روزنامه کيهان
1399/02/01
پیرمرد سرش را از پنجره بیرون آورد و فریاد زد؛ بسیج مرد میدانهای سخت است
سرویس سیاسی-بی شک اصلیترین علت مدد خداوند است و قطعا حضور مردم در میدان و فرهنگ جهادی و روحیه ایثاری که در این مردم وجود دارد نیز از مراتب امداد خداوند هستند. رهبرمعظم انقلاب از سالهای قبل بر فرهنگ جهادی تاکید میکردند و اردوهای جهادی دانشجویی و بسیجیان و طلاب را مورد تفقد و ستایش قرار میدادند. شاید در مواقع زلزله و سیل باز هم اهمیت این موضوع چندان نمایان نشد اما با درگیر شدن تمامی جهان با ویروس کرونا دیگر اهمیت کارهای جهادی بر هیچ کس پوشیده نیست.نقطه عطف برنامههای جهادی در میانه بحرانها، سیل آق قلا بود که شاهد حضور گسترده اقشار مختلف مردم، بسیجیان، طلاب برای کمک به مردم بودیم و همین طور سیل جنوب غربی کشور. این بحرانها اگرچه با خسارتها و یا داغدار شدن برخی خانوادهها همراه است اما از طرفی هر کدام از اینها به یک مانور بزرگ جهادی برای فرزندان این مرز و بوم تبدیل شده است. با آمدن کرونا بار دیگر صفحاتی بر افتخارات گروههای جهادی در یاری رساندن به مردم افزوده شد. رهبرانقلاب نیز در سخنان خود در نیمه شعبان با ذکر یک نمونه نشان دادند که تا چه اندازه این موضوع با اهمیت است و خود ایشان نیز با چه دقتی برنامههای جهادی را رصد میکنند.
قرار با سه بسیجی جوان
چند روزی بود که در صدد همراه شدن با بچههای حوزه مقاومت بسیج 151قدس در خیابان سراج (شمال شرق تهران) بودیم تا از اقدامات آنها گزارش تهیه کنیم. باران اما مجال این همراهی را نمیداد چرا که در روزهای بارانی برای ضدعفونی نمیرفتند. در نهایت یک روز در مسجد قرار گذاشتیم. زحمت تمام این هماهنگیها بر دوش یکی از بچههای پایگاه بود. نخستین باری که با او صحبت کردم از ایده تهیه گزارش از اقدامات پایگاه شان برای مقابله با کرونا بسیار استقبال کرد. احسان تا پایان کار هم زحمت هماهنگیها و کارهای دیگر را متقبل شد.
تا اینکه یک روز عصر زنگ زد: «سلام. آقا امشب بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد منتظر شما هستیم. با بچههایی که برای کار ضدعفونی میرفتند هماهنگ کردهام.»
میدان الغدیر قرار گذاشتیم. گفت با موتور میآید دنبالم. آمد و در مسیر از او پرسیدم چندتا از بچهها امشب میآیند؟ گفت سه تا از بچههایی که برای ضدعفونی میرفتند امشب هستند. پشت موتور اگرچه گفتوگو کمی سخت است اما در مورد اقدامات دیگری که ناحیه بسیج آنها انجام داده پرسیدم. احسان در پاسخ گفت: کارهای مختلفی انجام دادهایم. مثلا مواد اولیه لازم برای دوخت ماسک را با کمک خیرین محل تهیه کردهایم و در مسجدی واقع در شمیران نو چند خانم زحمت دوخت ماسکها را میکشند. بچههای یک هیئت در خیابان سراج هم میوه تهیه میکنند و آب آن را میگیرند. آبمیوهها را سپس در جاهای مشخص شده توزیع میکنند. پس از آنکه آقا در سخنان خود از رزمایش همدلی سخن گفتند بچههای ناحیه ما نیز هماکنون در مسجد در حال بسته بندی موادغذایی برای خانوادههای نیازمند هستند.
مسجد بوی زندگی میدهد
به مسجد که رسیدیم جنب و جوشی در آنجا بود که بوی زندگی میداد، میشد از سمت این بچهها عطر مهر و محبت، عطر ایمان و ایثار را بوئید. در یک سمت پنج – شش نفری مشغول بسته بندی موادغذایی بودند. در سمتی دیگر فرمانده ناحیه بسیج با چند نفر دیگر گعدهای داشتند. دو-سه نفری هم مشغول تمیز کردن مسجد بودند.
رفتم و در گوشهای نشستم. احسان با یکی از بچهها آمد. گفت این حسن آقا از بچههای ناحیه ما است که در ضدعفونیها شرکت داشت. سپس به سمت بچههایی که در حال بسته بندی موادغذایی بودند رفت. خم شد و در گوش یکی از آن بچهها چیزی گفت و سپس با او به سمت ما آمد. با آمدن علی جمع ما تکمیل شد. نشستیم و من بسم الله گفتم و دستگاه ضبط را روشن کردم.
از نخستین نفر نام و نشانش را میپرسم و او در پاسخ میگوید: «حسن کیانی هستم.» او 22سال دارد و مجرد است و از سال 1390 به عنوان نیروی فعال بسیج فعالیت میکند.
با کمترین امکانات؛ کارهای بزرگ کردن
از او میپرسم کار ضدعفونی اماکن عمومی و معابر را از کی و چگونه آغاز کردند، میگوید: «ابتدا یک پیت 20لیتری که در خانه داشتیم آوردم. یکی از بچهها هم در موضوع شیمی سررشته داشت و با راهنمایی او ماده ضدعفونی ساختیم. قبل از اینکه کارهای ضدعفونی به صورت سازمانی ابلاغ و اجرا شود ما کارمان را شروع کردیم. ما جاهایی مثل ایستگاههای اتوبوس و مساجد و خود پایگاه بسیج و اطراف مجتمعهای مسکونی و... ضدعفونی میکردیم. »
میپرسم آن ابتدا که میگویی خودمان شروع کردیم، پولش را چه کسی میداد؟ و او جواب میدهد: «خودمان. خودمان چندنفر پولش را میگذاشتیم. البته بعضی چیزها را که از خانه آورده بودیم مانند همان منبع.»
میان کلماتش میدوم و تاکید میکنم به قول آقا آتش به اختیار عمل کردهاید. میخندد و میگوید بله دقیقا آتش به اختیار.
از حسن میپرسم در ادامه چه شد؟ او میگوید: «بعد از آنکه آقا به نیروهای نظامی دستور دادند برای حفظ سلامتی مردم و مقابله با کرونا به میدان بیایند، فرمانده حوزه بسیج ما نیز با مبالغی که از خیرین محله جمع کردند مواد لازم و وسایل مورد نیاز را خریدند و بعضی نهادها مانند دانشگاه پیام نور با در اختیار گذاشتن یک ماشین به ما کمک کردند. ابتدا آنها به ما درخواست دادند برای ضدعفونی آنجا رفتیم و پس از آن مدیر آن دانشگاه به ما گفت که یک ماشین با یک منبع 4000لیتری میتوانم در اختیار شما بگذارم. از آن زمان به بعد ما کار ضدعفونی معابر و اماکن عمومی محدوده خودمان را هر شب انجام میدهیم.»
کارجهادی فقط با دعوتنامه خدا
میگویم خانواده مخالفت نمیکردندکه نرو ممکن است خودت کرونا بگیری؟ و او بعد از مکث کوتاهی میگوید: «خانواده تا حدودی نگران بودند خصوصا مادرها در این زمینهها خیلی حساس هستند.»
حسن چگونه خانواده را راضی کرده است؟ او چیزی است که دوست داشتم بدانم و از او پرسیدم. حسن نیز گفت: «به مادرم گفتم یک زمانی یک سری آدمها بودند که رفتند تا ما اکنون در امنیت زندگی کنیم. اینجایی هم که من رفته ام بسیج است و میخواهم پا جای پای آنها بگذارم. من که اکنون دارم در امنیت و سلامتی زندگی میکنم مدیون خون آنها هستم. اگر من هماکنون نروم به راه آنها پشت کردهام. یک حالت خاصی دارد. من فکر میکنم وقتی کسی میرود برای انجام دادن کار جهادی برای او خدا دعوت نامه فرستاده است.»
از او میپرسم که خودت در وجودت ترس از کرونا گرفتن نبود؟ میگوید: «نه خیلی [میخندد] من وقتی به این فکر میکنم که اگر در این راه کشته شوم شهید خواهم بود این بر همه ترسها غلبه میکند.»
مردان میدانهای سخت
این نترسیدن به معنای عدم رعایت مسایل ایمنی و بهداشتی که نباید باشد؟ حسن نیز با این حرف موافق است و در تایید آن میگوید: «به هیچ عنوان. چون آن گونه عملا انسان خودکشی کرده است. ما مسایل ایمنی و بهداشتی را به دقت رعایت میکنیم و منظور من هم این بود که اگر با رعایت این موارد در مسیر کار جهادی مرگ سراغ کسی بیاید شهید محسوب میشود.»
از حسن کیانی میپرسم از واکنش مردم چیزی به خاطر داری؟ و در پاسخ خاطرهای جالب تعریف میکند: «ما در شبهای نخست که میرفتیم واکنشهای مختلفی میدیدیم. در همان شبهای اول وقتی در خیابان خلوت مشغول ضدعفونی بودیم یک مرد مسن از پنجره با صدای بلند گفت: «بسیج، مرد میدانهای سخت است» همین یک جمله خستگی را از تن ما بیرون کرد و بسیار برای ما لذتبخش بود. یا وقتی برای توزیع مواد ضدعفونی میرفتیم مثلا یک مادری میگفت خدا خیرتان دهد همین دعای یک مادر که از صمیم قلب ادا میشد واقعا شیرین بود.»
تک پسر خانواده
رو میکنم به کسی که با لطف و مهربانی همه زحمات هماهنگیها و پیگیریها را برای این گزارش متقبل شد و از او میخواهم تا خودش را معرفی کند: «من احسان یاری هستم و 17سال دارم و الان هم مدرس هستم.»
تعجب میکنم. میپرسم یعنی درس میدهی؟ و او میگوید: «بله به بچههای پایینتر از سن خودم درس میدهم و خودم هم درس میخوانم.»
-چه چیزی درس میدهی؟ «بیشتر ریاضی. ما باید برنامههایی داشته باشیم و نگاه مان به دوردست باشد. همانطور که آقا نیز در گام دوم انقلاب فرمودند. باید توجه داشته باشیم که کشورهایی که با ما دشمن هستند اکثرا از نظر علمی و تکنولوژی در سطح بالایی قرار دارند پس ما هم باید تلاش کنیم تا در این عرصه عقب نمانیم. به نظرم ما بچههای بسیجی در هر شاخه و راهی که هستیم باید تلاش کنیم در آن بهترین باشیم.»
-از کی وارد بسیج شدی؟ «درستش این است که بگویم از همان دبستان به مسجد میرفتم اما اگر زمانی را بخواهید که به طور رسمی کادر بسیج شدم حدود 5سال پیش بود.»
عصبانیت دشمن نشان دهنده درستی راه
برای من جالب است که بدانم تصویر یک جوان 17ساله از کار جهادی چیست. میخواهم بدانم او به درک و فهمی از کار جهادی رسیده یا تنها آن را به عنوان یک کار خوب تکرار میکند. همین میشود که خطاب به او میگویم احسان! تعریف تو از کارجهادی چیست؟ و او در پاسخ میگوید: «به نظر من کارجهادی کاری است که انسان آن را برای رضای خدا انجام میدهد. یک بنده خدایی داشت برای ما در مورد کارجهادی اینطور میگفت که کاری است که دشمنان ما با آن مخالف هستند و انجام دادنش باعث عصبانیت آنها میشود. این البته یکی از ویژگیهای کار جهادی است. ویژگی خاص دیگرش این است که چون برای خدا انجام داده میشود مزد و اجر آن را تنها از خدا میخواهیم و البته خدا هم چندین برابر آن به یک جهادگر اجر و ثواب میدهد. تقریبا میتوان گفت تمام تفاوت یک کارجهادی با کارهای دیگر در نیت افراد است. بنابراین مثلا من وقتی در یک کارجهادی دارم به دانشآموزی درس میدهم با فردی که برای چنین تدریسی پول گرفته عمل ما در ظاهر تفاوتی با هم ندارد.»
به واقع این اثر فرهنگی است که مورد تاکید رهبرانقلاب است. جوشش همان فرهنگ است که در ادامه جاری شده و به این جوانان 17 تا 22ساله رسیده که آنها چنین فهم و درک خوبی از کار جهادی دارند و این گونه نسبت به آن مشتاق هستند.
از روزهای کرونایی تا جنگ تحمیلی
از احسان میپرسم خانوادهات با رفتن تو برای کار ضدعفونی مخالفت نمیکردند؟ و او این چنین پاسخ میدهد: «راستش وضعیت من خیلی فرق میکرد با بقیه بچههای دیگر. وقتی گفتم میخواهیم برای ضدعفونی برویم خیلی نگران شدند چون من تک پسر خانواده هستم. من هم چون خیلی دوست داشتم برای این کار بروم به یک طریقی آنها را راضی میکردم. [میخندد و در ادامه میگوید:] مثلا میگفتم کار من فیلمبرداری است و از آنها فاصله دارم... یک مشکلی که در کار ضدعفونی هست این است که این مواد ضدعفونی روی گلو و بدن آدم تاثیر میگذارد مثلا همین حسن آقا که اینجا نشسته تاثیراتش را روی بدن او دیدیم. بعد از ده – پانزده شب که برای کار ضدعفونی رفته بودند یک شب حالش بد شد، رنگش پریده بود و مجبور شد دراز بکشد؛ (چون بالاخره این مواد با تنفس وارد بدن فرد میشوند)»
از این بخش صحبتهای احسان بوی هشت سال دفاع مقدس میآمد. یاد جوانانی افتادم که با هزار جور بالا و پایین پریدن مادران و پدران خود را برای رفتن به جبهه راضی میکردند. یاد جوانانی که برای رفتن به جبهه شناسنامه خود را دست کاری میکردند. کجای جهان این گونه جوانانشان برای دفاع از وطن و ارزشها مشتاق هستند؟ برای شهادت. از شنیدن حالتی که برای حسن پیش آمده ناگهان تمام وجودم را اندوه فرا میگیرد. البته نه برای حسن. شکرخدا او سالم است. حرفهای احسان در مورد حسن مرا به جایی دیگر برد. میخواهم بدانم آیا این جهادگران جوان هم میتوانند حدس بزنند و برای همین به آنها رو میکنم و میگویم: آن شب از حالتی که برای حسن پیش آمد یاد چه چیزی میتوان افتاد؟ احسان زودتر از بقیه میگوید: «من خودم یاد هشت سال دفاع مقدس و شهدا و جانبازان شیمیایی افتادم. بعضی از این رزمندگان با چه شهامتی و با چه ایمانی گاهی ماسک خود را برمیداشتند و میدادند به کسی که ماسک نداشت یا به افراد غیرنظامی میدادند. بعضی از آن افراد شهید شدند و برخی از آنها زنده ماندند و به عنوان جانباز در رنج و عذابی که به واسطه سلاح شیمیایی برای آنها پیش آمده زندگی میکنند. بعضی از این عزیزان هم پس از تحمل سالها رنج و سختی به درجه شهادت میرسند. جانبازان شیمیایی یا قطع نخاعی ما خیلی مظلوم هستند.»
آخرین سؤالم از احسان این است که از واکنش مردم چیزی یادت هست؟ و احسان میگوید: «مردم با بچهها برخوردی بسیار صمیمانه و قدرشناسانه داشتند. یک بار در حال پخش موادضدعفونی بین مردم بودیم ناگهان یک فردی که گویا به شدت تحت تاثیر القائات رسانههای معاند بود آمد و فریاد زد مردم نگیرید این ماده ضدعفونی نیست، وایتکس است. [میخندند] در این میان یکی از میان مردم به خوبی پاسخش را داد و گفت: «اگر وایتکس هم باشد هر لیتر آن چندهزار تومان قیمتش است. این بندگان خدا دارند اینها را به صورت رایگان پخش میکنند.»
کار جهادی یعنی بمب انرژی و حال خوب
از آخرین نفر این جمع میخواهم تا خودش را معرفی کند: «بنده علی کاشامی هستم و 20سال دارم. الان دارم در مقطع کارشناسی الکترونیک میخوانم.»
-از کی وارد بسیج شدی؟ «از سال 93 خدا به من این توفیق را داد که در بسیج فعالیتم را شروع کنم.»
از علی هم میخواهم تا تعریف خود را از کار جهادی بگوید و او میگوید: «به نظر من کار جهادی یک بعد فردی دارد و یک بعد اجتماعی. بعد فردی این موضوع این است که دینی که فرد نسبت به خدا و امام زمان دارد ادا میکند و بعد اجتماعی آن این است که به این بهانه افراد دور هم جمع میشوند و این جمع چون مشغول انجام کاری برای خدا هستند لذا آن جمع چون مورد عنایت و لطف خدا هستند حال خوبی هم دارند. ما در این کارهای جهادی چیزهای بسیار خوبی به دست میآوریم. ما در مقابل شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع وطن، شهدای مدافع سلامتی جامعه و کسانی که در بیمارستانها و مراکز درمانی به بیماران کرونایی خدمت میکنند خود را بسیار کوچک میبینیم و به واسطه این کارهای جهادی تلاش میکنیم تا ما نیز در شمار این گروه قرار گیریم. امیدواریم که خدا از ما قبول کند.»
از او میپرسم که آیا خانوادهاش با رفتن او برای ضدعفونی مخالفت نکردند؟ و علی در پاسخ میگوید: «نگرانیهای پدر و مادر برای فرزندانشان یک امر طبیعی است. پدر و مادر من هم ضمن اینکه نگرانی داشتند اما در نهایت موافقت کردند. فقط برای رعایت نکات بهداشتی بسیار سفارش کردند.»
علی قرباننژاد
سایر اخبار این روزنامه
تسهیلات 75 هزار میلیارد تومانی به سرنوشت 18 میلیارد دلار دچار نشود!
پیدا و پنهان یک گزارش/ چرا تفریغ بودجه 97 مهم است؟(یادداشت روز)
اخبار ویژه
عراقیها در اخراج آمریکا با کسی تعارف ندارند
تولید ماسک 3 لایه در کشور از 150 هزار عدد در روز به 3 میلیون رسید
سامانههای راداری «خلیجفارس» و «مراقب» رونمایی شد
پیرمرد سرش را از پنجره بیرون آورد و فریاد زد؛ بسیج مرد میدانهای سخت است
بلایی که کرونا ظرف 2 ماه بر سر آمریکا آورد
نظر مراجع معظم تقلید درباره روزه ماه رمضان در سایه شیوع کرونا
تقلای ترامپ برای فتودیپلماسی با ایران با هدف انحراف افکار عمومی از افتضاح کرونا
روایت آمریکاییها جعلی و هالیوودی است
بنیاد مستضعفان از اجاره اردیبهشت ماه املاک تجاریاش صرفنظر کرد
دیروز مشکلات کشور تقصیر دولت قبل بود امروز تحریمها!
با ما در فضای مجازی همراه باشید
تسهیلات 75 هزار میلیارد تومانی به سرنوشت 18 میلیارد دلار دچار نشود!
تسهیلات 75 هزار میلیارد تومانی به سرنوشت 18 میلیارد دلار دچار نشود!