آشوب آبان ۹۸ و آفت قشری‌گری

در دو یادداشت قبلی و به اختصار، تحلیل حوادث تراژیک در هفته پایانی آبان ۹۸ از منظر اقتصادی، اقتصاد سیاسی همچنین سیاسی - امنیتی، محضر خوانندگان محترم سرمقاله ارائه شد. حال تلاش می‌شود از منظری دیگر به ابعاد آشوب ۹۸  بپردازیم. در ابتدا لازم است تا از واژه قشری‌گری، تعریفی ارائه کنیم زیرا این واژه، سرفصل بسیار مهمی در آسیب شناسی جامعه ایران، حداقل در دو دهه گذشته است.
قشری‌گری، نوعی از برخورد با امور در بررسی حقایق و واقعیت‌ها است که از روی سطح و بدون داشتن نگاه سیستمی و بدون تعمق به جریانات همچنین ماهیت‌ها و ابعاد آن، صورت می‌پذیرد. قبل از ادامه نوشتار، در همینجا تعریفی علمی از آشوب نیز ارائه می‌کنیم زیرا به درک بهتر مطالب آتی کمک می‌کند.
در تعریف یکی از نظریه پردازان مشهور تئوری آشوب، آشوب وضعیتی است که هر نوسان کوچکی به سرعت به مرجع دگرگونی‌های بزرگ در کلیت یک سیستم حاکمیتی و یک مجموعه نظام اجتماعی تبدیل می‌شود و بدین سان آن پدیده، پیوسته و به طور عمیق متحول می‌شود. موضوع تئوری آشوب تا آن اندازه مهم است که برخي از صاحبنظران برجسته، دوران حاضر را عصر آشوب، در سياست بین‌الملل ذکر می‌کنند.
از زمانی که بازیگران قدرت در منطقه غرب آسیا، تصمیم گرفتند تا ۴ کشور از کشورهای محور مقاومت را تحت فشارهای از درون قرار دهند، ۵ برنامه به طور همزمان در منطقه کلید زده شد. برای شروع، زمینه‌سازی‌هایی از تابستان ۲۰۱۹ برای توقف موقت یا دائم تجاوز به یمن از سوی کشورهای متحد عربی در سال ۲۰۲۰ کلید خورد. در ادامه و با اعلام خروج فریبکارانه آمریکا از سوریه، آمریکا زمینه درگیری‌های جدیدی را بین ترکیه، نیروهای کرد جدایی‌طلب و ارتش سوریه فراهم آورد که با آنکه این سناریو اجرای موفقی در شروع داشت اما آمریکا نتوانست به تمامی ابعاد اهداف مورد نظر در این سناریو دست یابد. در عین حال، تاکید می‌شود که برنامه دست اندازی دامنه‌دار به منابع نفتی سوریه، همچنان بر گرده دولت و ملت سوریه سنگینی می‌کند. در سناریوی مزبور، ۴ کشور محور مقاومت یعنی لبنان، سوریه، عراق و ایران با استفاده از طرح‌های نظریه پردازان «آشوب» می‌بایست از درون مورد تهدید و فشار قرار می‌گرفت. در سوریه، اجرای طرح آشوب به مقتضای شرایط سیاسی- امنیتی و توازن قوا، به نحوی که اشاره شد، به اجراء در آمد و تقریبا بطور همزمان، این طرح با ساختاری متفاوت اما ماهیتی یکسان، در عراق و لبنان اجراء شد که تفصیل آن در یادداشت از عراق عرب تا استعفای سعد حریری به قلم نویسنده یادداشت حاضر، گذشت.


تمام قرائن و شواهد حاکی از آن است که سناریوی همزمان طرح آشوب در ایران با ساختاری شبیه لبنان و عراق کاملا حساب شده در دست اجراء بوده است. تاکید می‌شود که در تئوری آشوب، هر نوسان کوچکی در ساختارهای مستعد می‌تواند به سرعت به مرجع دگرگونی‌های بزرگ تبدیل شود. با توجه به فشارهای بی سابقه ناشی از تحریم‌های نوین آمریکا بر علیه ایران، پس از روی کار آمدن‌دار و دسته نیویورکی‌ها به سرکردگی ترامپ در آمریکا، اجرای سناریوی آشوب در ایران در سال ۱۳۹۸ قریب بود و در عین حال، غریب نبود زیرا با توجه به یارگیری‌هایی که به تدریج و به وسیله تعاملات سایبری و نظایر آن، از طریق دادن وعده و وعیدهای زندگی‌های رویایی - پوشالی در غرب به افراد جاهل در داخل انجام شده بود (مستند به اعترافات دستگیر شدگان از رهبران اجرای طرح آشوب در کف خیابان در شهرهای مختلف کشور)، هر بستر نارضایتی اجتماعی در این سال، ظرفیت بالقوه‌ای را در بر داشت تا آشوب‌گران، دست در دست براندازان، سناریوی طرح آشوب را به اجراء گذارند.
 به این ترتیب، طرح سهمیه بندی بنزین و نظام نوین توزیع از ۲۴ آبان هم اگر نبود، به دلیل قرار داشتن کشور در شرایط تروریسم اقتصادی - سیاسی که تعبیر بهتر و کاملتری است از عبارت وزیر محترم امور خارجه یعنی «تروریسم اقتصادی»، این طرح آشوب بالاخره امکان بروز و ظهور در یک تنگنای دیگری می‌یافت. البته شاید علی رغم تمهیدات ناقصی که برای مدیریت بحران در نظر گرفته شده بود، این تصمیم گریز ناپذیر نظام و نه دولت در ساعت صفر ۲۴ آبان، با احتیاط بیشتری اجراء و یقین حاصل می‌شد که سناریوی آشوب، یک طرح فوری آماده اجراء توسط دشمنان  است، هفته دردناک و خاکستری پایان آبان در این حجم و گستردگی رقم نمی‌خورد. فراموش نکنیم که مردم، ولی‌نعمتان نظام در تئوری نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و ای کاش می‌شد به مردم عزیز این آگاهی را بطور کامل داد که آگاه باشیم کم کردن مشکلات زندگی و معیشت مردم و حفظ کرامت و عزت آنان، فارغ از اینکه از مومنین و طرفداران نظام باشند یا نباشند، حق مسلم و از مطالبات آنان است اما قرار گرفتن نا آگاهانه در کنار عده‌ای که قصد براندازی، تعرض به اموال  عمومی و اشخاص و امنیت را دارند، دفاع از حق مسلم و مطالباتشان نیست بلکه می‌تواند منجر به رویدادها و حوادثی شود که حاصلی جز آسیب دردناک به خود و هم‌میهنان خودشان ندارد. مشارکت کمتر از نیم درصدی از جمعیت ایران در هفته خاکستری آبان نه صدای یک ملت بود و نه حتی در ظاهر، شکل یک رفرم و دگرگونی اجتماعی را داشت زیرا شرط لازم در رفرم و دگرگونی، تشکیل تجمعات در قالب راهپیمایی یا نظایر آن با داشتن اهدافی اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی است. آنچه از روز جمعه شاهد بودیم، هیچ یک از نشانه‌های اعتراضات مدنی را در بر نداشت و فقط آنچه به منصه ظهور رسید، تاکتیک‌هایی بود که در تئوری آشوب تعریف شده بود و جمعیت هیجان زده کمتر از نیم درصدی در تعدادی از شهرهای کشور خود را به دست امواج آشوبی سپردند که طراحی و هدایت آن از خارج از مرزهای این مرز و بوم بود. احتمال اینکه برخی سوء تدبیرها و نواقص هم متاسفانه آتش این سناریوی آشوب را تا حدودی گسترده‌تر کرد را نمی‌توان نادیده گرفت اما آنچه را که نمی‌توان از آن گذشت آفت قشری‌گری بسیاری از مدعیان در داخل کشور است که این شرایط پیچیده کشور را بسیار بغرنج‌تر کرده است.
کلام پایانی
سناریوی طرح آشوب، تهدیدی جدی برای فشار بر نظام از درون نظام می‌باشد که عمر آن هنوز به سر نرسیده است. آنچه را که دشمنان را در اثر بخشی بیشتر به این توطئه امیدوارتر کرده است بر دو پایه می‌باشد؛ اول سوء تدبیر و عدم انسجام میان دولتمردان و کارگزاران نظام و دوم، توسعه فرهنگ مخرب قشری‌گری بخصوص از سوی کسانی که به ظاهر جزء قشر فرهیخته جامعه‌اند؛ از سیاستمدار، استراتژیست و انواع مدعیان استادی گرفته تا حتی برخی افراد به ظاهر اقتصاددانی که در آفت قشری‌گری گرفتار شده‌اند. در پایان به صراحت از رئیس جمهور محترم نیز این مطالبه به حق عمومی درخواست مجدد می‌شود که ابعاد دقیق گفته خودشان در عدم اطلاع دقیق از زمان اجرای طرح بنزین را در گفت‌وگویی رو در رو با مردم در میان بگذارند