روزنامه آفتاب یزد
1399/12/27
چرا فضای گفتگو شکل نمیگیرد؟
آفتاب یزد_ یگانه شوقالشعرا: یکی از دلایلی که به طور معمول کارشناسان و دانشگاهیان و اساتید بر سر راه رفع مشکلات جامعه ما ذکر میکنند عدم شکلگیری فضای گفتگو میان افراد است. هر فرد و گروه و جناح و قشری، هر از گاهی زبان به نصیحت دیگران و لزوم ایجاد فضای گفتگو میگشاید. این روزها نیز با توجه به نزدیک بودن ایام انتخابات خردادماه سال پیش رو، افراد بسیاری از گفتگو صحبت و دیگران را به گفتگو کردن دعوت میکنند. گفتگو کردن در ذات خود میتواند برای جامعه و پیشرفت آن بسیار مفید باشد. اما پرسش این جا است که اساسا گفتگو چیست و چرا در جامعه ما گفتگو شکل نمیگیرد؟ گفتگو یعنی با استفاده از یک منطق، نوعی از تساوی و سوژهوارگی در دیالوگ وجود داشته باشد. پاسخ این دو پرسش را از سیدجواد میری جامعه شناس و استاد دانشگاه جویا شدیم.>چرا در جامعه ما گفتگو شکل نمیگیرد؟
سید جواد میری در این باره به آفتاب یزد گفت: « یک زمانی ما درباره گفتگو از منظر روانشناختی و فردی صحبت میکنیم که به عنوان مثال از این منظر میگوییم وقتی افراد میخواهند با یک دیگر دیالوگ داشته باشند باید آدابی مثل درست گوش دادن و... را رعایت کنند. اما بحثی که امروز در جامعه ایران مشخصا در بین بسیاری از سیاستمداران، دانشگاهیان، حوزویان و... مطرح است اهمیت وجود گفتگو است. این افراد معتقدند گفتگو به همبستگی اجتماعی کمک میکند و در این بعد دیگر نباید از منظر روانشناسی این موضوع را بررسی کنیم بلکه باید از بعد جامعه شناسی به این موضوع نگاه کنیم که چرا علیرغم تمایل بالای افراد به برقراری دیالوگ، در جامعه ما گفتگو شکل نمیگیرد؟»
>ساختار طبقاتی و ناعادلانه
وی در پاسخ به این پرسش ادامه داد: «به نظر من یکی از دلایل شکل نگرفتن گفتگو این است که بسیاری از کسانی که درباره گفتگو در جامعه ایران صحبت میکنند، گفتگو را به مسائل و ساحت کلامی تقلیل دادهاند. در این نوع تقلیل گفتگو به معنای تعامل کلامی با یکدیگر است. درست است که ظهور و بروز گفتگو در ساحت پایانیاش از طریق کلام و استفاده از مفاهیم و لغات رخ میدهد اما آن چیزی که گفتگو را در جامعه به مثابه یک کنش اجتماعی و ارتباطی ممکن میکند این نیست که ما گفتگو را به ساحت کلامی تقلیل دهیم. بسیاری از دانشگاهیان از این صحبت میکنند که هابرماس گفته است که کنش ارتباطی فلان گونه است و باید گفتگو کرد. ولی به این توجه نمیکنند که مکتب فرانکفورت که هابرماس بخشی از آن مکتب بود وقتی از دیالوگ صحبت میکند، یک زیربنائی را برای هستی اجتماعی قائل میشود. به زبان خیلی ساده به این معناست که نوجوانی که در مناطق محروم و پایین یک جامعه به مدرسه میرود در مقابل نوجوانی که در مدارس با شهریه میلیونی در حال درس خواندن است، اساسا با یکدیگر هستی اجتماعی مشترک ندارند. یعنی اگر جامعه را یک کیک در نظر بگیریم، دسترسی همه افراد به این کیک به اندازه مساوی نیست. در جوامع ما این دسترسی حتی به صورت متعادل هم نیست. این باعث میشود که فردی که پدرش حقوق کمی دارد با کسی که درآمد ماهیانه میلیاردی یا حتی بعضا بیشتر دارد، با یکدیگر امکان گفتگو کردن پیدا نکنند چون گفتگو باید پایههایی در واقعیات و هستی اجتماعی داشته باشد. اگر تولید و توزیع منابع به صورت عادلانه نباشد آن موقع منزلتها و حتی توزیع مفاهیم هم به صورت عادلانه صورت نمیگیرد. در بسیاری از آزمایشهایی که در مورد مقایسه بین بچههای طبقه مرفه و محروم صورت گرفته است اولین چیزی که به چشم میآید این است که ذخیره لغات و دامنه لغات این دو گروه با یکدیگر متفاوت است. دامنه لغات ارتباط بسیار عمیقی با ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در جامعه دارد. بچهای که در مدرسه بسیار محروم در حال درس خواندن است دامنه لغات خیلی محدودی دارد. این بچه به عنوان مثال زمانی که به عنوان کارگر در جامعه مشغول به کار میشود نمیتواند با بچهای که به عنوان پزشک در جامعه وجود دارد گفتگو داشته باشد. این تنها به این دلیل نیست که این افراد مهارتهای کلامی را یاد نگرفتهاند بلکه به این دلیل است که ساختار جامعه چنان ناعادلانه است که اساسا امکان گفتگو را ایجاد نمیکند. ولی در جامعه ما این اتفاق افتاده است که روایتهای غالب در حال تقلیل دادن مسئله گفتگو به یک خوانش روانشناسانه است. این طور نیست که در این خصوص تنها فرد مورد بازخواست قرار بگیرد که چرا مهارتهای کلامی مناسب را ندارد. مثلا بچهای که از یک منطقه محروم وارد یک فضای دیگر میشود در راه رفتن خود حالت تهاجمی دارد و نباید این را مثلا به بیادبی فرد تقلیل داد زیرا محیطی که فرد در آن زندگی میکرده دائما احساس تهدید را به او منتقل کرده است و آرام آرام مکانیسمهای دفاعی فرد بالا میرود و خودش را در طبیعت بیان و حرکات بدن فرد نشان میدهد. محیطی که افراد در آن زندگی میکنند از آسمان که وارد نشده است بلکه به دلیل ساختار اقتصادی و نوع توزیع منابع، دسترسی را به افراد فرودست نداده است و آن محیط محروم شرایطی را ایجاد میکند که در آن شرایط مهارتهای کلامی شکل نمیگیرد. زیرا در این فضاها مهارتهای دیگری برای زنده بودن لازم است، مثلا افراد برای بقاء باید جنگنده باشند. زمانی که این مسئله را در سطح کلان جامعه ایران در نظر بگیریم و این پرسش را مطرح کنیم که چرا در سطح جامعه ایران گفتگو شکل نمیگیرد باید بگوییم به این دلیل که منابع و زیربنای جامعه بر روی عدالت و توزیع منزلت پایهگذاری نشده است و به صورت بسیار طبقاتی این پایهگذاری شکل گرفته است. فرم طبقاتی در جامعه، امکان گفتگو را از بین میبرد.»
>گفتگو امری جمعی و مبتنی بر زیرساختهای اقتصادی
او در پاسخ به این سوال که چگونه میتوان از این فضا خارج شد و گفتگو را در جامعه ممکن کرد، گفت: «زمانی این اتفاق خواهد افتاد که در جامعه یک نظام مشخص مالیاتی در حوزه اقتصاد وجود داشته باشد که تمام هم و غمش این باشد که از طریق مالیات دریافتی از ثروتمندان و کسانی که بیانتها در حال سودآوری از جامعه هستند یک فضایی ایجاد کند که این نوع مالیات وارد جامعه و چرخه زندگی مردم و طبقات فرودست شود. بعد دولت به مثابه بزرگترین نهاد در کشور در حوزههایی مداخلهگری کند نه اینکه تصدیگری را به خانوادهها بسپرد تا هرکسی که توانست خودش را مدیریت کند. در حوزه آموزش طبق قانون اساسی مدرسه یکی از مکانهایی است که میتواند این حالات ناعادلانه را بازتولید و بازتوزیع کند. یعنی اگر مدارس در سراسر کشور در دست دولت باشد و بودجه بالایی برای آن در نظر گرفته شود تا حدی توزیع عادلانه صورت میگیرد. مدارس و دانشگاهها دو جایی هستند که دولت باید در آنها مداخله کند تا بتواند جامعه را در یک سطح متعادلی نگه دارد نه اینکه مدارس و دانشگاهها جایی باشد برای بازتولید نابرابریها. اتفاقی که امروز در حال رخ دادن است این است که این مکانها که باید بازتوزیع عادلانه فرصتها و امکانات در آنها صورت بگیرد، تبدیل به جاها و مکانهایی شدهاند که بازتولید نابرابریها را در سطح کلان انجام میدهند. امروز بحثی که در جامعه به عنوان گفتگو مطرح میشود یک کاریکاتور روانشناسانه است. نباید مسئله اجتماعی را با دید روانشناسانه بررسی کرد. مسئله گفتگو در جامعه یک امر جمعی و اجتماعی مبتنی بر زیرساختهای اقتصادی در جامعه است. اگر این زیرساختها ناعادلانه باشد اساسا پدر به پدرانگی و مادر به مادرانگیاش نمیتواند برسد و فرزند نمیتواند در چارچوب خانواده از پدر و مادر خود بهره مند شود و حتی از حضور آنها محروم میشود. بعد این افراد نمیتوانند وارد ساختار آموزش شوند و بسیاری حتی به راحتی مدرسه را رها میکنند. در چنین ساختاری نمیشود از گفتگو صحبت کرد. دایره لغات یک مسئله روانشناختی نیست بلکه یک امر جمعی است. اگر هستی اجتماعی از بنیانهای عادلانه و توزیع عادلانه ثروت و منزلت تهی شده باشد اساسا گفتگویی در آن جامعه رخ نمیدهد. یکی از دلایلی که الان سیاسیون هم نمیتوانند با هم گفتگو کنند این است که ساختار دولت به گونهای تعریف شده است که برخیها قدرت انتسابی و برخی دیگر قدرت انتخابی بالاتری دارند و در برابر هم زورآزمایی میکنند و در این فضا گفتگویی شکل نمیگیرد. اما اگر به گونهای قدرت توزیع شود که هم تفکیک و هم تنظیم و تناسب قوا وجود داشته باشد این گروهها برای بقا نیازمند چانه زنی با یکدیگر میشوند و در این فضا میتوان از گفتگو صحبت کرد. گفتگو زمانی شکل میگیرد که زیربنای هستی اجتماعی مبتنی بر عدالت، آزادی و توزیع عادلانه مکنت و ثروت و
منزلت باشد.»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
سفر به ۹۱ درصد شهرهای کشور آزاد است اما، سفر نروید
چرا فضای گفتگو شکل نمیگیرد؟
در رویای اینترنت استارلینک
اصلاحات قانون انتخابات به ۱۴۰۰ نمیرسد
هیچ!
توسعه سرمایهگذاری اقتصاد مقاومتی با شرکتهای برتر
وجه سلبی بهاری شدن
وقتی دولت میخواهد ثابت کند همه چیز خوب است
جرم جوانی جوان ایرانی
شب عید است اما...
۳۳۵ مصدوم و سه فوتی فقط در شب چهارشنبه آخر سال