چرا قحط الرجال؟!

یکی از دوستان اهل فکر مطرح می‌کرد نگوییم «قحط الرجال» بگوییم «قطع الرجال» چرا که اذعان داشتند اگر بستر فراهم می‌بود(آزادی و مشارکت مردم)، رجال فراوان داشتیم و چه‌بسا افرادی که به اقتضائات فردی و اجتماعی، تبدیل به رجل شدند و  یا رجل هستند ولی به روش‌هایی چون کم محلی و بهای کم از بین رفته‌اند و ارزش و اعتبار  آنها کمرنگ و ‌بی‌رنگ شده است. این بحث را به فرهنگ نخبه‌کشی نسبت می‌دهند. ولی سوال این است که چرا جامعه ما به اصطلاح نخبه کش است؟ به هرحال مشکل قحط الرجال یا قطع الرجال جای بررسی دارد. مسئله مندی این موضوع مهم است.
مطمئنا عوامل و دلایل زیادی در شکل گیری وضعیت قحط الرجال یا قطع الرجال موثر است. باید گفت بین این دو مفهوم (قحط و قطع) یک وجه اشتراک وجود دارد و آن اینکه نتیجه در هر دو، فقرِ عینی رجال است. بررسی چرایی چنین وضعیتی با کالبدشکافی ابعاد موضوعی مسئله و ارائه راه برون‌رفت در این زمینه می‌تواند مفید باشد که ‌در این‌یادداشت ‌به ‌آن پرداخته می‌شود. برای اینکه مشکل فهم شود در ابتدا باید وضعیتی که باعث شکل گیری قحط الرجال یا قطع الرجال می‌شود تشریح شود که در تحلیل آن چه موضوعاتی برجسته است:
۱. در جامعه ایرانی مثل خیلی از جوامع  دیگر، «سیاست» مهم است. اما در اینجا، سیاست نسبتی وثیق با ثروت اندوزی و گسترش قدرت‌ دارد. سیاست، همه چیز است؛ قدرت، اعتبار، ثروت و رفاه و آسایش خود و حتی نسل‌های بعدی در سیاست است. بخاطر همین نکته است که خیلی‌ها در سیاست نقش آفرینی می‌کنند تا منافع فردی و گروهی خاص بدست آورند یا این منافع خود را حفظ کنند.
۲. فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی مبتنی بر عقلانیت و عقل متعارف جمعی  (common sense)نیست بلکه  بیشتر غریزی، هیجانی و مبتنی بر منفعت طلبی آنی و کوتاه مدت است چون هر موقع اخلاقی و دور اندیشانه عمل کرده ضرر کرده است. در این فرهنگ، روش حذفی و رد کردن (dismiss)  دیگران جواب می‌دهد و باید گفت روش غالب و عمومی  هم همین روش است. در اکثر حوزه‌ها حتی محیط‌های علمی هم  این فرهنگ وجود دارد. نگاه قهرمان گرایانه در پس این فرهنگ حذفی است.


۳‌. نظام مدیریتی در جامعه ایرانی تقریبا الیگارشیک (oligarchic) است و بین یک عده خاص و به صورت حمایتی می‌چرخد‌. در این سیستم معمولا عوامل نسبی و سببی، مرید و مرادی و‌نوچه پروری موثر است. طبعا استقلال رای و شایستگی معنی واقعی خود را از دست می‌دهند.
۴. مردم  در این سیستم، بیشتر نقش ابزاری دارند و در تعیین پارامترها و مولفه‌های راهبردی موثر نیستند.در موقعیت‌هایی از تاریخ که دچار درد بزرگ و عمومی شدند و همچنین احساس عدم فشار جدی از جانب نیروهای دولت کردند، حرکت‌های تاریخی رو به جلویی انجام دادند.
۵. تکرار تجربه‌ها و انباشتی نبودن داده‌ها و اطلاعات تاریخ در این جامعه زیاد است و این به معنی «فقدان ذهنیت تاریخی» و نداشتن فهم مناسب از تاریخ در همه حوزه‌ها است. هر فرد و گروهی در هر سطحی بر اساس تجربه و فهم خود که معمولا هم غیر انباشتی است، عمل می‌کند و این ‌به معنی هدر رفتن نیروها، از بین بردن ظرفیت‌ها، ناآگاهی از آسیب‌ها و تکرار مکررات است.
در چنین فضایی که در بالا عوامل و فاکتورهایش ترسیم شد، شکل گیری رجُل، شانسی است و از بین رفتن و حذفش هم آنی و لحظه‌ای به سختی ممکن است رجُلی شکل بگیرد و ساخته شود اما با توجه به زمینه‌های موجودش که‌در بالا گفته شد به راحتی از بین می‌رود.  
جدال قلم و شمشیر (شایستگی واقعی و قدرت مبتنی بر زور و ثروت) در تمام طول تاریخ بوده‌ و الان هم وجود دارد. هر چند باید گفت که قدرت قلم بر قدرت زور و ثروت یا خون بر شمشیر در عالم واقع عموما کمتر غلبه می‌کند مادام که قمر وزیر یا نیروی حمایت گر‌ و پشتیبانی کننده‌ای در بین قدرت حاکم و یا مردمی که به اقتضا منافع و مصالح خود فرد شایسته را تشخیص دهند، نباشند.
امروزه‌ که ‌در فضا و عصر مشارکت پذیری الزامی مردم هستیم، تکیه بر نظر و آراء و افکار مردمی که‌ طبعا آگاهانه انتخاب می‌کنند، می‌تواند در برآوردن رجال و شخصیت‌ها، کمک فراوانی کند‌. و راه‌برون‌رفت از فرهنگ نخبه‌کشی و غلبه‌ سیاست بر همه امور و تحقق اهداف درست و مدیریت نظام مند و مبتنی بر شایستگی‌ها، توجه به الزامات این عصر است.