روزنامه شرق
1396/03/17
چگونه بنویسیم: سیاستگذاری یا سیاستگزاری؟
سؤال بالا سؤال مرسومی است؛ چراکه هم بسیار از طرف دانشجویان پرسیده میشود و هم در بسیاری مواقع در فارسی، در موضوع ساخت سیاست، ناچار باید یکی از این دو امکان برای نحوه نوشتن را انتخاب کرد و به منطق آن وفادار ماند. پاسخها به چگونگي نوشتن اين واژه موجب ایجاد وحدت رویه منطقی نشده است؛ بنابراین نهتنها هنوز این سؤال ساری و جاری است، بلکه ملزومات و تبعات آن نیز دامنگیر نظام سیاستگزاری/ سیاستگذاری کشور شده است؛ چراکه این دو نحوه نوشتن از دو آبشخور متفاوت (که توضیح آن در سطور پایین خواهد آمد) و از دو نوع نگاه متفاوت منشأ میگیرد و نظام ساخت سیاست متناسب خود را ایجاد میکند. این سطور به امید ارائه بعضی توضیحات تکمیلی و بازگذاشتن راه اندیشه مجدد در بحث نوشته شده است. اگرچه میتوان طبق تئوری بازیهای زبانی ویتگنشتاین متأخر، در مرحله دوم تولید فلسفه زبان خود، تحت عنوان پژوهشها، معنی هر کلمه را در کاربرد آن جست و صورت درست آن را همانی فرض کرد که در کاربرد حیات انسانی وجود دارد و آن را تحت تأثیر حیات آدمی بر شکلگیری معانی پنداشت؛ اما باید دقت کرد که تئوری بازیهای زبانی معطوف به زبان منطقی یعنی زبان بیهویت و بیجغرافیای انسانی است، نه لزوما زبان انگلیسی یا روسی یا فارسی مرتبط با جغرافیا و زمینه فرهنگی مربوط به خود. بیشتر آنکه خود ویتگنشتاین نیز در توضیح تئوری خود به ناچار از زبان انگلیسی عصر خود و با رعایت دستورات زبانی و کلامی آن و کلمهگزینی مناسب استفاده کرده است وگرنه نوشتههای او معنیدار نمیشدند و مفهومی را که او مدنظر داشت، منتقل نمیکردند. مضافا اینکه درباره کلمه سؤالشده این نوشتار هنوز عرف جاافتاده و اجماع عرفی تخصصی نیز مثل آنچه درباره کلمهای مثل قانونگذاری وجود دارد، به چشم نمیخورد و سؤال هنوز جدی است. با این مقدمه برمیگردیم به سؤال و بررسی جوابهای محتمل به آن. آنچه تاکنون در توضیح و جواب به سؤال بالا از طرف دیگران گفته شده است، بیشتر بر مبنای مبانی لغوی و کلامی بوده و اهم تکیه خود را بر لغتنامه یا توصیف ادیبانه نهاده است که کلمه گذاردن با (ذ) را بر گذاشتن چیزی که جسم فیزیکی و وجود خارجی دارد و همراه با عملی عینی است، اطلاق میکند مثل بلوکگذاری و امثالهم که خود البته طبیعتی واقعی یا فیزیکی (اکچوال) و خارجی و عینی (ابجکتیو) دارند. صاحبان این نگاه از آنجا که ایجاد نهاد با بنیان را هم کاملا امری عینی و فیزیکی میپندارند؛ اگرچه نام مجاز بر آن مینهند (ولی به تبعات آن پایبند نمیمانند) معتقدند که بنیانگذاری با (ذ) صورت صحیح کلمه است و توضیحی درباره نهادسازیهای مجازی طبق تئوری نهادسازی نو (نیو اینستتیوشن) مثل نهاد فرهنگ نمیتوانند ارائه کنند. این نگاه لغوی در مقابل آرای قبلی خود، گزاردن با (ز) را به معنای اداکردن گرفته است و فکر میکند تنها کلماتی میتوانند با (ز) نوشته شوند که معنی اداکردن داشته باشند، مثل نمازگزاردن یا سپاسگزاردن و البته دلیل محکمی نیز بر آن ارائه نکرده است. اگرچه میتوان دلیل آن را چنین پنداشت که چنین افعالی طبیعتی ذهنی (سابجکتیو) و مفهومی (کانسپتچوال) داشته و تحت تأثیر بسیاری از مؤلفههای مجازی (ویرچوال) هستند. نکته فراتری که گفتهاند این است که افعالی که دلالت بر انعقاد نیتی مانند گذاشتن یا وضع قانون میکنند نیز با (ذ) باید نوشته شوند؛ مثل قانونگذاری و این البته استثنائی (اگرچه مهم) است که بر قاعده فیزیکیبودن عمل با فعل گذاشتن گرفتهاند تا بتوانند حصار تنگ آن قرارداد را به فراخی نزدیک کنند. تا اینجای توضیح را -البته میتوان بنا بر پذیرش عرف مألوف- البته اگر چنین عرفی وجود داشته باشد- به عنوان نوعی برداشت از تئوری بازیهای زبانی یادشده پذیرفت و بر این سیاق حرکت کرد و عرف شوری نکرد. اولا چنین عرف اجماعی در این موضوع وجود ندارد و ثانیا این روش فاقد پشتوانه منطقی و علمی و بیبهره از مفاهیم و تئوریهای خود حوزه مورد بحث (پابلیک پالیسی پراسس: فرایند ساخت سیاست عمومی اعم از سیاستگزاری یا سیاستگذاری) است و تنها پشتوانه خود را در لغتنامهای میبیند که نویسنده آن فاقد شناخت علمی نسبت به حوزه مد نظر بوده است. در ضمن آنجا که استناد به مشابهت فعل با قانون و قانونگذاری میشود و تلاش در تطبیق آن میشود، بیشتر به دلیل تبادر مفهوم فیزیکداشتن لغات است؛ یعنی چون این نحوه نگاه قانونگذاری را مترادف با تدوین و نوشتن متن قانون میداند و انعقاد قانون را با گذاشتن کلمات حقوقی کنار یکدیگر (وردینگ) یکسان میپندارد؛ بنابراین قانونگذاری را با (ذ) مینویسد؛ اما باید توجه کرد که خود قانون (موضوعه یا پارلمانی) بهعنوان مثال سطح دوم یا بینابینی از سیاست (مزو پالسی) است و این طراحی و انعقاد سیاست، نیازمند گذشتن از سه مرحله متمایزکننده یعنی شناسایی مشکل یا هدف ارتقای شرایط موجود و ساخت و انتخاب و تعیین سیاست و مرحله آخر یعنی نوشتن سیاست است که میتواند برای ابلاغ شفاهی یا کتبی استفاده شود. مرحله اول که مرحله شناخت زمینه سیاست و متغیرهای مؤثر آن است، در موضوع مورد بحث امروز ما مداخلهای مستقیم ندارد؛ بنابراین از توضیح آن میگذریم؛ ولی مرحله ساخت، انتخاب و تعیین سیاست مربوط به عمق فرمدهی هندسه مفهومی (کانسپتچوال) سیاست و مرحله نوشتاری مربوط به سطح و فرم نوشتاری (اکچوال وردینگ) سیاست یا قانون است. در اینجا طبیعت مفهومی (کانسپتچوال) طراحی سیاست یا مرحله ساخت و تعیین سیاست، ارتباطی با انعقاد ندارد؛ بلکه بیشتر از نوع انتخاب است و به ورزیدن و گزیدن و شاملکردن (اپلایکردن) نزدیکتر است تا گذاشتن؛ یعنی بیشتر دنبال ساختن یا انتخاب و گزیدن سیاست از بین آلترناتیوهای سیاستی در سوپ سیاست برای گزاردن است. تنها با تسامح در مرحله جملهنویسی و نوشتاری آن را میتوان از نوع منعقدکردن کلام و تدوین متن تصور کرد که به منطق استعمال (ذ) نزدیکتر باشد. اما باید دانست که روح سیاست منبعث از مرحله مفهومی (کانسپتچوال) آن است که در مسیر مراحل پیچیدهای مانند آنالیز مؤلفههای نرم و سخت تأثیرگذار، تجزیه و تحلیل محیط پیرامون و شناخت بستر و جریانات (استریمها) و نهادهای مؤثر و متافورها و ... و در نهایت تئوریزهکردن آن و طراحی مدل متافوریک- مفهومی (کانسپتچوال) سیاست و... جریان دارد.حتی در سادهترین مدل خطی عقلایی (راشنال) ساخت سیاست نیز حداقل از شناسایی مشکل تا ارائه سیاستهای ممکن (آلترنتیوها) برای راهحل و انجام مطالعه هزینه/ فایده و در نهایت نهادن آن در دستورالعمل یا آجندا (Agenda setting) همه با رویکرد شناختی و تعیینی است تا گذاردن فیزیکی کلمات و تنها مرحله آخر که مرحله نوشتار یا وردینگ است که خود آن هم باید در دو مرحله نوشتار سیاسی و بعد نوشتار حقوقی انجام شود، به نوع انعقاد از نوع کلامی نزدیک میشود. نکته آخر اما از آنجا که گاهی نقل میشود سیاستگزاری با (ز) را معطوف به مراحل ساخت سیاست و سیاستگذاری با (ذ) را برای مرحله اجرای سیاست به کار ببریم باید متذکر شد که نحوه نوشتن سیاستگزاری یا سیاستگذاری، تأکید میشود نحوه نوشتار آن هیچ ارتباطی با اجرای سیاست ندارد چراکه ساخت سیاست (همانگونه که از عنوانش پیداست و شامل هر دو اصطلاح مورد بحث میشود) مربوط به مرحله قبل از اجرای سیاست است و طبیعی است که در مرحله اجرا (ایمپلمنیشن)، سیاستی که در مرحله ساخت ساخته میشود در این مرحله اجرا میشود و پسخوراند (فیدبک) دوباره به مرحله ساخت برای اصلاح سیاست یا ایجاد گونه (ورژن) جدیدی از سیاست وارد میشود و بههرحال اجرای سیاست ارتباطی با نحوه نگارش کلمه سیاستگذاری یا سیاستگزاری ندارد و ما در مرحله اجرا، اجرای سیاستگذاری نداریم بلکه اجرای سیاست داریم یعنی سیاستی که در مراحل ساخت گزارده شده و گاه تدوین شده است در مرحله بعدی اجرا میشود. بنابراین فرایند کلی ساخت سیاست عمومی (سیاستگزاری یا سیاستگذاری) مراحل مختلف (از ۳ تا ١٢ مرحله ذکر شده است) را در خود جای میدهد ولی هر کدام هویت خود را البته در ارتباط با همدیگر حفظ میکنند. اما کلام آخر اینکه اولا وضع و تعیین اصطلاحات علمی و فنی یعنی ایجاد و توسعه زبان تخصصی از سوی متخصصان و صاحبنظران ارشد همان حوزه تخصصی و البته با مشورت با زبانشناسان متخصص انجام میشود نه از سوی ادیبان و حتی زباندانان عمومی یا مترجمان و ثانیا برای این منظور معمولا در حوزههای مختلف فلسفی، علمی و فرهنگی، معمولا نهادی یا انجمن تخصصیای وجود دارد که اختیار یا مشروعیت یا مقبولیت وضع یا ابلاغ اصطلاحات آن حوزه را دارد و نحوه استعمال درست یا قراردادی این قبیل لغات را بیان میکند و اینجاست که عرف تخصصی معنا پیدا میکند. در موضوعات سیاستگزاری / سیاستگذاری جهانی نیز ما با چنین پدیدهای مواجهیم. بهعنوان نمونه بانک جهانی در موضوع اصلاحات بخش سلامت یعنی Health reform، کلمه رفرم با (R) را به اصلاحات کلان و کلمه رفرم با (r) را به اصلاحات خرد تعریف کرده است بنابراین به صورت متدولوژیک دو اصطلاح مشابه Reform و reform دارای دو حوزه اثر متفاوت و تحتتأثیر گاه متغیرهای متفاوت هستند. در نتیجه و مطابق مباحث بالا از نظر بنده مرحله ساخت سیاست مرحلهای مفهومی (کانسپتچوال) و تحتتأثیر مؤلفههای ذهنی (ویرچوال) و متافوریک بسیاری بوده و مرحله شناخت و تعیین آن منجر به طراحی هندسه مفهومی سیاست میشود و خطاب چنین ساخت سیاستی با کلمه سیاستگزاری (ز) به صواب نزدیکتر است و مرحله آخر فرایند ساخت و پرداخت یا تعیین سیاست که کلمهگذاری (وردینک) یا تدوین سیاست است اثری در محتوای مفهومی سیاست ندارد، بلکه تنها محتوای مفهومی ساختهشده سیاست را به صورت قابل بیان درمیآورد. بنابراین اطلاق سیاستگذاری با (ذ) میتواند تنها اشارهای ضعیف به این مرحله پایانی باشد آنچنان که در قانونگذاری که آن را بیشتر امری تدوینی در نظر میگیرند بهصورت عرفی استفاده میشود. فلذا از نظر اینجانب اصطلاح سیاستگزاری عمومی ترجمه درست و تخصصی از حوزه علمی و دانشگاهی پابلیکپالیسی است که اگرچه دانشی بینرشتهای (اینتردیسیپلینری) محسوب میشود ولی خاستگاه و زیستگاه آن در مجموعه علوم سیاسی تعریف میشود. حال با توجه به تفکیک سیاستهای عمومی به چهار سطح شامل سیاستهای کلان (قانون اساسی و مجامع رهبری)، سیاستهای بینابینی (مجلس و قوانین موضوعه)، سیاستهای تصمیمی (دولت و کابینه) و سیاستهای اجرائی (وزارتخانهها و سازمانها و بنگاههای دولتی) میتوان کلمه سیاستگزاری با (ز) را برای ساخت و تدوین سیاستهای کلان (ماکروپالیسی / متاپالیسی / مگاپالیسی) که دارای مراحل ساخت مفهومی (کانسپتچوال) سنگینتر و درازدامنتری هستند و از کلمه سیاستگذاری با (ذ) برای سیاستهای خرد (میکروپالیسی) مثل سیاستگذاری سازمانی و مدیریتی استفاده کرد. البته موضوع جنبی دیگری که در موضوع و حوزه سیاستگزاری / سیاستگذاری وجود دارد موضوع ساخت سیاست بنگاهی، سازمانی غیردولتی است. اگرچه مابین این حوزه بنگاهی و سازمانی و سطح چهارم (سیاستهای اجرائی و دلیوری، نه اجرای سیاستها) از سیاستهای عمومی مشابهتهایی وجود دارد اما اگر هنوز بعضی از حوزههای علمی یا مدیریتی اصرار بر استعمال کلمه سیاستگذاری با (ذ) داشته باشند میتوان پیشنهاد کرد که برای ساخت سیاستهای بنگاهی، سازمانی از اصطلاح سیاستگذاری با (ذ) و با پسوند بنگاهی و سازمانی (و نه با پسوند عمومی) استفاده شود.
بنابراین هر وقت جایی دیدیم کلمه سیاستگزاری با (ز) نوشته شده است معنی آن سیاستگزاری عمومی خواهد بود و هرگاه مواجه با کلمه سیاستگذاری شدیم معنی ساخت سیاستهای بنگاهی و سازمانی از آن مستفاد خواهد شد. خود این موضوع تفاوت ماهوی سیاستگزاری عمومی بهصورت یک شاخه چندحوزهای (مالتیدیسیپلینری) که در سطح نظام (استیت) و حکمرانی و دولت به معنای اعم آن کاربرد دارد و ریشه اصلی آن در حوزه دانشگاهی علوم سیاسی و تئوریهای حکمروایی (گاورننس) است {اگرچه امروزه از دیسیپلینهای مختلف مثل فلسفه ذهن و حتی زیستشناسی و ژنتیک و روانشناسی و علم اعصاب (نورولوژی) و زیستجامعهشناسی (بیوسوشیولوژی) و حتی زمینشناسی بهره میبرد} با مباحث سیاستگذاری (با تسامح) خرد مدیریتی و سازمانی که بیشتر در دانشکدههای مدیریت ارائه میشود را روشن میکند. اگرچه هر دو این رشتههای تحصیلی یعنی هم سیاستگزاری عمومی و هم سیاستگذاری سازمانی برای نظام حکمروایی و مدیریتی کشور لازم هستند اما نباید فراموش کرد که بهصورت منطقی و عقلایی دو هدف متفاوت برای تربیت و بهکارگیری متخصصان آنکه از دانش، مهارت و نوع تربیت متفاوتی برخوردار خواهند بود، باید وجود داشته باشد.
١- مراد این نوشتار از سیاست همان مفهوم policy است و مراد از ساخت سیاست و هر دو اصطلاح مورد بررسی یعنی سیاستگزاری و سیاستگذاری، مفهوم policy making است.
منظور از فرایند سیاستگزاری عمومی Public policy process است.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
سناريوهاي حذف و اضافه كابينه
نه دولت بنگاهدار خوبي است نه عزيزان نظامي
ديپلماسي تلفني در واكنش به محاصره قطر
محیط زیست مهمتر از معیشت
شفافسازي روحاني درباره سند 2030
وضعيت ادمينهاي تلگرامي وزير اطلاعات را به صحن ميكشد
حمايت تمامقد ترامپ از عربستان
تاریخ، غربال میکند
ایران از پروژههاي نفتي و گازي خزر جا مانده
ايران ميتواند آرزوي قطر را برآورده كند
سنا علیه ایران
تصحيح و پوزش
چگونه بنویسیم: سیاستگذاری یا سیاستگزاری؟
کابینه پیر یا کابینه جوان

