روزنامه شهروند
1398/09/17
درویش بود و خرسند
راضیه زرگری| خودش بود بدون هیچ نقابی؛ ناراحت میشد، رُک میگفت. خوشحال هم میشد، رُک میگفت. هیچ وقت در پشت نقابهای سمت و جایگاه ندیدیمش. هم درویش بود و هم خرسند. به قول حافظ که میگوید در این بازار اگر سود است با درویش خرسند است/ خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی؛ بیژن دفتری هم خصلتی اینگونه داشت؛ به همین علت بود که همیشه کنار بچهها و در بین آنها بود. وقتی از بیماری مهلکی جان سالم به در برد، تصمیم گرفت باقی زندگیاش را صرف خدمات انساندوستانه کند. بیژن دفتری بشلی؛ زاده اول فروردین ۱۳۲۷ در روستای «بشل» از توابع سوادکوه مازندران، در خانوادهای کشاورز است. او مدرسهاش را در شهرستان قائمشهر گذراند و بعد از دیپلم وارد کادر نظامی ژاندارمری کل کشور شد، ولی در همان سالها که به بیماری صعبالعلاج سارکوم روده کوچک مبتلا شد، چون امیدی به بهبود نداشت، از ادامه خدمت در ژاندارمری انصراف داد. اما بهبود از همین بیماری مسیر زندگیاش را تغییر داد.«زلزله مهیب قائن اتفاق افتاده بود، 20 اردیبهشت 76؛ بیژن دفتری آن زمان معاون امدادونجات هلالاحمر بود؛ من دانشجوی سال آخر پزشکی بودم، برای گذراندن طرح به منطقه رفتم و با امدادگران هلالاحمر و کارشان آشنا شدم؛ یک چیزی بین آنها برای من خیلی جذاب بود؛ اینکه حاجی بیژن و حاجی دفتری گفتن از زبانشان نمیافتاد. همه جا تعریف یک مدیر مدبر و توانمند بود و همین مسأله برای من هم ایجاد علاقه کرد تا با بیژن دفتری آشنا شوم. آن زمان موفق نشدم او را ببینم، چون مرتب درحال سرکشی به روستاها و در رفتوآمد بود. طرحم که تمام شد، به علت همین نام نیک تصمیم گرفتم وارد هلالاحمر شوم.» سیدمجتبی احمدي، درحال حاضر مديرعامل هلالاحمر استان خراسانرضوي است و خاطراتش از مرحوم بیژن دفتری به دهه 80 برمیگردد. «اولین بار سال 80-79 بود که یک کارگاه مدیریت سوانح با همکاری برنامه عمران سازمان ملل متحد برگزارمیشد، با فرشید توفیقی نمین در این کارگاه حاضر و با مباحث آموزشی بیژن دفتری آشنا شدم. ژست، آهنگ صدا، طنز پیدا و پنهان در کلامش در کنار جدیتی که در کارش داشت، هر کسی را جذب میکرد. عادتش بود که برای انتقال دانش و تجربیاتش انبوهی از خاطرات تلخ و شیرین و خندهآور و بعضا مضحک را برایمان بازگو کند و چه سبک و سیاق شیرینی برای آموختن بهتر و بیشتر. و دقیقا شاگردان او الان همان خاطرات را سینهبهسینه از او نقل میکنند.»
اندوختهای ارزشمند از میان طوفانها و امواج سیل و زلزله
بیژن دفتری به مخاطبش خاطرنشان میکرد که مویش را در آسیاب سپید نکرده و هرچه اندوخته داشت از میان بادها، طوفانها، غبارها و امواج سیلها و زمینلرزههای این سرزمین آمده بود. از بیژن دفتری بشلی بهعنوان پدر امدادونجات ایران یادمیشود. او پیشکسوت صلیبسرخ جهانی، بنیانگذار طرح شبکه امدادونجات جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران، مدیر دانشگاه علمی-کاربردی سوانح طبیعی کشور، محقق و نخستین مدرس مدیریت بحران و سوانح کشور و عضو هیأت علمی بسیاری از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ایران بود. او مدت دو دوره جمعا 16سال بهعنوان رئیس سازمان امدادونجات ایران فعالیتکرد، همچنین مدیریت بیمارستان شهرستان قائمشهر، معاونت امداد استان مازندران، مدیرعامل جمعیت هلالاحمر استان مازندران، معاونت خدمات امدادی هلالاحمر کل کشور، قائممقام معاونت اداری و مالی هلالاحمر ایران، نخستین مدیرعامل هلالاحمر استان تهران و رئیس شورای سیاستگذاری پایگاه اینترنتی مطالعات مدیریت بحران را در سوابق مدیریتی و امدادی خود داشت که به دلیل برخورداری از تجربه حضور، مدیریت و امدادگری در اکثر زلزلهها، سیلها و حوادث طبیعی در طول سه دهه گذشته ایران و جهان و سرشناسی در جوامع بینالمللی صلیبسرخ، همکاران و شاگردانش از او بهعنوان «چهره ماندگار و پدر امدادونجات هلالاحمر ایران» نام میبرند، بر همین اساس هم کتابی تحت عنوان زندگینامه بیژن دفتری در سوانح، معاونت پژوهشی موسسه علمی-کاربردی هلالاحمر ایران در مورد او بهعنوان یک الگوی مدیریت بحران منتشر کرده است.
گاه فریاد میزد، گاه میگریست و گاه در میان اندوه غم، پدرانه میخندید
«چون درویش بود و خرسند، بچهها هم خیلی از او حرف شنوی داشتند؛ چون جنس حادثه، عملیات و امدادرسانی را به خوبی میشناخت؛ علت اصلی که نام بیژن دفتری در تاریخ امدادونجات این کشور ماندگار شده است هم به زلزله رودبار و منجیل و تلاشهای او در آن حادثه بزرگ برمیگردد.» احمدی که به مناسبت ششمین سالگرد درگذشت بیژن دفتری با «شهروند» گفتوگو میکند، از درخششهای او در سالهای خدمت داوطلبانه در هلالاحمر میگوید: «زلزله بم نخستین عملیات بزرگی بود که کنار مرحوم دفتری بودم؛ زلزلهای با ابعاد وسیع و تخریب بسیار زیاد؛ مدیریتش کار هر کسی نبود. فشار زیاد کار چند روزه، مشکلی جدی برای ریه او ایجاد کرد و به تهران منتقل شد. در آن حجم عظیم آوار، درماندگی مردم، اجساد بیشمار، مجروحان بسیار و ویرانیهایی که تمامی نداشت، سرزنشهای فراوان و بیمهریهایی که در آن شرایط دشوار بعید هم نیست، مثل سیلی میماند بر صورت امدادگرانی که از لحظه اول کنار مردم بودند و حاجی دفتری بود که مثل کوهی استوار درکنار فرماندهی و مدیریت میدانی عملیات، حمایت و هدایت امدادگران را با سعهصدر انجام میداد؛ گاه نعره میزد، گاه میگریست و گاه با نهیبی که از جان برمیخاست، همه را با خود همراه میکرد. گاه هم در میان آن همه غم و اندوه، با نیروهایش مهربانانه و پدرانه میخندید و ما چه حظی میبردیم که او رئیس و فرمانده ما است.»
همیشه نسبت به جمعیت هلالاحمر تعصب داشت
همیشه میگفت قبل از رفتن از این سرای باید دانش و تجربهاش را در اختیار نسلهای بعدی امدادونجات بگذارد؛ به مرگ و رفتن میاندیشید و آن را مدام یادآوری میکرد. در سال 86 بود که با بیمهریهایی مواجه و بازنشسته شد. در این سالها احمدی معاون سازمان امدادونجات بوده و از آن سالهای بازنشستگی بیژن دفتری به «شهروند» میگوید: «سالهایی که در امدادونجات مسئولیت داشتم، مرتب از او دعوت میکردیم تا از تجربیات و دانش این پیشکسوت استفاده کنیم و ارتباط او با بدنه سازمان قطع نشود. او با همان لبخند و نگاه مهربانانه میپذیرفت؛ گرچه در اواخر خدمتش روزگار سختی سپری شده بود و از ناملایمات گله داشت، ولی همیشه خود را مدیون جمعیت هلالاحمر میدانست؛ اواخر سال ١٣٨٩ وقتی از سازمان به مشهد آمدم، پیشنهاد ایجاد وبسایت مطالعات مدیریت بحران را مطرح کردم؛ مرحوم دفتری با روی باز مسئولیت ریاست شورای سیاستگذاری سایت را پذیرفت و مدام با تماسهای مکرر تلفنی از راهنماییها و هدایتهایش بهره میبردم. همیشه با همان صراحت و صداقت و طنزی که در رفتارش بود، همه را شاد میکرد. هر وقت از او میپرسیدم چرا درحالیکه که دیگر مسئولیتی نداری، هر زمانی که بخواهیم برای کمک میآیی، میگفت ما همه به این نهاد دِین داریم. همیشه نسبت به جمعیت هلالاحمر تعصب داشت.»
طرح جامع امدادونجات و دغدغه زلزله پایتخت
دفتری، سال ٨٠ طرح جامع امدادونجات را به همراه فرشید توفیقی تدوین و تجربیاتش را به استناد قانون برنامه سوم توسعه وارد کرد. هفدهم فروردین نخستینبار قانون طرح امدادونجات کشور در ۵۷ ماده به تصویب هیأت وزیران رسید. او بحث شبکه امدادونجات را مطرح کرد، انبارهای امدادی، توسعه امداد جادهای و شبکه امدادی کشور و تصویب آییننامه امدادونجات کشور با زحمات او انجام شد. نخستین قانون داخلی هلالاحمر که با آموزههای روز هماهنگ بود، با وجود او انجام شد، طوری که هنوز هم بعد از ۱۸سال رویکرد علمی و نوین دارد. همیشه بحث زلزله تهران برای او مسأله بود، چون معتقد بود اگر این زلزله اتفاقبیفتد، زمان زیادی طول میکشد تا نیروهای امدادی برسند و خود مردم باید به داد هم برسند. رویای دیگر او طراحی شبکه امدادونجات کشور بود که گامهایی برای آن برداشته شد و بعد از بازنشستگی او بقیه دوستانش پیگیری کردند. از احمدی میخواهیم ویژگیهای بیژن دفتری چه در رفتار و چه مسئولیت در قبال مردم را کوتاه توصیف کند: «ارزش و تکریمی که از امدادگر میکرد و شفافیت و صداقتی که با امدادگر داشت، باعث میشد امدادگران همیشه گوش به فرمان او باشند و در کنارش احساس خوبی داشته باشند؛ پندار نیک در ذهنش، همه را دورش جمع میکرد. از خشم او هم نمیترسیدیم؛ خیلی وقتها به علت جدیتی که در کار داشت، خیلی خشن با امدادگران و داوطلبان برخورد میکرد، اما همین جدیت و خشم هم برای ما لذتبخش بود.» و مرگی که پایان نیست
سعید دفتری برادرزاده بیژن دفتری از روزهای آخر عمر این پیشکسوت امدادونجات میگوید: «دوشنبه ساعت ٢١ مورخ 11 آذر 92 در بيمارستان ابنسينا طبقه چهارم خدمت حاج آقا رسيدم، دستگاه اكسيژن وصل بود، به خاطر تحمل وضعيت سطح هوشياري حاجي را پايين آورده بودند، من را شناخت؛ ... و 13آذر ماه 92، حاجي افسانه نبود، واقعيتي ملموس از انسانيت و مرامي جاري در جريان زندگي بود كه به آرامي و با تبسمي از روي محبت از كنار همه ما گذشت، گاهي او را ميديدند و گاهي ... توان پرواز و همتايی در خصلتهاي انساني و بشردوستانه او را نداشتند. حاج بيژن رفت و خاطره او در بين همه امدادگران و همكاران صدوق، سختكوش و بيمدعايش ماند؛ آنان كه خود امروز استادي در عرصه امدادونجات هستند، جادهها حاجي را ميشناسند، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب در تمام پايگاههاي امدادونجات كه حاجي بهعنوان خانه خود و امدادگران را بهعنوان برادران و فرزندان خود ميدانست، او را به نيكي ميشناسند. ذهن آشفته من و غم از دست دادن او بماند ... .» روایت بیژن دفتری از چالشهای کمکرسانی به زلزلهزدگان بم بیژن دفتری را همه با عنوان «پدر امدادونجات ایران» میشناسند. او در زمان زلزله بم رئیس سازمان امدادونجات بود و ٤٠روز در منطقه حادثهدیده حضور داشت. دفتری پیش از مرگ «مدیریت بحران از نگاه بیژن دفتری» را با همکاری موسسه آموزش عالی علمی و کاربردی هلالاحمر منتشر کرد که در بخشهایی از کتاب، روند کمکرسانی به زلزلهزدگان بم را تحلیل کرده است؛ «تا نیروهای کمکی به بم رسیدند، آشفتگیهای زیادی به وجود آمد. ازدحام و شلوغی در جادههای اطراف بم بهحدی بود که بسیاری از کمکها به بم نمیرسید و به وسیله (برخی) افراد متفرقه غارت میشد! در این میان یک کامیون حامل البسه امدادی در بین راه ربوده شد و بعدها از این لباسها سوءاستفادههای فراوانی به عمل آمد؛ چراکه با همین لباسها اجناس اهدایی را از بالای کامیونها به سمت مردم پرتابمیکردند و این عمل موجب رنجش افراد آسیبدیده شد. به همین دلیل سریعا کارتهای شناسایی برای نیروهای هلالاحمر صادر شد تا قابل شناسایی باشند. هجوم بیرویه و غیرضروری نیروهای امدادی از ارگانهای مختلف مشکلات زیادی را به وجود آورد و این درحالی بود که نهادهای دولتی با اوجگرفتن احساسات انساندوستانه مردم شروع به دعوت از آنها برای کمکرسانی میکردند. مرتبا اعلام کردیم که برای ارسال این کمکها با جمعیت هلالاحمر هماهنگ شوند، اما کمکها بدون تفکیک به منطقه ارسال میشد؛ به گونهای که تعداد کامیونهایی که کمکهای اهدایی را به بم میآوردند، به قدری بود که صفهای طویلی برای تخلیه بار ایجاد میشد و گاهی رانندگان کامیونها سهوا یا عمدا این وسایل را روی خاکها تخلیه میکردند که از این موارد عکس و فیلم تهیه و منتشر شد؛ بعدها نیز گلایه کردند که چرا هلالاحمر درخصوص کمکهای مردمی کوتاهی کرده است! با اینکه هیچ کوتاهی صورت نگرفته بود و فقط دخالت افراد بیرون از مجموعه در روند امدادرسانی دردسرهایی به وجود آورد؛ عدم تخلیه این اجناس نیز موضوع را سیاسی میکرد و ما مجبور به تحویل این محمولهها شدیم. حتی در کنفرانسی که به منظور اهدای کمک از طریق سازمانهای بینالمللی در ژنو تشکیل شد، من معایب و محاسن کمکهای بینالمللی را گوشزد کردم.»
سایر اخبار این روزنامه
تولد روستاهای جدید، ویرانی قریههای قدیمی
«سنجش» ناکافی هوا
درویش بود و خرسند
قاتلان ناشناس بغداد
تبادل زندانی میان ایران و آمریکا
روزگارمان سیاه شد
بنزین سوپر بیمشتری شد
صفحه شهرونگ
یکچهارم فرار مالیاتی به دام افتاد
گلایههای هنرمندان درباره کارا نبودن صندوق اعتباری هنر همچنان پابرجاست
ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای همه متهمان


