روزنامه شرق
1400/03/13
پایاندادن به ابرچالشهای نصف جهان
گفتوگو با دکتر عبدالحسین ساسان درباره عملکرد مدیریت شهری اصفهان پایاندادن به ابرچالشهای نصف جهان شرق: دکتر عبدالحسین ساسان، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان و همچنین منتخب اول مردم اصفهان در نخستین دوره شورای اسلامی شهر اصفهان است. او چه در مدیریت شهری اصفهان و چه در دانشکده اقتصاد این کلانشهر، آثار زیادی از خود بر جای گذاشته. ساسان کتابخانه بزرگ دانشکده اقتصاد را بنیان کرد و همچنین «دفتر برنامهریزی شهری» را در شهرداری اصفهان تأسیس کرد. نگاه تیزبین او در تمام این سالها از رصد عملکرد مدیران شهری غافل نبوده است و بهعنوان یک متخصص و فردی که تجربه اجرائی مرتبط هم دارد، نگاهی منتقدانه و دقیق به موضوعات شهری دارد. در این گفتوگو با عبدالحسین ساسان درباره عملکرد و نتایج خروجی تصمیمات و اقدامات مدیران شهری در دوره پنجم و همچنین معضلات اصفهان گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.به نظرتان مهمترین مسئله شهری اصفهان در سالهای کنونی چه موضوعی بوده؟ آیا مدیریت شهری کنونی اصفهان برای این مسئله خاص (مهمترین مسئله شهری اصفهان) بهصورت مشخص کاری کرده است؟
مشخصکردن مهمترین مسئله شهری اصفهان ناممکن است. اصفهان نیز مانند همه شهرهای دیگر درگیر مسائل و دشواریهای بسیاری بوده و هست که شماری از آنها کشوری و شماری دیگر منطقهای است. چالشهای کلان یا کشوری که اصفهان هم با آنها روبهرو است عبارتاند از: 1) مهاجرت سرمایههای مالی، مدیریتی، هنری و علمی از کشور و به تبع آن از شهر اصفهان. 2) کمبود کارآفرین و سرمایهگذار و در نتیجه شدتگرفتن مسئله بیکاری بهویژه بیکاری جوانان. 3) فقر همگانی همزمان با افزایش شدید اختلافات طبقاتی و فرهنگی. شاید بتوان گفت ریشه هر سه دشواری پیشگفته در حقیقت یکی است و آن هم مهاجرت سرمایهها از کشور است؛ ولی درهرصورت مدیریت شهری چندان نمیتواند این دشواری را مرتفع کند؛ چون انگیزه بخش بزرگی از مهاجرتها فرهنگی-اجتماعی است که ریشه در قوانین و مقررات و سیاستهای کلان کشوری دارد؛ بنابراین برای داوری درباره مدیران شهری و منطقهای صرفا باید به حیطه مسئولیتها و اختیارات آنها یعنی دشواریها و چالشهای منطقهای پرداخت. دشواریها و چالشهای منطقهای اصفهان عبارتاند از: 1) خشکسالی و بیآبی در روستاها و شهرهای کوچک استان که اقتصاد آنها عمدتا بر پایه کشاورزی، دامداری و صنایع روستایی بنا شده بود و اکنون با کمبود آب، مشاغل آنها از میان رفته است. بدیهی است که صاحبان مشاغل ازدسترفته در بخش کشاورزی، دامداری و صنایع روستایی چارهای جز مهاجرت و کوچنشینی ندارند. نزدیکترین و در دسترسترین مکان برای مهاجرت شهر اصفهان است. باعث افتخار مدیران شهری و شهروندان اصفهان بود اگر آب، سرمایه، کارخانه و امکانات کافی وجود داشت تا این مهاجران عزیز را با آغوش باز بپذیرند. حتی میتوان گفت اگر امکانات وجود داشت، شهر اصفهان به همه این مهاجران نیازمند بود؛ ولی متأسفانه شهر اصفهان نیز همانند همه روستاها و شهرهای کوچک اطراف آن، خود دچار خشکسالی و کمبود شدید آب است؛ بنابراین مدیریت شهری دوره پنجم یا باید منابع جدید آب شیرین و فرصتهای شغلی برای این عزیزان فراهم بیاورد یا از آنها خواهش کند که به جای اصفهان به شهرهای دیگری مهاجرت کنند. این هر دو راهحل به بنبست کامل رسیده است. مدیران شهری دوره پنجم نه میتوانند منابع جدید آب فراهم کنند و نه میتوانند منابع آبی را که در دهههای پیش از اصفهان قرض گرفته شده بود، پس بگیرند؛ بنابراین میتوان گفت تأمین آب جدید مورد نیاز دیگر یک چالش شهری یا منطقهای نیست و به یک چالش ملی تبدیل شده است. از سوی دیگر مدیریت شهری دوره پنجم نمیتواند از صاحبان مشاغل ازدسترفته درخواست کند که به اصفهان مهاجرت نکنند؛ چون مردم منتظر دعوتنامه از هیچکس نیستند و به فرش قرمز هم نیاز ندارند. آنها شبانه در حاشیه شهر یک کلبه گلی یا آجری با سقف حلبی میسازند و ساکن میشوند. رفتهرفته چالش حاشیهنشینی به چالش اصلی شهر اصفهان تبدیل شده است. بیگمان رشد و گسترش حاشیهنشینی تا سالهای قابل پیشبینی ادامه خواهد یافت و تأمین آب، فرصت شغلی، خدمات بهداشتی و آموزشی، امنیت و حتی هوای سالم برای تنفس حاشیهنشینان را دشوارتر خواهد کرد. بدیهی است که این دشواری به شهروندان قدیمی و مهاجران گذشته اصفهان نیز سرایت خواهد کرد.
به سؤال اول بازگردیم؛ درباره چالشهای مختلف اصفهان صحبت میکردیم.
بله، دومین چالش منطقه اصفهان چالش پروژههای ناتمام یا نیمهکاره بود. بهتر بگویم این نخستین چالشی است که ماهیت منطقهای داشت و حقیقتا در چارچوب اختیارات و مسئولیتهای مدیریت شهری بود. پیش از آنکه مدیریت شهری کنونی بر سر کار آید، پنج ابرپروژه یا مگاپروژه دچار بحران شدیدی بودند. این ابرپروژهها عبارتاند از؛ مترو، سالن اجلاس، سالن نمایشگاههای بینالمللی اصفهان، پیادهراه چهارباغ و هتل جهاننما.
اگر بخواهم از موفقیت دوره پنجم مدیریت شهری در حل چالشهای منطقهای سخن بگویم، ترجیح میدهم بهجای نکوداشت مدیران، از روشهای آنها سخن بگویم و آن روشها را تجلیل کنم. مدیران دوره پنجم بهویژه شهردار این دوره پیش از تصدی مسئولیت، استراتژی اصلی خود را اتمام پروژههای ناتمام و خودداری از کلنگزنی پروژههای جدید اعلام کردند. من ستایشگر این روش کار و این استراتژی هستم، نه ستایشگر افراد و شخصیتها. من موفقیت اصلی مدیران شهری این دوره را در کارهایی که انجام دادند، نمیبینم بلکه در کارهایی که انجام ندادند، یعنی خودداری از کلنگزنیهای بیحدوحصر حسابنشده میدانم. اگر آنها دنبال سیاستهای پوپولیستی رفته بودند و بودجه ارزشمند و کمیاب شهرداری را میان صدها یا هزاران پروژه فاقد توجیه اقتصادی خرد کرده بودند، هرگز نمیتوانستند در عرض مدت کوتاهی خط اول مترو را تمام کنند و خط دوم مترو را نیز به پایان نزدیک کنند. اگر مدیران شهری دوره پنجم انضباط مالی سختگیرانهای نداشتند، نمیتوانستند نمایشگاه بینالمللی را که در حدود 10 سال، 15 درصد پیشرفت اجرائی داشت، در مدتی کمتر از سه سال به پایان برسانند و مورد بهرهبرداری قرار دهند. بههمینترتیب سالن اجلاس سران را که به یک مسئله غیرقابلحل تبدیل شده بود و در دام مشکلات حقوقی و قضائی فراوان و پیدرپی پیمانکاران درگیر بود، به بهرهبرداری نزدیک کنند. من بههیچوجه از مدیریت شهری پنجم تجلیل نمیکنم ولی بهشدت از استراتژی رهاییبخش آنها یعنی پرهیز از کار جدید پیش از اتمام پروژههای ناتمام تجلیل میکنم و آن را راز اصلی موفقیت و کامیابی مدیریت آنها میدانم.
جدا از بهثمررساندن پروژههای نیمهتمام، ساخت حلقه حفاظتی اصفهان از پروژههای انجامشده توسط مدیران این دوره شهرداری اصفهان بود. نگاه شما به این ابرپروژه چگونه است؟
بله. مدیران دوره پنجم مدیریت شهری پس از اطمینان از اجرای پروژههای نیمهتمام و حتی پس از بهاتمامرساندن یکی، دو پروژه، برنامهریزی برای پروژه جدید خودشان را هم آغاز کردند. شاید از پایان سال 97 یک ابرپروژه یا ابرساختکار تازه طراحی شد. نام آن «حلقه حفاظتی اصفهان» است. حلقه حفاظتی اصفهان نام بسیار زیبایی است؛ چون ممکن است در آینده این اسم، مسمای خودش را هم پیدا کند. مسمای حلقه حفاظتی در دنیا عبارت است از جنگلهای دستکاشت که حدوحدود شهر را از شهرهای دیگر یا بیابانها تعیین میکند و بهاصطلاح مرزهای شهر را تثبیت میکند. حلقه حفاظتی چیزی است مانند دیوارهای برجوبارو یا خندقهایی که در گذشته به دور شهرها احداث میشد تا در مقابل تهاجمهای بیگانگان مصون بمانند. درحالحاضر حلقه حفاظتی در برابر اشغال نظامی نیست، بلکه در برابر گسترش بدون حساب و غیرقابل کنترل ابعاد شهرها انجام میگیرد. یکی از متخصصان بزرگ بینالمللی حوزه شهرسازی و برنامهریزی شهری که میهمان سمیناری در تهران بوده، بزرگترین مشکل تهران را این موضوع میداند که میان محلات مختلف حایل یا حلقه حفاظتی وجود نداشته و این نشان نمیدهد که چه محلهای در چه زمانی به شهر ملحق شده یا روستا بوده است. بههرحال امیدوارم نام حلقه حفاظتی اصفهان که اکنون بهعنوان یک بزرگراه ترافیکی بسیار بسیار کارساز و کارآمد تعریف شده، در آینده بامسماتر شود و به یک حلقه سبز از درختان سازگار با خشکسالی و درختان بومی منطقه هم تجهیز شود. در نهایت این پروژه یکی از سودمندترین پروژههای شهری در دهههای اخیر شهر اصفهان است. چرا؟ چون این ابرساختار بار سنگین ترافیک، آلودگی و تصادفات پیدرپی را از دوش مناطق مسکونی اقشار آسیبدیده یا آسیبپذیر در خیابانهای بعثت، سهراه نقشینه، زینبیه و اتوبان شهید آقابابایی و محله حصه برمیدارد. این پروژه از تأسیسات پرهزینهای برخوردار است مانند پل آفتاب با بیش از 200 میلیارد تومان که برای آزادسازی و ساختمان آن هزینه شده و یکی از ساختارهای افتخارآفرین این پروژه است. در بزرگراه شهید اردستانی که رفتوآمد خودروهای سنگین را از دو منطقه 14 و 7 حذف خواهد کرد، تجهیزات بسیار بزرگی در این پروژه هست؛ مثل پلهای چهارسطحی شهید سلیمانی که در کنار کارخانه قند اصفهان اجرا شده و روانی این بزرگراه و همچنین اتوبان شهری جی را به وجود میآورد. بهاینترتیب این پروژه جدید و صدها پروژه منطقهای شاید نتوان گفت مگاپروژه بلکه میتوان گفت ساختکار، در مناطق شهری اصفهان هم در این مدت تعریف و اجرا شد. در طرح خط دوم مترو 16 ایستگاه پیشبینی شده که 12 عدد از آنها در دست اجراست. پیشرفت این ایستگاهها از 20 تا صد درصد ثبت شده که بهطور میانگین حدود ۶۰ درصد آنها را میتوان اجراشده نامید. بخش بزرگی از تونل خط دوم مترو نیز حفاری شده و کار حفاری باسرعت ادامه دارد. افزون بر این ابرپروژههای نیمهتمام، دهها و دهها پروژه ناتمام دیگر که اکثرا در محلات و مناطق و مطالبات روزمره مردم بودند، بهعلاوه آبرسانی فضای سبز، خریداری هرساله چندین هزار تانکر آب شیرین برای نجات درختان پارک ناژوان که در حقیقت مانند ریههای شهر اصفهان کار میکند در دوره پنجم مدیریت شهری اصفهان به اجرا درآمده است. جالب اینجاست که همه این اقدامات در دوران تحریم اقتصادی و رکود تورمی شدید انجام گرفته است. حدود یکسالونیم اخیر نیز پاندمی کرونا از یکسو بر عملیات اجرائی تأثیر گذاشته و از سوی دیگر رکود تورمی حاکم بر دوره پنجم مدیریت شهری را بهمراتب افزایش داده است. ازاینرو گمان میکنم باید میزان محدودیتها و موانع این دوره را در کنار دستاوردهای آن بررسی کرد تا بتوان به نتیجهگیری علمی و دقیق نائل شد.
شهرداری اصفهان با وجود همه این عملکردها ولی باز هم از سوی جریانهایی مورد بیمهری قرار گرفته است؛ نظر شما دراینباره چیست؟
واقعا در بیان یکی از موانع و محدودیتها افزون بر آنچه پیش از این یاد کردم، میتوان از وجود دودستگی و تضادهای آنتاگونیستی ریشهدار در شهر اصفهان نام برد. احتمالا دودستگی در شهر اصفهان یک سنت کهنسال و تاریخی است که حتی مدرنیته نتوانسته ابعاد آن را کاهش دهد. امروزه گروه ذینفوذی وجود دارد که هنگام مدیریت دوستان خود بسیار انعطافپذیر و مهربان است. برایش مهم نیست که در یک دوره 13ساله یا هیچ کاری انجام نشود یا پروژههای مصیبتزا و فاجعهآفرینی مانند دوطبقهکردن خیابانها به اجرا درآید. هیچکس نمیتواند درباره تأثیر دوطبقهکردن خیابانها یا تأثیرنداشتن آن بر محیط زیست، زیباسازی و ترافیک شهر سخنی بگوید. بههمیندلیل است که بدون ارزیابی، طرحهای فاقد توجیه اقتصادی، زیستمحیطی و زیباشناختی به اجرا درمیآید و صدای اعتراض هیچکس شنیده نمیشود. در این دورهها دوچرخهسواری هم آزاد است و مدیران شهری میتوانند برای کاهش افسردگی مردم گروههای موسیقی را نیز به کار بگیرند؛ ولی در دوره مدیریت گروه غیروابسته، کارشکنی و مخالفت به اوج میرسد و هیچ تبلیغی برای بیان موفقیتها انجام نمیشود. امید است مدرنیته بهخصوص تکنولوژیهای ارتباطی، سطح فرهنگ را چنان افزایش دهد که همه از کارهای سودمند یکدیگر برای جامعه تجلیل کنند و کارهای فاقد توجیه و غیرسودمند را با زبان مهربانانه به یکدیگر تذکر دهند و روزی را شاهد باشیم که شهر اصفهان از جنگهای تاریخی اینچنینی رهایی یابد.
به نظر شما شهرداری اصفهان در این دوره موفق به اقدامات کالبدی شد؟
میتوان همه اینها را اقدامات کالبدی نامید؛ ولی شهرداری اصفهان در زمینه اقدامات فراکالبدی یا نرمافزاری نیز موفقیتهایی به دست آورده است. تصورم این است که مثلا اهدای 700 دستگاه تبلت به دانشآموزان محروم شهر که قطعا سرمایههای اصلی آینده کشور و استان هستند، میتواند یکی از برجستهترین کارها باشد؛ چون در دوران کرونا رفتن به مدارس تعطیل شده بود و آموزش از طریق دستگاههای هوشمند یا ارتباطات هوشمند مثل تلفن و تبلت انجام میشد. به این ترتیب اهدای 700 دستگاه تبلت به معنای جلوگیری از ترک تحصیل یا انقطاع تحصیلی 700 نفر است که اینها فقط دانشآموز نیستند، اینها اکثرا برگزیدگان خانوادههای شهروندان هستند و هرکدامشان سازنده آینده خانواده خودشان به حساب میآیند؛ بنابراین نجات آموزش در این دوران یکی از ظریفترین کارهایی است که انجام شده. میتوان از برنامه اصفهان 1405 هم بهعنوان یک کار ارزنده فراکالبدی نام برد. ساختکار تدوین طرح جامع هم کار بسیار ارزندهای است که در این دوره با مشارکت مردم انجام شد. افق طرح جامع اصفهان به پایان رسیده بود و طرح جامع جدیدی مورد نیاز بود که کاملا به روشهای تازه و با پیشرفت تکنولوژی و شیوه کار انجام گرفت و میتوان گفت یکی از سرمایههای نرمافزاری که برای نسلهای آینده گذاشته شده، همین طرح جامع است. تاکنون از موفقیتها سخن گفتم و فکر میکنم همه شهروندان اصفهان داوری خواهند کرد که این دوره، دورهای درخشان در تاریخ شهر اصفهان بوده است؛ اما آرزوهایی هم که داشتم که در این دوره برآورده نشد.
مثلا چه آرزوها و چه پروژههایی؟
باید یاد کنم نه برای اینکه انتظار داشته باشم در باقیمانده دوره مدیریت پنجم این کارها عملی شود، بلکه طرح ماجرا میکنم که در دوره بعد مورد توجه مدیران شهری و شورای شهر قرار بگیرد و آن نکته عبارت است از اجرای توسعه کیفی بهجای گسترشهای کمی یا به نحو دیگری درپیشگرفتن ابرساختارهای کیفیتی بهجای ابرساختارهای کمیتی. منظورم بهطور مشخص چیست؟ استحضار دارید جمله بسیار معروفی منسوب به وینستون چرچیل، نخستوزیر دوران جنگ جهانی دوم انگلستان هست که گفت: ما شهرهای خودمان را میسازیم و شهرها انسانهای آینده را میسازند. در حقیقت کاملا میتوان دید و حس کرد که شهروندان هر شهر با شهر دیگر تفاوتهای فرهنگی دارند که این تفاوتها را از محیط گرفتهاند و نه ژنتیکی است و نه وراثتی، بلکه از محیط و بهخصوص از محیط مهدکودک و دبستان شروع میشود و حتی اگر در دبیرستان شرایط خوب نباشد، کسی که مهدکودک و دبستان خوبی داشته، در دبیرستان با خودسازی کار را ادامه میدهد. من طبیعتا در آنچه میگویم توجه دارم که وظیفه کیفیسازی آموزش وظیفه خاص شهرداریها نیست و میدانم که مأموریت آموزشوپرورش است؛ اما گاهی حتی مدیریت شهری ناگزیر است با درک دقیق واقعیتهای سیاسی کشور و درک واقعی از اینکه آموزشوپرورش جزء اولویتهای هزینههای دولت نیست، کیفیسازی آموزشوپرورش را جزء اولویتهایش قرار دهد. اصولا شمایی که یک دبیرستان و مدرسه در کشورهای پیشرفته میبینید، بیشتر زمینهای ورزشی است و حتی گاهی باید بگردید و در عمق ساختمان پیدا کنید. بیشتر محیط، زمینهای ورزشی است و دانشآموزان در این زمینها به پرورش جسم و مغز خودشان اقدام میکنند. بنابراین تعریف مدرسه باید عوض شود. مدرسه عبارت از یک فضای کوچک و یک ساختمان بزرگ نسبتا بدون زمین ناقص است و باید تغییر کند. مدارس در کشورهای پیشرفته بسیار بزرگ هستند. همه زمینهای ورزشی، ورزشهای رایج را دارند که هر دانشآموزی به علاقه خودش بتواند ورزش کند. ترجیح میدهم الان که بهخصوص شهر اصفهان تحت فشار شدید مهاجرتها قرار دارد و نیازمند است پروژههای کیفیتی جای پروژههای کمیتی را بگیرد، مدیریت شهری بتواند در مدارس دولتی موجود زمینها و خانههای اطراف مدارس را بخرد و با حفظ مالکیت شهرداری که قطعا قابل انتقال نیست، آنها را به ورزشگاه تبدیل کرده و در اختیار مدارس و سرمایههای آینده شهر یعنی کودکان و نوجوانان قرار دهد. این کار یکی از ابرساختکارهایی است که من تصور میکنم باید تدریجا این دیدگاه گفته شود و پرورش پیدا کند و افکار عمومی آماده شوند که در آینده هرچه زودتر مدیریت شهری به این مهم همت بگمارد.
سایر اخبار این روزنامه
۱۵ خرداد به روایت احزاب چپ
حمله به رضایی فاز تازه اصولگرایان
پایاندادن به ابرچالشهای نصف جهان
اختلافات حلناشدنی نیستند
اگر بهتر میتوانید مذاکره کنید اهلا و سهلا
مجلس ستاد تبلیغاتی اصولگرایان؟
«اتفاق خوب» حضور منتقدان در فضای مجازی
ریزش ۴۰درصدی در انتظار خودروهای خارجی
روزگار مخالفت
۲۵ هزار امضا برای شفافسازی علت مرگ انصاریان
ما و شورای نگهبان
پس از فرود
یادمانی برای نکوداشت اهداکنندگان کتاب و سند
نقش اسامی در هویتبخشی شهری
حزب، قلبی که این روزها ضربان ندارد