روزنامه ایران ورزشی
1398/07/11
بازپسگیری محبوبیت با مرگ
احسان محمدیمرگ در ایران قدرت تطهیر عجیبی دارد. جعفر کاشانی پیشکسوت پرسپولیس تا همین چندی پیش مغضوب بسیاری از هواداران دو آتشه شده بود و حالا در سردخانه آرام پلکهایش را بسته است و همانها که تندترین و تلخترین واژهها را نثارش کردند، دارند برایش سوگنامه مینویسند!
او یکی از محترمترین فوتبالیستهای زمانه خودش بود؛ جنتلمن و تحصیلکرده. آقای سناتور. سابقه کار در وزارت امور خارجه را داشت. بازمانده از نسل غولهای پرسپولیس دهه 50. او به عصر شاهین تعلق داشت، روزگاری که میگفتند درس و اخلاق بر توپ ارجحیت دارد. الان بیشتر به یک افسانه ساختگی شباهت دارد. در روزگار «سولاق سولاقش میکنه» کسی حوصله شنیدن این حرفهای اتوکشیده و خشکشویی رفته را ندارد. حالا هر کس که «بترکاند»، انگشت شستاش را به طرف حریف نشانه برود میشود قهرمان و پهلوان و نماد غیرت هواداران!
جعفر کاشانی حالا آرامش گرفته. تا پسرش از کیش و دخترش از اسپانیا برسند هنوز پیش ماست، زیر خاک نرفته و شاید روحش دارد از آن بالا به این مسابقه نوشتههای اشکآور پوزخند میزند.
وقتی گفت: «مدیریت و امکانات خوب در موفقیت برانکو در پرسپولیس دخیل بود و در تاریخ پرسپولیس بسیاری آمدهاند و رفتهاند»، هواداران صد آتشه پیرمرد را تکه پاره کردند. چنان برای دفاع از برانکو به او تاختند که اگر قلب نهنگ هم در سینه داشت از نفس باز میایستاد.
اینکه کاشانی درست قضاوت کرد یا غلط، نظرش دوراندیشانه بود یا حاکی از حس رقابت، قابل بحث بود اما آن همه پرخاش و تندی به کسی که اندازه سن برانکو یار و یاور پرسپولیس باقی مانده بود، شرط انصاف بود؟ برانکو به عربستان رفت، برای قرارداد بهتر، حقش بود و نوش جانش اما کاشانی ماند، وفادار ماند، تا آخرین ثانیه هم عاشق پرسپولیس بود، آیا آن همه تند رفتن ضرورت داشت؟
باز پس گرفتن محبوبیت با مرگ در ایران یک شیوه است. منصفانه نیست اما حقیقت دارد. مرگ تطهیر میکند و آنها که در دشمنی سنگ تمام میگذارند با یک «خدا از سر تقصیر همه ما بگذرد» سعی میکنند از حس رنجآور عذاب وجدان خود کم کنند. پرونده جعفر کاشانی بسته شد. روحش در آرامش. مثل هر انسان دیگری قطعاً در پرونده درازمدت مدیریتش خطا کرد اما سزاوار این پایان نبود.
ما مدتهاست مرز میان نقد و پرخاش را گم کردهایم. خاطره خوشایندی را در آخرین سال زندگیاش برای او رقم نزدیم، در حق آنان که زندهاند و مو سفید کردهاند و میدانیم ساعت شنی زندگیشان وارونه شده، کمی مهربانتر باشیم.


