روزنامه ایران
1398/11/27
خود را وامدار موسیقی فولکلور میدانم
گفتوگوها: ندا سیجانی
«سالها با موسیقی گریه کردم و خندیدم و آن رسالتی که بهگردن داشتم تا آنجا که در توانم بود به سرانجام رساندم و حالا در سن 72 سالگی کاملاً خوشبختم.» صحبت از عاشیق حسن اسکندری است، خنیاگر موسیقی عاشیقی، شاید خیلیها با نام و هنر او بیگانه باشند اما تاریخ موسیقی ایران او را خوب میشناسد و به حافظه سپرده است. عاشیقها را میتوان در نام و هویت شان جستوجو کرد؛ بیادعا و فارغ از هر رنگ زمانه؛ هنرشان پرورش یافته دامان طبیعت است. عارفان نغمهسرا که پلی بین گذشته و آینده هستند و داستانهای تلخ و شیرین روزگار را با ساز و آواز زمزمه میکنند. سازشان بالابان، قاوال و قوپوز است و آوازشان منظومههای حماسی، عاشقی و اساطیری و وارث یکی از غنیترین بخشهای ادبیات و فرهنگ شفاهی دنیا، اگرچه امروز در کوچه پس کوچههای روستاها و شهرهای تبریز کمتر صدای عاشیقی شنیده میشود اما این موسیقی با وجود استادان بازمانده از گذشته هنوز زنده است و نفس میکشد. استاد حسن اسکندری از عاشیقهای مشهور آذربایجان شرقی است او در معرفی هنرش سالهای بسیاری تلاش کرده است. کنسرتهای او ازسال ۱۳۵۵ در دانشگاههای ایران پا گرفت و تاکنون هم ادامه دارد. قراراست در سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر علاوه بر اجرای موسیقی درآخرین روز جشنواره از مقام هنری این هنرمند تجلیل به عمل آید. هنرمندی دارای نشان درجه یک هنری و نشان تبریز که حضورش در جشنواره موسیقی فجر به سال ۱۳۶۴ میرسد، همان سال نخست این جشنواره که بههمراه چند عاشیق دیگر به جشنواره فجر دعوت شد؛ و این آغازی بود بر ارجگذاری به موسیقی عاشیقی، از آن پس او و گروهش در همه جشنوارههای فجر حضور یافته و جوایزی دریافت کردند.... از جشنواره موسیقی فجر بیش از 30 سال می گذرد و بعد از سالها این بار نوبت عاشیق حسن اسکندری است.
«دوم بهمن سال 1326 درروستایی بهنام اوزومکاللا (از توابع محال اوزومدیل شهرستان ورزقان) به دنیا آمدم، روستایی سرسبز دردل جنگل های ارسباران. پنج ساله بودم که مادرم را ازدست دادم اما با وجود مشکلات بسیار و شرایط سخت آن دوران، توانستم تا کلاس سوم ابتدایی در روستاهای همجوار محل زندگیام تحصیل کنم تا آنکه در 9 سالگی(سال 1335) به همراه خانواده به تبریز نقل مکان کردیم و دراین شهر بزرگ به هنر زیبای قالیبافی مشغول شدم؛ از همان سالها به موسیقی علاقهمند بودم و گهگاهی آواز میخواندم، ناگفته نماند این صدای خوب را از پدرم به ارث برده ام.... اما شرایط سخت زندگی همچنان گریبانگیر ما بود و کار در آن کارگاه فرشبافی کفاف زندگیمان را نمیداد تا آنکه تصمیم گرفتیم به تهران نقل مکان کنیم. سال 1343 به تهران آمدیم و به مدت 5سال ساکن پایتخت بودیم، در یک نانوایی کار میکردم و در همان تهران تشکیل زندگی دادم و ازدواج کردم که حاصل آن 3 پسراست. فرزندانم علاقهمند به موسیقی هستند و هر کدام به زیبایی ساز مینوازند و در آموزشگاههای موسیقی به تدریس مشغول هستند.موسیقی عاشیقی در تبریز بسیار مورد توجه است و عاشیقهای جوان همچنان میراث دار گذشتگان هستند... ناگفته نماند علاوه بر موسیقی عاشیقی با موسیقی دستگاهی هم بخوبی آشنا هستم.
سال 1345 با تشویق و یاری دوستانم توانستم درآموزشگاه موسیقی با نام «ایران پویا» ثبتنام کنم و به مدت دوسال زیر نظر استادم فاریا، ردیفهای موسیقی ایرانی را آموختم. سال 1348 به تبریز برگشتم و یکسال بعد از آن زمان تصمیم گرفتم موسیقی عاشیقی را بهصورت حرفه ای دنبال کنم، ابتدا دف و دایره مینواختم و بعد آن زیر نظر استادان بزرگی چون عاشیق رسول قربانی، عاشیق علی بخشی، عاشیق عزیز شهنازی و... قاوال نوازی و آواز خوانی را آموختم و این سرآغازی بود برای عاشیقی و عاشق شدن من...»
عاشیقها خنیاگرانی با آواها و نواهایی با ترنم هستند که با الهام از طبیعت از باورها و قهرمانیها سخن میگویند و عاشیق حسن اسکندری یکی از همان قهرمانان و آفرینشگر موسیقی عاشیقی است. عاشیق حسن، علاوه بر اجرای موسیقی عاشیقی، دیوانی مشتمل بر آثاری چون قوشماها، گرایلیها و تجنیسها و... منتشر کرده و همچنین خالق مولودیهای زیبایی چون «ساز لایلاسی»، «میصریگولو»، «آذری»، «مجنون دردی»، «آغاخان گرایلیسی»، «کرم گلدی» و...بوده که درعاشیقی به آن «هاوا» گفته میشود.
سینه او گنجینه داستانهایی است که هر کدام برگی از تاریخ موسیقی عاشیقی بوده، از داستان حماسی «کوراوغلو» و از پهلوانیهایش که در آذربایجان و در دنیا شهره شد و از منظومههای عاشقانه چون عاشیق غریب، عاشیق کریم و... سخن میگوید و این داستان را تا به امروز سینه به سینه نقل کرده است...عاشیق حسن خود نیز دستی در داستان سرایی دارد و آثاری همچون «آیلار و ائلدار داستانی» و «عاشیق قشم گوروشو» به روایت درآورده است. او همچنین خاطرات خود را در قالب نظم و نثر و به شیوه داستانهای فولکلوریک آذربایجانی نوشته که به مناسبت شصتمین سال تولدش منتشر شد. به گفته استاد حسن اسکندری امروزه هم عاشیقها، داستانهای بسیاری میگویند اما ماندگاری ندارد وسرانجام رو به داستانهای قدیمی میآورند البته این داستانها بیشتر در مراسم جشن و عروسی خوانده میشود که مضمون آن اشعارعاشقی است اما عروسیها هم دیگر فرصتی برای این داستانها نیست.
عاشیق حسن سال 1376 یک آموزشگاه موسیقی در تبریز راهاندازی میکند و آموختههای خود را در اختیار نسل آینده موسیقی آذری قرار میدهد. او هم تدریس آواز داشت و هم ساز، البته حدوداً 4-3 سالی است که دیگر توانایی آموزش دادن را ندارد و به گفته خودش در این سن و سال همچنان موسیقی را کنار نگذاشته و گهگاهی کنسرت برگزار میکند و جسته گریخته به جمعآوری آلبومهای موسیقی هم میپردازد و تا به امروز 24 آلبوم منتشر کرده است، آثاری چون« لیلی و مجنون» ، «دئییشمه»، «عاشیق ماهنیلاری»، «عاشیق قشمین خاطرهسینه»، «شئیور» و... و «حیدر بابا» که به یاد این شاعر بزرگ این آلبوم را منتشر کرد. هرچند به گفته خودش هیچ گاه فرصت دیدن شهریار سخن را نداشته اما به سبب ارادت ویژه به او، بعد از فوتش اشعارشان را جمعآوری کرد و در قالب یک آلبوم به گوش همگان رساند.
موسیقی عاشیقی با قدمتی بسیار، ریشه درزبان موسیقی آذربایجانی دارد. این موسیقی در دنیا هم شناخته شده است؛ بهعنوان مثال در موزه لوور فرانسه مجسمههایی با شمایل عاشیقها وآلات موسیقی آنها قرار دارد که به ۷۰۰۰ سال پیش برمیگردد. اما این موسیقی در زادگاه و خاستگاه خودش با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرده و حتی بعد از انقلاب به مدت 10 سال ممنوع شد. ناگفته نماند پیش از انقلاب هم محدودیتهایی برای موسیقی عاشیقی وجود داشت.
عاشیق حسن میگوید: «موسیقی عاشیقی در مراسم عروسی و جشنها اجرا میشود بنابراین در سالهای ابتدایی انقلاب بهدلیل فضاهای بازمانده از جنگ و حال و هوای آن دوران، موسیقی را محدود کردند و اجرای موسیقی عاشیقی ممنوع شد. آن زمان میگفتند ما موسیقی را همراه با شاه از مملکت بیرون کردیم. بنابراین نباید اجرا و شنیده شود. ناگفته نماند تاوان و تعهدهای بسیاری هم دادهایم چرا که با تمام این مخالفتها و ممنوعیتها همچنان در مراسم عروسی، موسیقی خود را اجرا میکردیم اما هر شب کمیته ما را میگرفت و مجبور به تعهد بودیم و دوباره همان کار تکرار میشد البته بیشتر اصرار مردم بود، میگفتند ما با کلی قرض توانستهایم برای فرزندانمان عروسی بگیریم و این خواهش را داریم در مراسم ما شرکت کنید.... نمیدانم دلیل این مخالفتها و ممانعتها چه بود چرا که موسیقی عاشیقی موسیقی اصیل و فولکلور ایران است و بهتر بود در حفظ آن تلاش میکردند نه در از بین بردنش. خلاصه آنقدر سختی کشیدهایم تا به امروز و این جایگاه رسیدهایم.»
او بیان میکند: «خیلی خوشحالم که جوانان امروز موسیقی اصیل و بویژه موسیقی عاشیقی را دنبال میکنند البته چون برگزاری مراسم عروسی کمتر شده در مقابل موسیقی عاشیقی هم کمتر به گوش میرسد و براین نظرم که زمان آن رسیده که مسئولان فرهنگی توجه بیشتری به این موضوع داشته باشند و از موسیقی عاشیقی حمایت کنند و ما را فقط با وعده دادن دلگرم نکنند؛ شاید هم خیلی دیر شده است و میراثداران این هنر دیگر در بین ما نیستند...»
عاشیق حسن اسکندری در طول فعالیت هنری خود، کنسرتهای بسیاری در داخل و خارج از ایران برگزار کرده است از شیراز، اصفهان، مشهد، کیش گرفته تا کشورهایی چون جمهوری آذربایجان، ژاپن، آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند، چین، ازبکستان، قزاقستان، اسلواکی، اتریش، اسلوونی، مجارستان، چک، ترکیه و... او در مورد آشنایی کشورهای مختلف با ساز و آوازموسیقی عاشیقی میگوید: «در خارج از ایران توجه بسیاری به موسیقی است حتی برنامهریزی بسیار منظمی دارند. من دوبار به ژاپن سفر کردهام و در کنار دیگرعاشیقهای ایران، 18 کنسرت در این کشور برگزار کردهایم و مردمانشان کاملاً با موسیقی عاشیقی آشنا هستند. کشور چین و آذربایجان هم دارای موسیقی عاشیقی است و تفاوتشان با موسیقی عاشیقی ایران در موضوع داستانها و فرمساز آنها است. من بعد از انقلاب دو بار به باکو سفر کردم و بعد از آن دیگر نرفتم.در آنجا عاشیقهایی را دیدم که قسم میخوردند موسیقی عاشیقی از تبریز به آنجا آمده است. البته عاشیقی در ایران تنها مختص به تبریز نیست بلکه در مشهد، زنجان، شیروان، قزوین و... هم موسیقی عاشیقی روایت میشود». او در ادامه افزود: «اگر مسئولان از موسیقی ما حمایت کنند موسیقی عاشیقی ایران قطعاً بهتر از کشور آذربایجان خواهد بود.» عاشیق حسن از خاطرات خود در ژاپن میگوید و تعریف میکند:«قرار بود جشنوارهای در آنجا برگزار شود و یک نوار کاست به من دادند و گفتند باید این موسیقی را اجرا کنم، آن زمان با نتنویسی آشنا نبودم بنابراین با کمک دوستانم توانستم از روی نت تمرین کنم و به مدت یک ماه پیش از شروع برنامه این موسیقی را اجرا میکردم.» بهگفته او موسیقی عاشیقی امروز از طریق نتنویسی آموزش داده میشود و برای علاقهمندانی که سواد چندانی ندارد همچنان بهصورت سینه به سینه است. عاشیق حسن حدوداً 90 آهنگ نوشته است اما شرایط بوجود آمده آن روزگار مانع از آن شد که بهصورت نت در کتابی به چاپ برسد و امروز هم بهدلیل گرانی کاغذ توان مالی این کار را ندارد و صد افسوس... بعد از عاشیق حسن و دیگر بزرگان موسیقی عاشیقی، دیگر چگونه میتوانیم این موسیقی را حفظ کنیم و در کدام سینه باید آن را جستوجو کرد! آن هم در شرایطی که موسیقی عاشیقی بهنام جمهوری آذربایجان در یونسکو به ثبت ملی رسیده و فرزند متولدشده ایران صاحب شناسنامهای دیگراست...
گروه عاشیق حسن اسکندری سال 1370 در جشنواره موسیقی آوینیون فرانسه بهعنوان گروه برگزیده شناخته شد، جشنواره ای هنری و از قدیمیترین جشنوارههای فرانسه که در سطح جهان هم شناخته شده است. او تعریف میکند:«ماه محرم بود و دو روز بعد از دهه عاشورا، حساسیتهای بسیاری بود و به سختی توانستیم از ایران خارج شویم. خانمی از کشور فرانسه دوبار به تبریز آمده بود و گفت شما باید حتماً در این جشنواره شرکت کنید اما با وجود تلاشهای بسیار موفق نشدیم شما را بهصورت مستقیم از ایران به فرانسه ببریم. بنابراین مجبوریم از باکو اقدام کنیم. 450 نفر از ایران به فرانسه رفتیم در آنجا اتفاقات بسیاری افتاد. یادم میآید یک روز بارانی بود و نوبت اجرای گروه ما که به یک سالن سرپوشیده رفتیم، خانمها و آقایان در کنار هم نشسته بودند. به ما گفتند هنگام اجرا باید روی صحنه حرکت داشته باشید اما سرپرست گروه مخالفت کرد چرا که بهخاطر حضور خانمها معذوریتهایی بود و همین موضوع مشکلاتی را به وجود آورد تا اینکه سرانجام نظر آنها مورد قبول قرار نگرفت...»
«آراز آراز قان آراز» - به یاد صمد بهرنگی - از اجراهای جالب عاشیق حسن است؛ سرودی بر مبنای یک افسانه محلی از بهمن زمانی که داستان بعد از غرق شدن صمد بهرنگی را روایت میکند. بهرنگی داستاننویس، مترجم و پژوهشگر فولکلور آذربایجانی بود. او در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز و در خانوادهای تهیدست چشم به جهان گشود. بهرنگی در روستاها درس میداد اما روایتهای متعددی درباره مرگ او گفته شده است اما آنچه که شاید موثقتر باشد این است که «بهرنگی در نهم شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک کشته شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند... حدود یک ماه قبل از این حادثه، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شده و مورد اقبال مردم ایران و جهان واقع شده بود.» و آراز آراز... نام او را زنده نگاه داشته است.
عاشیق حسن اسکندری علاقهمند به همه ژانرهای موسیقی است و همچنان عاشقانه به موسیقی میپردازد. او میگوید: «موسیقی ایرانی گنجینه ای است که نباید پنهان بماند بلکه باید به هویت اصلی خود بازگردد تا میراث گذشتگان را به گوش فرداها برسانیم.»
عاشیق حسن اسکندری با گذشت سالها سابقه کاری در ارائه موسیقی فولکلور آذربایجان این روزها گلایهمند است، گلایه از قانونهای نابجا ونانوشته که حال در این سن و سال دست و پاگیر او هم شده است. میگوید:«چندی پیش در شهر تبریز اجرای کنسرت داشتم اما بخش نامه ای را نشانم دادند که تعجب کردم؛ دراین بخش نامه آمده بود باید 10 درصد از هزینه برگزاری کنسرتهایم را به خزانه دولت واریز کنم... شما بگویید مگر هنرمندان موسیقی نواحی چقدر درآمد از کنسرت کسب میکنند که مالیات هم پرداخت کنند! به آن شخص گفتم این قانون باید برای موسیقیهای پردرآمد و کسانی باشد که از تهران به شهرستانها میآیند تا کنسرت برگزار کنند نه ما که هیچ حمایتی نداریم! قبول نکرد و به من گفت سالنی را که قرار است کنسرت برگزار شود معرفی کنم تا تعداد صندلیها را بشمارند و براساس تعداد صندلیها تخمین زدند چه مبلغی بلیت فروشی خواهیم داشت و هزینه 10 درصد را برآورد کردند.
تعداد اعضای گروه ما 10 نفر بود و کرایه سالن حدوداً 3 میلیون تومان و 3میلیون تومان هم باید بابت صدابرداری پرداخت میکردیم تمام این هزینهها را که حساب کردیم و با خوشبینانهترین حالت که تمام بلیتها هم به فروش میرسد شاید نفری یک میلیون تومان برای هرکدام ما باقی میماند آن هم بدون پرداخت 10 درصد. بنابراین تصمیم گرفتیم دیگر کنسرتی برگزار نکنیم و این ظلم بزرگی بود که به موسیقی نواحی ایران شد...»
سایر اخبار این روزنامه
یکی از نیازهای امروز مجهز شدن جوانان به سلاح های جنگ نرم است
پیام عربستان برای گفت و گو با ایران
مردم میدانند چگونه حرف خود را در انتخابات بزنند
«ایران» روزنامه همه مردم است نَه فقط یک جناح سیاسی
دست رئیس جمهوری باید در انتخاب وزیر زن باز باشد
پایان فروش لوازم خانگی قاچاق و تقلبی
جاسک، مزیت بزرگ ایران در 1400
خود را وامدار موسیقی فولکلور میدانم
روحانی: با پیروزی انقلاب فضا برای فعالیت زنان باز شد