روزنامه شهروند
1398/12/19
تأملی بر پیشگوییهای کرونایی
علیاحمد رفیعیراد جامعهشناس تشابه وجوهی از ویروس کرونا و فرآیند شیوع آن با مواردی از متون تخیلی و داستانی پیشینی، دستمایه تحلیلها و شایعات زیادی در سراسر جهان و ازجمله در ایران شده است. مهمترین متون پیشینی مورد استناد که ادعا میشود ویروس کرونا را پیشگویی کردهاند، رمان چشمان تاریکی و کارتون سیمپسونها است. دین کونتز، نویسنده آمریکایی، رمان چشمان تاریکی را در سال ۱۹۸۱ (با نام مستعار لی نیکلز) نوشته است. رمان روایت مادری است که در جستوجوی پسر گمشدهاش به ووهان در چین میرود و در آنجا در جریان یک سلاح بیولوژیک (ویروس مصنوعی) جدید و خطرناک به نام «ووهان-۴۰۰» قرار میگیرد که در آزمایشگاه ساخته شده و افراد زیادی را مبتلا کرده و تمامی مبتلایان را به کام مرگ میکشاند. مورد بعدی کارتون سیمپسونهاست که در یکی از قسمتهای آن در حین گفتوگوی دو نفر ژاپنی، ناگهان یکی از آنها عطسه میکند و از دهان او ویروسی بیرون میآید و آنان ویروسها را درون جعبهها قرار میدهند. وقتی آن جعبهها به سطح مردم شهر میرسد همه دچار آن ویروس میشوند و ویروس در سراسر شهر پخش میشود. البته به جز این دو متن، متون مشابه دیگری (مانند رمان ایستادگی اثر استیون کینگ آمریکایی با مضمون شیوع آنفلوآنزای مرگآفرین در آمریکا) نیز در دهههای اخیر تولید شدهاند که به شکل مشابهی روایتگر شیوع گسترده مخاطرات ازجمله ویروسها و بیماریها در سطح گسترده هستند. در تبیین دلایل وجود و رونق چنین ایدهپردازیهایی که اکنون نسبتی هم با واقعیت موجود پیدا کردهاند، در کنار سایر تحلیلها میتوان از دیدگاههای جامعهشناسانه نیز استفاده کرد. اولریش بک در «جامعه در مخاطره جهانی» (چاپ نخست 1986) در تبیین واقعیات زمانه کنونی، مستند به دادههای دقیق و درست بر این نظر است که ما در یک جامعه جهانوطن زندگی میکنیم که زندگی در آن با مخاطراتی فراگیر و جهانی همراه است. این مخاطرات برخلاف بلایای طبیعی و حتی بیماریهای همهگیری مانند طاعون، صنعتی یا اقتصادی-فنی ناشی از تصمیمات و ملاحظات سودآورانه هستند. در این جامعه بازتابی و ثانویه، ستیزی بر سر توزیع بدیها (برخلاف ستیز بر سر توزیع خوبیها مانند ثروت در مدرنیته اول) در جریان است که در آن مفهوم کنترلپذیری، اطمینان و امنیت بیمعنا میشود. آنگونه که شواهد نشان میدهد پیدایش و شیوع کرونا نیز واجد ویژگیهای مخاطره جهانی، رویکرد سودآورانه و ناشی از دخالت انسان در طبیعت (کشتار و خوردن حیوانات وحشی مانند خفاش، مورچهخوار پولکدار یا هر حیوان نگونبخت دیگری) است که پیامدهای آن ادعاهای پرطمطراقی مانند کنترلپذیری، اطمینان و امنیت را زیر سوال برده است و به دلیل وابستگیهای زیاد در حال توزیع بدیها و خسارتها در سراسر جهان است. البته همانطور که بک اشاره میکند به دلایلی توزیع بدیها برای همه جهانیان یکسان نیست که شرح و بسط آن مطمح نظر این نوشتار نیست.تکملهای که در اینجا میتوان به نظریه «بک» اضافه کرد این است که گر چه اعتبار مرزهای پیشینی کمرنگ شده است ولی ما بهعنوان افراد یا اجتماعات انسانی به شیوه جدیدی دایم در حال تفکیک و تمایز خود از دیگری هستیم که این تمایزگذاری دیگری بهعنوان عامل مخاطرات، شر و شیطان نیز تصور میشود. یکی از رایجترین تفکیکها و گروهبندیها در سطوح کلان سدههای اخیر که همواره با قبض و بسطهایی همراه بوده دوگانه شرق- غرب یا غرب و مخالفان است. مشهورترین نظریه در فضای فکری غرب برای تمایز غرب و دیگری متعلق به ساموئل هانتیگتون در کتاب برخورد تمدنها (1996) آمده است. در این کتاب آنچه غرب (بهخصوص آمریکا) خوانده شده است، پس از اتمام جنگ سرد و از بینرفتن شوروی از جانب تمدنهای شرقی چینی- ژاپنی و اسلامی با خطر انحطاط روبهرو شده است.
مبتنی بر پیشگفتهها ما در زمانهای زندگی میکنیم که مخاطرات جهانی ناشی از طمعورزی و دستبردن در طبیعت و انحراف صنعت از مقاصد صلحآمیز رایج است. همچنین در این زمانه برخلاف انتظارات نهتنها به درک حضور دیگری متفاوت اهتمام ورزیده نمیشود بلکه او به مقام عامل مخاطرات نیز تنزل داده میشود. در سپهر اندیشگی غرب نیز تفکری با طرفداران خاص رایج است که شرقیها (بهخصوص چینیها و مسلمانان) را عامل اصلی مخاطرات و تهدیدات میدانند. متأثر از چنین فضا و تفکری برخی مولفین (نویسندگان، کارگردانان و...) مصنوعات خود را تولید میکنند؛ به بیانی دیگر مولفین دریافت خود را از آموزههای فرهنگی رایج بیان میکنند. از این رو در نیمقرن اخیر صدها محتوا (اعم از فیلم، کتاب و...) در خصوص مخاطرات زمانه کنونی تولید شدهاند که برخی از آنها مانند برخورد تمدنها و چشمان تاریکی محل صدور را از شرق میدانند. ضمن اینکه بسیاری از شرقیها نیز رویکردها و سیاستگذاریهای خود را مبتنی بر دوگانه غرب و شرق اتخاذ میکنند و براساس آن محتواهای خاص خود را تولید میکنند. نکته جالب درخصوص رمان چشمان تاریکی آنگونه که رسانهها میگویند، مولف در نسخه اولیه (1981) که قبل از فروپاشی شوروی -بهعنوان تهدید بالقوه اصلی برای آمریکا- نگاشته است، محل صدور ویروس را شوروی دانسته و آن را گورکی 400 نامگذاری کرده است و در چاپهای بعدی به ووهان در چین تغییر پیدا کرده است. انتخاب شهر ووهان از سوی نویسنده امکانی محتمل بوده زیرا آنگونه که نیویورکپست عنوان کرده است ووهان آزمایشگاههای متعددی دارد؛ بهطور مثال انستیتوی ویروسشناسی ووهان که زیر نظر آکادمی علوم چین است، در سال 1956 بنیان گذاشته شده و از این رو الهام و استناد رمان چشمان تاریکی به ووهان و چین میتواند بهعنوان چرخش تهدیدپنداری از شوروی به چین برای مولف و مخاطب آمریکایی باشد. درواقع آنچه در 1981 یا 1989 (ویرایش کتاب) آمده است، نه یک پیشگویی که نوعی بازنمایی تصویرسازی فرهنگی در جهان مخاطرات است.
از این رو در وضع کنونی بهتر است به جای پذیرش و دامنزدن به تبیینهای تقدیرگرایانه و دوگانهها به همپیوندیها، اشتراکات و مخاطرات مشترک تمرکز کنیم و بار دیگر به «ما» و آنچه ضرورت زندگی مشترک است، برگردیم. کرونا به صورت خشنی نشان داد که برخلاف رفتارها و پندارهای دوگانهپنداران، همه ما هموطنان (در سطوح متفاوت فراملی، ملی و خردتر از آن) در یک کشتی نشستهایم و باید به قواعد با هم بودن در آن براساس واقعیتها و فهم مشترک تن دهیم. به قول بک طنز مخاطرات جهانی در این است که این مخاطرات برابریطلبانه و تابع دموکراسی هستند. نیترات درون آب زیرزمینی در شیر آب مدیرعامل هم وارد میشود؛ به عبارتی در بحث آلایندهها و مخاطرات مقوله «دیگری» وجود ندارد و عاملان نیز قربانی میشوند. از این رو وفق نگاه واقعبینانه بک ما امروزه بیش از هر زمان دیگری نیازمند سازماندهی مجدد و بهبود و اصلاح دوباره امور هم در سطح جهان و هم در سطح ملی هستیم. در این ارتباط گر چه انجام برخی اصلاحات نیازمند زمان است ولی باز میتوان از فرصتهای درد مشترک کرونا استفاده کرد و تصمیماتی اساسی برای رفع موانع همپیوندیها گرفت.
پربازدیدترینهای روزنامه ها


