دولت انجام شود به عکس باعث چندگانگی مردم و بی‌توجهی آنها نسبت به دولت مردان خواهد شد و این پدیده تلخ باعث تقویت مخالفت مردمی‌را فراهم ساخته و خواسته‌ها را به سمت غیر‌منطقی‌شدن پیش خواهد بود. اگر دولت وظایف قانونی خود را بی‌کم و کاست نسبت به مردم انجام دهد و سپس درصدد انجام خواسته‌های مردمی‌باشد و گوش شنوایی برای شنیدن مطالبات مردمی‌داشته باشد و نسبت به آنها در فضای مناسبی واکنش‌های خردمندانه نشان دهد، یقینا مردم با عقلانیت و منطق به دولت راسخ پاسخ مثبت خواهند داد. برای انجام مطالبات مردم از سوی دولت باید دولت خود را در همه عرصه‌ها توانمند کند. رشد کاریکاتوری دولت در یک یا چند بخش و ضعف آن در دیگر بخش‌ها قطعاً آن را با مشکلات فراوان ساختاری مواجه خواهد ساخت تا نتواند به خواسته‌های مردم پاسخ مثبت دهد در شرایط کنونی اگر آگاهی‌های عمومی‌افزایش یافته و گردش اطلاعات سرعت سرسام آوری پیدا کرده است امواج رنگین مطالبات اجتماعی نیز افزایش فوق‌العاده‌ای خواهد یافت و ضرورت توانمند سازی دولت در همه ابعاد به شدت احساس می‌شود. غفلت در بخشی و توجه ویژه به بخشی خاص نه تنها دولت را قدرتمند نمی‌سازد بلکه باعث تضعیف دولت‌ها خواهد شد. جنس خواسته‌های مردم متنوع است و باید در همه ابعاد دولت پاسخگویی انجام خدمات قانونی باشد کاستی در هر بخش نشانگر ناکارآمدی دولت محسوب می‌شود و این ضعف کوشش سایر بخش‌ها را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. دولت‌ها باید در همه ابعاد حیات اجتماعی قدرتمند داشته باشند و فعال ظاهر شوند و نسبت به انجام وظایف ذاتی قصور و کوتاهی نداشته باشند. اگر چنین کنند خود به خود فساد نیز کاهش خواهد یافت و فرار مالیاتی به حداقل خواهد رسید و هنجار شکنی‌های اجتماعی نیز فروکش خواهد نمود. منشاء بسیاری از موارد یاد شده ریشه در ناتوانی و ناکارآمدی دولت دارد.
قدرت مندی مردم جوامع که روز به روز افزایش می‌یابد آیا به ضرر دولتمردان است؟
خیر. قدرتمندی هر یک نه تنها به ضرر طرف مقابل نیست بلکه توانمندی هریک می‌تواند باعث قدرتمندی دیگری شود و در نتیجه باعث شتاب جامعه به سوی ترقی و پیشرفت بیشتر خواهد شد. سلامتی جامعه مرهون قدرتمندی این دو نهاد است، هر قدر دولت قوی باشد جامعه قدرتمند را تحمل نموده و با هماهنگی و همدلی می‌توانند اولاً فساد ساختاری و سیستمی‌را ریشه‌کن کنند و بعد هم بستر جامعه سالم را مهیا ساخته و با ریل گذاری‌های مناسب و مطلوب، جامعه را به سوی کمال هدایت کنند دولت اگر به موازات جامعه توان‌افزایی کرده و قدرتمندانه ظاهر شود، می‌تواند از توانایی‌های موجود اجتماعی به عنوان سرمایه‌های غنی برای تحقق اهداف خویش بهره گرفته و شتاب پیشرفت و ترقی همه جانبه فرهنگی و اجتماعی و غیره را رقم بزند. ولی اگر با قدرتمندی جامعه دولت ناتوان و ضعیف باشد و نتواند همسو با جامعه حرکت کند فساد و تباهی از یک سو و ناکارآمدی و ضعف سوی دیگر می‌تواند زمینه خشونت و ناسازگاری‌های اجتماعی را فراهم کند و روند رشد را کند و جامعه را به انحطاط بکشاند. این دو همانند دو بال یک پرنده برای پرواز هستند که یک بال شکسته یارای پرواز، ترقی، تعالی و پیشرفت را نخواهد داشت و خمودی، رکود، سستی، ناتوانی و ضعف دستاورد بال شکسته چه دولت و چه جامعه خواهد بود. ارتقاء هرم تحصیلی شهروندان و کسب مهارت‌ها و تخصص متنوع از سوی آنها با چاشنی ظهور شبکه‌های اجتماعی و بالا بودن میانگین نخبگی مردم ایران زمینه توان افزایی‌های فراوان را باعث می‌شود برای دولت این قدرتمندی نه‌تنها تهدید نیست بلکه می‌تواند فرصت مناسبی را برای آن‌ها به منظور پیشبرد اهداف و اجرای برنامه‌ها و طرح‌های فراهم نمایند و نگاه مثبت به توانمندی جامعه به عنوان بازوی کمکی برای اجرای برنامه‌های کمال جویانه می‌تواند برای دولتمردان بسیار مفید باشد. همانگونه که دولت ضعیف جامعه قوی را نمی‌تواند تحمل کند، جامعه ضعیف نیز نمی‌تواند برای دولت قوی مفید باشد دولت قوی موجبات قدرتمندی جامعه قوی را می‌تواند فراهم کند ولی جامعه قوی دولت ضعیف را اصلاً نمی‌تواند بپذیرد پس دولت‌ها باید از جامعه قوی قدرتمندتر باشند در غیر این صورت محکوم به سقوط هستند. اگرچه جامعه قوی دولت قدرتمند را برمی‌گزیند.
آیا این موضوع سبب می‌شود که در آینده با موضوع دیکتاتوری معکوس یعنی از پایین به بالا مواجه شویم؟
بله. جامعه قوی و دولت ضعیف عوارض و عواقب بسیار شومی‌را به همراه دارد وقتی دولت توان مدیریت افکار عمومی‌را نداشته باشد و نسبت به مطالبات اجتماعی پاسخگو نباشد و در اجرای وظایف قانونی خویش ناتوان باشد و ناکارآمدی در همه ابعاد و ارکان برای جامعه را به همراه داشته باشد با توجه به آسیب پذیری جامعه ایرانی به واسطه گسل‌های موجود خطرناک از یک سو، ظهور و نفوذ عناصر بیگانه از سوی دیگر پدیده بسیار خطرناکی را می‌تواند فراهم کند. دیکتاتوری اجتماعی به شدت خطرناک تر از خشونت استبدادی دولت است، این موضوع محصول مدل رضاخانی است که با تضعیف جامعه همراه بود و استبداد و خشونت دولتی را باعث شد ولی در مدل جامعه قوی و دولت ضعیف اگر با مداخله عوامل خارجی همراه باشد، افزون ‌بر دیکتاتوری معکوس هرج و مرج اجتماعی و تجزیه طلبی و آنارشیسم همراه با رفتارهای ضد قانونی را به همراه خواهد شد و ویرانگری آن به مراتب بیشتر از مدل‌های پیشین است. دیکتاتوری دولتی را در تاریخ تجربه داشتیم؛اگرچه دیکتاتوری اجتماعی را در مقاطع کوتاهی از تاریخ تجربه کردیم ولی خوشبختانه دوام آنچنانی نداشته است، دیکتاتور فردی در مقایسه با دیکتاتوری طبقاتی قابل تحمل تر است ولی دیکتاتوری اجتماعی در مقایسه با دیکتاتوری طبقاتی به مراتب خشن تر و ویرانگرتر است. در واقع دیکتاتوری اجتماعی خشن ترین و ویرانگر ترین مدل دیکتاتوری است که جوامع بشری را به انحطاط و نابودی می‌کشاند. خودکامگی اجتماعی غیر قابل مهار است چون انحصار قدرت در دست یک فرد مشخص نیست بلکه قدرت مطلق دست مردمی‌خواهد بود که بدون تبعیت از قانون هر آنچه که می‌خواهند می‌کنند معمولاً عناصر لمپن از چنین شرایطی سوء استفاده نموده و تخریب‌های فراوانی را بر جامعه تحمیل می‌کنند. در لمپنیزم اجتماعی همه قواعد و قوانین آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی زیر پا گذاشته می‌شود اگر چه سرمایه‌های غنی اجتماعی در کشور به گونه‌ای است که اجازه ظهور چنین پدیده را نخواهد داد اما با همه این وجود دولت‌ها باید به شدت مراقب آسیب پذیری اجتماعی از یک سو و رخنه و نفوذ عناصر بیگانه از سوی دیگر باشند و پا به پای قدرتمندی جامعه نسبت به تقویت خویش برای پاسخگویی به مطالبات اجتماعی اقدام کنند.
خیلی از جوامع هستند که از آگاهی مردم می‌ترسند و به همین دلیل هم سعی می‌کنند که این آگاهی را به هر نحو ممکن محدود کنند، به نظر شما چرا این طور است؟
حکومت بر آگاهان بسیار دشوار است، جامعه آگاه نمی‌تواند خنثی و بی تفاوت باشد نسل آگاه، بیدار و هوشیار مراقب اخبار و اطلاعات جامعه خود است و نسبت به کنش‌های اجتماعی واکنش‌های بهنگام و دقیقی را نشان می‌دهند. مردم آگاه عناصر مسئول و متعهد هستند ،اولاً وظایف خود را کاملاً می‌شناسند و ثانیاً اصرار بر انجام تکالیف خود در قبال جامعه دارند. از حقوق فردی و اجتماعی خود نمی‌گذرند و با آستانه مقاومت بالا نسبت به احقاق حق خود و جامعه می‌کوشند. با بصیرت و آگاهی، مسئولیت آفرین و تعهد‌زا و مبارز پرور هستند به همین دلیل هم دولت‌های ضعیف تاب و تحمل آگاهان را در جامعه ندارند و آنان را مزاحم خود و فعالیت‌ها و برنامه‌های دولت می‌پندارند. بنابراین در تلاش حذف آنها از حیات اجتماعی و فرهنگی بر آمده و با آنها مبارزه می‌کنند. عناصر آگاه همیشه آگاهی بخش و روشنی آفرین برای خود ، خانواده و جامعه خود هستند و وجود طیفی از آگاهان در جامعه ، همه جامعه را آگاهی می‌بخشد. هیچ گاه آنها را نمی‌توان به سکوت واداشت آن‌ها تمکین هم نمی‌شوند و زیر بار خشونت نمی‌روند. فریب وعده‌ها را نمی‌خورند و اسیر نفوذ دشمن نمی‌شوند. خیرخواهانه به دنبال اصلاح جامعه هستند و با هر فسادی مبارزه می‌کنند و مواضع منطقی اتخاذ می‌کنند و در مقابل سختی مقاومت کرده و در فشار تسلیم ناحق نمی‌شوند و با ظلم سازش نمی‌کنند. یار و یاور مظلومان هستند و منافع دیگران را بر منفعت خود مقدم می‌شمارند، خردمندانه تصمیم می‌گیرند و با عقلانیت تمام رفتار می‌کنند و در همه حال هوشیارانه مراقب پیرامون خود هستند، دولتمردان باید با ظرفیت و دقت با آنها رفتار کنند و هرگونه اشتباه و خطا با آنان منجر به بروز مشکلات و گرفتاریهای جدی می‌شود. آنها معمولا مورد وثوق مردم هستند و جامعه نسبت به سخنان آنها اقبال نشان می‌دهد.بنابر این دولت‌ها باید از حضور چنین افرادی استقبال کنند و به عنوان مشاور در هم اندیشی‌ها از آن‌ها بهره بگیرند. دولت‌هایی که از ظرفیت‌های فاخر اجتماعی استفاده بهینه دارند قطعا در حصول اهداف خود گام‌های موفق تری را می‌توانند بردارند، نمونه‌های فراوانی در عصر حاضر می‌توان شاهد مثال آورد که آگاهانه توانسته اند در کنار دولت به عناصر سازنده، مولد و عامل پیشرفت و ترقی جامعه باشند.
به نظر شما تصمیم گیری مردم در مواردی که انتخابشان غیرمنطقی و اشتباه است تا چه اندازه می‌تواند به جامعه آسیب برساند؟
همسویی دولت با جامعه می‌تواند از انحرافات فراوان اجتماعی ممانعت کند، برای مثال فرمان ورود رایانه به کشور که متاسفانه در ایران از کودکان و خردسالان آغاز شد و بر خلاف کره جنوبی که ابتدا به بزرگتر‌ها آن را آموزش دادند؛ در ایران کودکان مسلط تر و موفق تر از پدران در استفاده از کامپیوتر بودند. این موضوع باعث نگرانی معلمان در مدارس شده بود و معلمان مدعی این بودند که دانش‌آموزان در این بخش با سواد تر از آنها هستند. کتاب‌های درسی کشورمان که متاسفانه محتوا محورند و دانش موجود در آنها نیز کم شده بود و معلم هم صرفاً نقال علم بود، بنابر این دانشی که در مدارس گفته می‌شود، شاگردان به راحتی از طریق رایانه آخرین دستاوردهای مورد نیاز و به روز را داشتند. انگیزه آنها برای حضور در کلاس وجود نداشت و کارکرد معلمان برای دانش‌آموزان خنثی بود. در چنین حالتی تنها راه تغییر نگرش در محتوای کتاب‌های درسی و تغییر نقش معلم از نقالی علوم به آموزش روشهای کشف علم بود. کتاب‌ها از محتوا محوری به متد محوری تبدیل شود و معلم ناقل دانش هم متد محور شود و روش‌های اندیشیدن و به اصطلاح ماهیگیری را به دانش آموزان آموخت. در چنین حالتی رسالت معلم احیا خواهد شد و دانش آموزان علاقه مند حضور در کلاس و فراگیری علم خواهند شد. در رابطه با دولت و جامعه نیز چنین روشی باید اتفاق بیفتد تا اگر دولت از جامعه عقب است با تجدید نظر در وظایف و عملکرد‌ها و تغییر نگرش و تبیین شرح وظایف نوین شرایط جدیدی برای فعالیت‌های خود انتخاب کند تا بتواند همزمان با رشد جامعه و تغییرات همه‌جانبه اجتماعی تغییر‌یافته و به موازات رشد جامع او نیز با آرمان‌ها و اهداف اجتماعی همسو شود، تا بتواند از انتخاب‌های غیرمنطقی و تخطی‌های احتمالی اجتماعی ممانعت کند. البته با قدرتمندی دولت قطعاً فضای اعتماد سازی وجوه همکاری و مشارکت‌های اجتماعی نیز تقویت می‌شود و شرایط مطلوبی برای فراهم شدن تعاملات منطقی بین دولت و جامعه فراهم می‌شود. در چنین ارتباطات منطقی جامعه از انحرافات احتمالی دولت ممانعت می‌کند و دولت نیز می‌تواند انتخاب‌های نادرست جامعه را تسهیل کند و راه ناصواب آنها را یادآور شود و عواقب و عوارض ناشی از اتخاذ تصمیم نادرست را برای جامعه بازنگری کند. انتخاب غیر منطقی جامعه اشتباه نابخشودنی و انحراف بزرگی برای حرکتهای اجتماعی محسوب می‌شود و آسیب‌های وارده نیز در پیگیری جامعه بزرگ‌تر و غیر قابل بازگشت خواهد بود. تصمیمات نادرست و غیر منطقی جامعه و اصرار برای آن حرکتهای اجتماعی، آسیب‌های جبران ناپذیری را به همراه دارد که دولت‌ها باید هوشیارانه به کمک عناصر پر نفوذ اجتماعی نسبت به اصلاح آنها اقدام نمایند.
چطور می‌توان به خواسته مردم جهت دهی داد؟ آیا این موضوع امکان پذیر است؟
مردم نسبت به مداخله مستقیم در تصمیماتشان حساسیت نشان می‌دهند، هیچ گاه جنس دخالت درخواست‌های مردمی‌از سوی دولتمردان نباید تحکمی،امری، دستوری و مستقیم باشد؛ هرگونه تصحیح در مطالبات مردمی‌باید خردمندانه و با برنامه‌ریزی و هدفمند از سوی خود مردم صورت بگیرد. هرگونه تقابل و دخالت مستقیم از سوی دولت منجر به لجاجت و بروز مشکلات خواهد شد. مسئله مهم ارائه نظرات منطقی و اقامه دلایل دقیق عقلانی همراه با تجربه و تحلیل است که باید توسط سازمان‌های مردم نهاد گفته شود چرا که نقش اساسی آنها در محور‌ها و موضوعاتی است که دولت نمی‌تواند حضور مستقیمی‌داشته باشد. آنها در چنین شرایطی سازمان یافته و بدون جانبداری از دولت، با منطق می‌توانند به پا خواسته و افکار مردمی‌را جهت‌دهی کنند و تغییرات لازم را فراهم نمایند. سازمان‌های مردم‌نهاد دقیقاً در چنین مواقعی می‌توانند به زیباترین شکل ایفای نقش کنند و واسطه امین مردم با دولت قرار گیرند. حضور آنها به لحاظ سازمان یافتگی و وجاهت قانونی مشروعیت دارد و هرقدر مردم در چنین سازمان‌ها و نهادهایی فعالیت کنند و وظایف اجرایی دولت را به عهده بگیرند، می‌توانند مشکلات فراوان اجتماعی را حل کنند. تقویت آنها برای سازمان یافتگی و فعالیت‌های شبه دولتی می‌تواند پلی بین جامعه و دولت فراهم کند و باعث تسهیل ارتباطات این دو شود. هر قطع تعداد آنها و موضوع فعالیت شان در جامعه افزایش یابد به همان نسبت مشکلات دولت در ایجاد تعامل با جامعه روانتر خواهد شد . تجربه جهانی نشان می‌دهد که مناسب ترین ابزار ارتباط با جامعه حمایت دولت از سمن‌ها و تقویت آنها و تفویض اختیاراتی است که مردم می‌توانند به راحتی آن‌ها را انجام دهند. خوشبختانه در کشورمان این نوع از سمن‌ها کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشته اند و هنوز برای دولت جا دارد که هم بر تعداد و هم بر نوع فعالیت‌های سمن در گروه‌های مختلف افزوده و نسبت به توانمندسازی آنها اقدام نماید . دولت‌ها باید از هرگونه تقابل و رقابت‌های منفی و همچنین رفتارهای خشن نسبت به سمن‌ها پرهیز کنند چون آنها در تعاملات بین دولت و جامعه نقش کلیدی دارند.
آسیب‌هایی که ممکن است سر راه جامعه قوی قرار بگیرد، چیست؟ آیا داشتن اطلاعات و مطالبه‌گری به انحراف کشیده نمی‌شود که برخی افراد از این موضوع سوء استفاده کنند؟
جامعه قوی با دولت قدرتمند نه تنها مشکلی را فراهم نمی‌کند بلکه باعث افزایش شادی در جامعه می‌شوند. ولی اگر یکی از این دو ضعیف باشند و تعادل برقرار نگردد باعث بروز مشکلات فراوانی می‌شود. جامعه قوی با دولت ضعیف آسیبی فراتر از دولت قوی و جامعه ضعیف است. مدیریت افکار عمومی‌در جامعه قوی، اگر سازمان مردم نهاد و حضور آنها را نداشته باشد به سختی انجام می‌شود، در چنین شرایطی افراد می‌توانند بستر مناسبی برای اجرای عناصر بیگانه را فراهم کنند. مسئله نفوذ عناصر خارجی از آسیب‌ها و آفت‌های جدی سر راه جامعه قوی است، جوزدگی و رفتار احساسی که ناشی از قرار گرفتن فرد در جمع است، آفت دیگری است که مانع از بهره‌گیری عقلانیت در فرد می‌شود و وجود کنشگرهای قوی مذهبی، فرهنگی و غیره در جامعه ایرانی، هر یک می‌توانند فرصت‌های طلایی را برای پیشبرد افراد جامعه فراهم آورند، از طرف دیگر هم می‌تواند موجب تهدید آفرینی دشمن شود چرا که اندیشه فعال سیاسی از جمله گسل‌های خطرناکی است که جامعه قوی باید از آن مراقبت کند تا در دام قدرتمندی خویش گرفتار نشود. استفاده ابزاری و ایجاد تفرقه از دیگر آسیب‌هایی است که سر راه جوامع قوی قرار دارد و باید در همه حال عناصر موثر در چنین جوامعی هوشیارانه رفتار کنند و تحت تاثیر عناصر اجنبی قرار نگیرند. جامعه قوی در مواجهه با سوء استفاده کردن افراد فرصت طلب که می‌خواهند بر شانه‌های مردم سوار شده و از موقعیت‌های ایجاد شده به نفع خودشان استفاده کنند، با عقلانیت همیشه منفعت اجتماعی را در نظر گرفته از منافع فردی دوری می‌کند و با هم اندیشی و خرد جمعی، مواضع منطقی را اتخاذ کرده و هیچ گاه فرصت به عناصر فرصت طلب نمی‌دهد.
تریدینگ فایندر