مثلث مقصران «شیعه‌کشی» کابل

در حالی که تلاش‌ها برای صلح در افغانستان به دلیل عدم انعطاف در رویکرد طالبان و همچنین نبود انسجام داخلی در این کشور به بن‌بست رسیده، افغانستان در طول هفته‌های گذشته، به خصوص پس از اول ماه مه و آغاز خروج نیرو‌های امریکا و ناتو از این کشور، بار دیگر شاهد خشونت‌های بی‌سابقه است.
در گرماگرم درگیری‌ها، بعدازظهر روز شنبه (۱۸ اردیبهشت) یک تراژدی غمبار دیگر بازهم در منطقه شیعه‌نشین غرب کابل، آن هم در مقابل مکتب دخترانه سیدالشهدا به وقوع پیوست. براساس آخرین آمار، شمار شهدای انفجار خودروی بمب‌گذاری‌شده در نزدیکی این مکتب به ۶۳ تن رسیده و حداقل ۱۵۰ تن دیگر زخمی شده‌اند. به گفته شاهدان عینی، به جز هفت یا هشت قربانی این رویداد، باقی همه دختران خردسال و دانش‌آموزی بودند که پس از پایان درس‌های خود به سوی خانه می‌رفتند. این تراژدی مرگبار با واکنش‌های وسیع مردمی و جهانی مواجه شده و بار دیگر نگرانی‌ها در مورد آینده افغانستان را برانگیخته است.
پیرامون این حادثه تروریستی خونبار ذکر چند نکته قابل تأمل است:
۱ ـ هرچند گروه طالبان دست داشتن در این حمله را رد کرده و آن را کار کسانی دانسته که «زیر نام داعش و تحت پوشش و چتر استخباراتی اداره کابل فعالیت می‌کنند»، اما رئیس‌جمهور افغانستان، طالبان را در این حمله مقصر دانسته است. هنوز گروه داعش که پیش از این مسئولیت بیشتر حملات مرگبار در منطقه شیعه‌نشین غرب کابل را به عهده می‌گرفت، مسئولیت حمله تروریستی روز شنبه را به عهده نگرفته، اما قطعاً محکوم کردن و رد نمودن مسئولیت این حمله از سوی گروه طالبان، نمی‌تواند این گروه را از مسئولیتی که در قبال این‌گونه حملات به گردن دارد، تبرئه کند. متأسفانه در طول هفته‌ها و روز‌های گذشته دامنه جنگ و درگیری در افغانستان، به خصوص پس از اول ماه مه و آغاز خروج باقی‌مانده نیرو‌های امریکایی و ناتو از این کشور، طالبان به صورت بی‌سابقه‌ای بر شدت حملات و خشونت‌ها در افغانستان افزوده است. به گفته مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور این کشور، طالبان تلاش داشت با زور کنترل کامل هفت ولایت، به خصوص مراکز آن را به دست آورد، اما این طرح ناکام مانده است.


متأسفانه نبود انعطاف در رویکرد طالبان پیرامون جنگ و صلح افغانستان همچنان غیرقابل درک است. از یک‌سو، در حالی که پیش از این بهانه طالبان حضور نیرو‌های اشغالگر بود، حالا با آغاز خروج باقی‌مانده این نیرو‌ها قاعدتاً باید خشونت‌ها کاهش یابد، اما همچنان رو به افزایش است. این افزایش خشونت‌ها همان‌طور که برخی گمانه‌زنی‌ها در مورد آن آغاز شده، در نهایت می‌تواند بهانه خوبی برای بازنگری خروج امریکا و متحدانش از افغانستان شود؛ کما اینکه اروپا بر امریکا فشار آورده روند خروج دو هفته به تأخیر بیفتد.
طالبان برای به دست آوردن حداکثر قدرت و قبولاندن خواست‌های مشروع و غیرمشروع خود بر جامعه جهانی و به خصوص دولت افغانستان، از جمله ر‌هایی ۷ هزار زندانی دیگر، حذف نام رهبران و فرماندهان ارشد این گروه از لیست سیاه تحریم‌های بین‌المللی و سازمان ملل و فراتر از آن، بازگشت نظام «امارت اسلامی» به این کشور، همچنان به دنبال استفاده از حداکثر حملات نظامی و تشدید درگیری هاست و این مخالف روح صلح و آموزه‌های اسلامی است. این رویکرد، بار دیگر مردم افغانستان را در مقابل طالبان قرار داده است. این مردم بار دیگر به شدت نگران بازگشت طالبان و امارت طالبانی‌اند. ۲ ـ مقصر بزرگ دیگر ادامه حملات تروریستی و خشونت در افغانستان، اشتباهات راهبردی یکی پس از دیگری امریکا در این کشور، به خصوص پیرامون روند صلح و طالبان است. انتظار می‌رفت با روی کار آمدن جو بایدن در امریکا، روند‌های سراسر اشتباه گذشته این کشور اصلاح شود، اما در یک اقدام عجولانه دیگر، تصمیم به خروج غیرمسئولانه و فرار از مسئولیت‌ها در قبال وضعیت اسفناک افغانستان گرفته شد. در نتیجه آنچه امروز در افغانستان رخ می‌دهد، در ادامه سیاست‌های امریکا و احتمالاً طرح جدیدی برای فرداست.
۳ ـ مقصر دیگر حملات تروریستی، چون حمله به مکتب سیدالشهدا در کابل، دولت افغانستان است. در حالی که ریاست جمهوری و دولتمردان ارشد این کشور در طول سال‌های گذشته با راه‌اندازی جنگ نرم به دنبال تبعیض سیستماتیک و حتی حذف فرهنگی و اجتماعی شیعیان به خصوص هزاره‌ها بوده و در این راستا سیاست هایی، چون سهمیه‌بندی کنکور و حذف شیعیان از حضور در مقام‌ها و پست‌های ارشد دولتی را اجرایی کرده، در روی دیگر سکه، گروه هایی، چون داعش به صورت آشکار و طالبان به صورت پنهانی، به دنبال حذف فیزیکی این اقلیت بوده‌اند. باید گفت این دو رویکرد، در واقع دو روی یک سکه است.
۴ ـ و نکته آخر اینکه، ادامه حملات سیستماتیک و هدفمند علیه شیعیان افغانستان که معمولاً گروه داعش مسئولیت آن را به عهده گرفته، اما در پشت پرده آن، دست‌های پنهانی بسیاری از امریکا گرفته تا طالبان وجود دارد، زنگ خطر را در مورد ادامه این‌گونه حملات حتی با وجود صلح و تغییر ماهیت و نوعیت جنگ به صدا درآورده است.