روزنامه ایران
1399/12/13
بزرگترین دستاوردم آزادی مردم بود
مترجم: بنفشه غلامی«میخائیل گورباچف»، اولین و آخرین رئیس جمهوری اتحاد جماهیر شوروی، دیروز 90 ساله شد. خبرگزاری روسی «تاس» به همین بهانه به سراغ او رفته و از او درباره دستاوردهایش در زندگی و بویژه در دورهای که ریاست جمهوری اتحاد جماهیر شوروی را در دست داشت و همین طور دغدغهها و مشغلههای کنونیاش پرسیده است.
بزرگترین دستاوردی که در زندگی خود داشتید، چیست؟
پرسترویکاو البته تمام چیزهایی که به دنبال داشت. من هنوز هم معتقدم که پرسترویکا، نیازی بود که باید سریع برآورده میشد و ما در مسیر درستی حرکت کردیم. بزرگترین دستاورد من در داخل کشورم این بود که مردم به آزادی رسیدند و نظام دیکتاتوری پایان گرفت. این دلیلی بر آن است که چرا در آگوست 1991، طرحی که برای کودتا وجود داشت، شکست خورد. در سیاست خارجی نیز بزرگترین دستاوردم، پایان جنگ سرد و کاهش تسلیحات هستهای بود.
اگر ممکن بود بتوانید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید یا در برخی تصمیماتی که داشتید، تجدیدنظر کنید، چه چیزی را تغییر خواهید داد؟
من در زندگی شخصی و زندگی سیاسیام تصمیماتی مهم و اساسی گرفتهام که نمیخواهم هیچ کدام آنها را تغییر دهم. در عالم سیاست چیزهای زیادی بودند که زوایای آنها اکنون روشنتر از قبل است. برخی گامها اشتباه بودند. مثلاً میدانم که بسیاری از من به دلیل اینکه بیش از حد به دیگران اعتماد میکنم، انتقاد میکنند. اما اگر به مردم اعتماد نمیکردم، پرسترویکاهرگز شروع نمیشد. و البته بخاطر گلاسنوست (شفافیت) هم بسیار مورد انتقاد هستم. اما واقعیت آن است که بدون گلاسنوست هرگز هیچ تغییری در کشور رخ نمیداد.
به «مارگارت تاچر» لقب «بانوی آهنین» را داده بودند و «آندری گرومیکو» را «آقای نه» مینامیدند. دوست دارید شما را چه بنامند؟
این برچسبها خیلی دقیق نیستند. به نظر من بهتر است به این نوع لقب دادنها فکر نکنیم.
این واقعیت را که در یک زمان بسیار خاص و دراماتیک، رئیس دولت، رئیس کا. گ. ب، وزیر دفاع و بسیاری دیگر در یک رویارویی غیرمستقیم سیاسی، علیه شما موضع گرفتند، چگونه میبینید؟ چرا این افراد ترجیح میدادند، چیزی را که به آن کمیته دولتی در شرایط اضطراری میگفتند، تشکیل دهند؟
مرتجعــــــــــــین همـــــیشه در رویاروییهای مستقـــــیم سیاسی میبازند. کسانی که شما به آنها اشاره کردید، فرصتهای زیادی داشتند تا به طور مستقیم وارد جدل شده و آشکارا به نقد بپردازند. اما آنها ترجیح دادند مرتکب جرم کودتا شوند. این چیزی است که در لایحه کیفرخواست آنان نیز توسط دادستانی مورد تأیید قرار گرفت. اما چون این افراد وارد معامله با مقامات شدند، هرگز محاکمهای انجام نشد.
برخی تاریخ نویسان معتقدند که پرسترویکابه دلیل فقدان هماهنگی بین اصلاحات اقتصادی و سیاسی، نتوانست به اهدافی که میخواست دست یابد. آیا شما هم به چنین چیزی اعتقاد دارید؟
بدون اصلاحات سیاسی هرگونه تلاشی برای اصلاحات اقتصادی در باتلاق شنی بوروکراسی محکوم به نابودی است. این روند قبلاً هم در تاریخ ما روی داده بود و میتوانست دوباره هم تکرار شود. در این زمینه اغلب چین را به عنوان یک مدل مطرح میکنند. اما سالها طول کشید تا بتوانند به مدلی دست یابند که درست کار کند و نتیجه لازم را بدهد. روسیه در آن زمان به اصلاحات تدریجی در اقتصاد نیاز داشت نه شوک درمانی. اما در دهه 1990 رادیکالها به برتری رسیدند و در نهایت روسیه و شهروندانش بهای آن را پرداختند.
آیا روسیه به پرسترویکای دیگری نیاز دارد؟ آیا ممکن است چنین چیزی دوباره رخ دهد؟ و اگر بله آیا روسیه آماده چنین چیزی هست؟
البته که تغییرات لازم است. مهم نیست این تغییرات را چه بنامیم؛ اصلاحات یا پرسترویکا، این تغییرات فرایندی هستند که کشور را در مسیر یک زندگی عادی و مناسب برای همه مردم هدایت میکنند. ایجاد اصلاحات هرگز آسان نیست. بویژه وقتی در شرایط یک پاندمی هستیم. اما معتقدم مردم منتظر هستند تا تغییراتی ایجاد شود.
در چند سال اخیر شاهد ساخت و اکران چند مستند از شما توسط «ورنر هرتزوگ»، «ویتالی مانسکی» و همچنین تئاتر ملل بودهایم. آیا خودتان آنها را دیدهاید؟ از اینکه نقطه تمرکز یک کار ادبی و یا سینمایی بودید، چه حسی دارید؟ بیشتر ترجیح میدهید کاراکتر این کارها باشید یا یک سیاستمدار؟ در فیلم «مانسکی» بسیار به اشعار «پوشکین» اشاره میکنید. از علایق ادبی و سینماییتان بگویید و اینکه به چه کتابهایی علاقهمند هستید.
بله من هم این فیلمها و نمایشی را که گفتید دیدهام و از علاقه عموم مردم به آنها خبر دارم. احتمالاً این نشانهای از علاقه این کارها به پرسترویکاو شخص من است. اگر اینطور است، خوشحال هستم. مردم باید بدانند که پرسترویکاچه بود. این درست همان عنوانی است که من چند سال پیش برای کتابم انتخاب کردم: «ادراک پرسترویکا». قرار است بزودی نیز کتاب دیگری را که شامل مجموعه نامههایی است که از سراسر کشور و یا خارج از کشور به من رسیده بود، منتشر کنم. این کتاب نیز «ادراک گورباچف» نام دارد.
متاسفانه در حال حاضر برنامهای برای تماشای نمایش و یا فیلمی ندارم. وقتی من و همسرم رایسا جوان بودیم هرگز هیچ فرصتی را برای رفتن به سینما و تئاتر و یا مطالعه کتابهای جدید و صحبت درباره آنها از دست نمیدادیم. اما آنچه که از زمانی که یک پسربچه بودم، آموختم، همیشه با من است. ترانههای فولکلور روسیه و اوکراینی. ادبیات کلاسیک روسیه. پوشکین و لرمانتف. «در جاده به تنهایی راه میروم....» من هنوز هم رمان «چگونه فولاد آبدیده شد» اثر نیکولای استراوسکی را تحسین میکنم و همواره به یاد افرادی از نسل خودم مثل چنگیز آیتماتف، اولگ یفرموف، آرمن ژیگارخانیان و دیگر نویسندگان و بازیگران و کارگردانان کشورم هستم.
آیا امروز فرصتی برای ترمیم اتحاد جماهیر شوروی هست؟ و آیا چنین تلاشی ارزش آن را دارد؟
همیشه گفتهام. اتحاد جماهیر شوروی میتوانست باقی بماند اگر مدرنیزه میشد و دست به اصلاحاتی میزد تا جمهوریهای وابسته به آن صاحب حقوقی بیشتر شوند. اما اکنون 30 سال از آن زمان گذشته و اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی شکل گرفته است. این سازمانها باید تقویت شوند و روابط با جمهوریهایی که با آنها اختلاف داریم، باید ترمیم شود. چنین کارهایی بسیار ضروری است. منبع: Tass
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
چراغ سبز تصویب «اف ای تی اف»
دستور ساماندهی وضعیت « کولبری» و «سوخت بری»
عدهای درباره شرایط کشور دروغسازی میکنند
پایانِ کوتاه فکری
گفتوگوی تلفنی روحانی و مکرون
ربیعی: نوبت حسن نیت عملی امریکاست
نمایش رنج، پالایش روح
جولان کرونا در بازار
پرونده جنگلهای آقمشهد به دیوان عالی کشور رفت
شهر در ترازوی انتظارات شهروندان
طرحهای فصلی فروش کتاب جایگاه خوبی میان مردم یافتهاند
بزرگترین دستاوردم آزادی مردم بود
سلام ایران
توسعه با دو بال
ضرورت پایان خودتحریمی