تحول در نگرش موسیقی از دانشگاه تا جامعه

ندا سیجانی- توجه به تحصیل و آموزش در امر موسیقی، موضوعی است که از ابتدا استادان بزرگ موسیقی به آن تأکید داشتند و سعی‌شان براین بود شاگردان خود را به‌درستی با این مباحث آشنا و آگاه کنند تا آنجا که این رسالت نسل به نسل و سینه به سینه گشت تا اکنون که به دست نسل نوظهور موسیقی رسیده و بایستی  صیانت از آن را به‌درستی برعهده داشته باشند، اما همچنان دربخش آموزش موسیقی و در مراکزمهمی همچون هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها بحث و انتقاداتی وجود دارد که لازم است مسئولان مرتبط زیرساخت‌های ضروری را ساماندهی کنند.شریف لطفی یکی از همین استادان شناخته شده و با تجربه موسیقی ایران است و آنقدر مبحث آموزش موسیقی برای او حائز اهمیت بود که بخشی ازتحصیلات خود را در رشته پداگوژی (آموزش) گذراند و همچنان تأکید دارد این رشته باید در دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها گنجانده شود، البته  او در کنار این کارها در حرفه‌هایی همچون رهبری ارکستر، آهنگسازی، پژوهش و نویسندگی و... هم فعالیت داشته و دارد؛ با این موسیقیدان با سابقه به انگیزه انتشار آلبوم تازه اش درخصوص مشکلات امروز فضاهای آموزشی، رهبری ارکستر و... گفت‌ وگو کرده‌ایم که  می‌خوانید.

  گفت‌و‌گو را با تازه‌ترین اثرهنری شما«دفینه»آغاز می‌کنیم، آلبومی که نام آن گویای گنجینه زحمات شما طی سال‌ها فعالیت درعرصه موسیقی است.ابتدا در خصوص شکل‌گیری این آلبوم وعلت طولانی شدن مدت انتشارش توضیح دهید؟
همانطور که اشاره کردید مجموعه قطعات آلبوم «دفینه» متعلق به 30 سال قبل است که به‌دلیل مشغله کاری فرصتی برای انتشار نیافت و اخیراً این امکان به‌وجود آمده تا این قطعات را به‌صورت آلبوم در اختیارعلاقه‌مندان قرار بدهم. این آثار از سال‌های بعد از 1360 و در مدت زمان حدوداً یک دهه بتدریج نوشته شده‌اند که بخش عمده‌ای از آن مربوط به موسیقی فیلم و سریال بوده که البته در کنار آن قطعات ارکسترال هم نوشته شده است. نکته دیگر اینکه در تمامی کارها بویژه در بخش فیلم و سریال بازسازی‌هایی انجام گرفته و این بازسازی‌ها، زمان بسیاری برمن تحمیل کرد و در این سال‌ها فرصتی به‌وجود نیامد تا بتوانم این کارها را به سرانجام برسانم. در واقع بعد از سال 1388 و بازنشستگی از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران فرصتی به‌دست آوردم تا بتوانم به‌کارهای مانده‌ام رسیدگی کنم و کارهای جدیدی انجام بدهم که نهایتاً تبدیل به آلبوم دفینه شد. البته پیش از این، آلبوم دیگری منتشر کردم با عنوان «محلی ها» که برای چهار ساز ایرانی سنتور، سه تار، تار و عود نوشته و تنظیم شده و به‌همراه پارتیتور قطعات است.


  همانطور که اشاره کردید در آلبوم «دفینه» موسیقی فیلم و سریال‌ها هم شنیده می‌شود که در واقع کلاژی از مجموعه کارهای شما است. چرا این کارها در همان سال‌ها و همزمان با فیلم منتشر نشد؟
نوشتن آثاری برای فیلم یا سریال درلابه‌لای انبوهی از کارها و روزمرگی‌هایم انجام گرفته است. من سال 1356 و بعد از اتمام تحصیلات از آلمان به ایران بازگشتم که درواقع روزهای ابتدایی انقلاب بود و در آن دوره تلاش ما این بود در دانشگاه هنر چشم‌اندازی از حضور موسیقی در عرصه دانشگاه دیده شود و دراین باره می‌بایست برنامه‌ریزی‌های متعددی برای رشته‌های موسیقی که مصوب نبودند انجام می‌گرفت که سرانجام این کار انجام شد و در نهایت باید این توضیحات و تصمیمات را به شورای عالی برنامه‌ریزی وزارت علوم می‌بردم و از یک به یک این رشته‌ها دفاع می‌کردم تا مجوز آموزش آن در دانشگاه‌ها صادر شود و این رشته‌ها دایر گردند. نکته دیگر تأسیس یک دانشکده یا مرکزی برای تدریس این رشته‌ها بود. پیش از انقلاب دو هنرستان عالی وجود داشت که در حد مدرسه عالی بودند و منزلت یا جایگاه یک دانشکده موسیقی را نداشتند. بنابراین با کمک دوستان دانشگاه هنر برنامه‌ریزی‌های رشته‌های موسیقی تدوین شد و سرانجام دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران در پردیس کرج دانشگاه هنر راه‌اندازی کرد که البته همه این موارد زمان بسیاری گرفت و فرصتی برای انجام کارهایم به‌وجود نیامد و این موضوع ادامه داشت تا سال 85 که بازنشسته شدم.
  با توجه به این فعالیت‌ها، شریف لطفی از دیدگاه شما یک آهنگساز است یا معلم؟
 از 12 سالگی به کمک پدرم به هنرستان عالی موسیقی راه پیدا کردم، پدرم نوازنده ویولن و از شاگردان استاد ابوالحسن صبا بود و بسیارعلاقه داشت موسیقی را به‌صورت حرفه‌ای ادامه بدهم و سرانجام توانستم لیسانس موسیقی را از هنرستان عالی موسیقی دریافت کنم و همزمان با کار در ارکسترسمفونیک تهران، در ارکسترهای اپرا و باله تهران نیز همکاری داشتم و بعد از اتمام تحصیل به‌ عنوان دانشجوی ممتاز و با استفاده از بورس تحصیلی به کشور آلمان و شهر هامبورگ عزیمت کردم و تحصیلات خود را در زمینه رشته پداگوژی موسیقی و رهبری ارکستر ادامه دادم و بعد از ادامه تحصیل به ایران بازگشتم. در آن روزها علاقه و تلاشم این بود تا جایی که ممکن است پایگاه آکادمیک موسیقی کشورمان را تقویت کنم که خروجی این کار دانشکده موسیقی بود. بنابراین از زمانی که به ایران بازگشتم، مدرس دانشگاه بودم و همچنان به کار تدریس می‌پردازم و البته در مواردی کار رهبری ارکستر را هم انجام داده‌ام. اولین کاری که با عنوان رهبر ارکستر روی صحنه رفتم سال 58 بود، آن زمان ارکستر دانشگاه تهران را تشکیل دادم و توانستم آثار بسیاری از آهنگسازان ایرانی و خارجی را با این ارکستر اجرا کنم و بعد از آن به ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن دعوت شدم و با این ارکستر نیز کارهای بسیاری اجرا شد و سرانجام ارکستر فیلارمونیک تهران را تشکیل دادم که رهبری آن برعهده من بود که رپرتوارهای متعددی از آثار آهنگسازان ایرانی خصوصاً جوانان و همچنین آهنگسازان خارج از ایران با این ارکستراجرا گردید و در حال حاضر هم سخت درگیر راه‌اندازی و توسعه انجمن فیلارمونیک ایران هستیم.
  یک دوره هم در صدا‌وسیما فعالیت داشتید!
فعالیت من در صدا‌وسیما به این نحو بود که بسیاری از شاگردانم، با ارکستر صداوسیما وقت هم همکاری داشتند. آن زمان بخش موسیقی صدا‌وسیما در میدان ارگ بود و این شاگردان گلایه مند از اجرای کارهای یکنواخت ارکستر بودند که همه آنها به‌صورت سرود بود، بنابراین تصمیم گرفتم کارهایی را تنظیم یا آهنگسازی کنم تا آثاری صرفاً غیراز سرود هم بتوانند اجرا کنند و به دفعات هرگاه که فراغتی حاصل می‌شد این‌کارها را برای ارکستر صدا‌و سیما می‌نوشتم و اجرا می‌گردید که مجموعه این آثار در آرشیو صداوسیما موجود است.
  آیا علاقه‌مند به شرکت در ساخت سرود ملی ایران بودید؟
بله و یکی از کاندیداهای ساخت سرود ملی بودم اما فرد دیگری برنده و سرودش ساخته شد.
  یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های شما در عرصه موسیقی ایجاد دانشکده موسیقی است. فضای آموزشی آن دوران تا به امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
سال 1373 موفق شدیم دانشکده موسیقی را در پردیس کرج دانشگاه هنر افتتاح  کنیم. البته هنگامی که این تصمیم گرفته شد دانشگاه هنر تهران فضایی برای این موضوع نداشت و چون یک مرکز پر سرو‌صدایی به لحاظ ساز و آواز است، نیاز بود در محیط  بازتری این دانشگاه راه‌اندازی شود بنابراین در تهران این امکان میسر نشد و به پردیس دانشگاه هنرکرج رفتیم و دانشکده موسیقی را در آنجا پایه‌گذاری کردیم. آن زمان آقای دکترمعین وزیر وقت علوم بودند و کلنگ ساخت‌وساز این دانشکده را زدند، آن هم در محیطی بیابانی که اطرافش هیچ خانه مسکونی وجود نداشت. در همان سال، اولین ساختمان را به اتمام رساندیم و نیمه دوم مهرماه سال 73 دانشکده را با کمترین امکانات افتتاح کردیم و ریاست آن را بر عهده گرفتم (از سال 73 تا 88) و آرام آرام فضاسازی محیط پردیس کرج دانشگاه هنر شکل گرفت. البته همزمان با سرپرستی محیط پردیس کرج، دانشگاه هنر تهران را هم برعهده داشتم. مسأله مهم در دانشگاه تربیت شاگرد بود تا بتوانیم اذهانی قدرتمند و توانمند در عرصه موسیقی پرورش دهیم و امیدوار باشیم جوان‌هایی که بتدریج برسرکارمی آیند هرکدام آجری روی آجر بگذارند وسطح علمی دانشکده موسیقی را بالا ببرند. البته درحال حاضر چرخه‌ای که در حرکت است همان کارهایی است که ما به‌جای گذاشته‌ایم و امیدوارم بتدریج و با پیش آمدن شرایط خوب در کشور بتوانیم شاهد ترقی دانشکده موسیقی کرج باشیم.
  آیا این دوران مدیریت طولانی نبود؟ از دیدگاه شما یک مدیر هنری تا چه زمانی می‌تواند بازدهی داشته باشد؟
بله همین‌طور است. طولانی شدن مدیریتم به این علت بود که یک آغازی باید شکل می‌گرفت تا موجودیت پیدا کند و به ثبات برسد اما در حال حاضر که همه چیز موجود است و شاگردانم به ترتیب مسئولیت ریاست آنجا را برعهده گرفته‌اند، این تغییرات مدیریتی هر چند سال یک بار درحال انجام است و انتخاب مسئول، از سوی اعضای هیأت علمی صورت می‌گیرد و منصوب می‌شوند.
از دیدگاه من بازدهی یک مدیرهنری تا زمانی می‌تواند مثبت ارزیابی شود که بتواند یک محیط نوپا را به عرصه توانایی‌های اولیه خود برساند.
  در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر چه رشته‌هایی تصویب و در حال حاضر تدریس می‌شود؟
رشته‌هایی که برنامه‌ریزی کرده بودیم و مصوب دولتی شده بودند عبارتند از رشته کارشناسی موسیقی نظامی، رشته کارشناسی و کارشناسی ارشد نوازندگی موسیقی ایرانی، رشته کارشناسی و کارشناسی ارشد نوازندگی موسیقی جهانی، رشته کارشناسی و کارشناسی ارشد آهنگسازی، رشته کارشناسی ارشد اتنوموزیکولوژی.
آن دوران که به‌عنوان رئیس وقت هنرستان عالی موسیقی انتخاب شدم(سال 58 و به آرای شورای هماهنگی) بسیار کاوش کردم تا تحصیلاتم در زمینه موسیقی نتیجه و خروجی مثبتی داشته باشد.آن زمان متوجه شدم برنامه‌های آموزشی هنرستان موسیقی صرفاً متکی به شورایی از استادان تحت عنوان شورای فنی است؛ شورایی که برای دوره‌های تحصیلی از چهارم ابتدایی تا چهارم هنرستان عالی موسیقی برنامه‌ریزی آموزشی انجام می‌دادند و درون گروهی تصمیماتی گرفته می‌شد. وقتی این موضوعات را با آنچه که در آلمان دیده بودم مقایسه کردم به این نتیجه رسیدم درهنرستان نکات بسیاری باید اصلاح شود اما چون اوایل انقلاب بود هنرستان تعطیل شد و به دانشگاه هنر آمدیم که ابتدا مجتمع دانشگاه هنر بود و بعد عنوان دانشگاه هنر را گرفت و به عضویت هیأت علمی آنجا درآمدم و این برنامه‌ها را آن زمان پیگیری کردم.
  با مرور کارنامه هنری شما ردپای پررنگی از علاقه‌مندیتان به موسیقی غربی به چشم می‌خورد، البته نام این موسیقی را جهانی گذاشته بودید؛ علت این نامگذاری چه بود؟
اگر از من سؤال کنید به چه نوع موسیقی علاقه‌مند هستم پاسخ خواهم داد موسیقی ایرانی و در این زمینه کارهای متفاوتی انجام داده ام. آن زمان برنامه‌ریزی ما برای آموزش موسیقی به این صورت بود که رشته‌های مختلف موسیقی را به دوگروه موسیقی ایرانی و کلاسیک غربی تقسیم کرده بودیم. درارتباط با نام رشته موسیقی ایرانی مشکلی وجود نداشت اما با عنوان موسیقی غربی مسأله داشتند و ما در سال‌هایی این برنامه‌ها را تصویب کرده بودیم که شعار نه شرقی و نه غربی مطرح بود و بر این اساس نمی‌توانستیم با این عنوان مجوزی برای آموزش دریافت کنیم. بنابراین با همراهی تعدادی از اساتید به فرهنگستان ادب و زبان فارسی رفتیم که آقای حداد عادل رئیس آنجا بود و این موضوع را مطرح کردیم. رشته‌ای از موسیقی که جهانشمول است یعنی سازهایی که در این رشته تدریس می‌شوند تقریباً در همه جای دنیا حتی خاورمیانه، شرق آسیا و... وجود دارد. مانند ویولن، پیانو، گیتار و... وقتی این توضیحات ارائه شد اعضای حاضر در شورا بر این نظر بودند نام آن را بین‌المللی بگذارند، اما اساتیدی که در آن جلسه حضور داشتند بر این نظر بودند واژه بین المللی به معنای داد و ستد است و برای هنر مناسب نیست بنابراین چون این موسیقی جهانشمول است تحت عنوان موسیقی جهانی مطرح و مصوب شد و همچنان این نام به قوت خود باقی است.
  آیا آهنگسازی در موسیقی ایرانی بر پایه‌های قوانین و سلایق غربی شکل گرفته است؟
پیش از آنکه به موسیقی ایرانی دسترسی کامل داشته باشم ارتباطم از آغاز تحصیلات با موسیقی غربی (جهانی) بوده است. ما نمی‌توانیم ازقوانین موسیقی غرب در آهنگسازی استفاده کنیم و بگوییم موسیقی ایرانی ساخته‌ایم که فقط یک تم ایرانی بوده و همه سازبندی و سازآرایی‌ها تا خود هارمونی ازغرب وام گرفته شود.این نگاه برای موسیقی ایرانی جایزنیست اما متأسفانه ازنظر آکادمیک و نگاه آکادمیک درعرصه موسیقی ایرانی، بسیار فقیر هستیم و به همین دلیل نمی‌خواهیم برای موسیقی که ایرانی است لباس غربی یا فرنگی بپوشانیم. متأسفانه باید بگویم برنامه‌ریزی‌های آموزشی به آنچه که پاسخگوی آموزش آکادمیک موسیقی ایران برای آهنگسازی باید باشد وجود ندارد و البته همچنان تلاش می‌کنیم که این گونه باشد در صورتی که این مباحث ابتدا باید از دروس آموزشی شروع شود، یعنی ازدوره هنرستان تا دانشگاه این کتاب‌ها بتوانند این موضوعات را بدرستی پوشش دهند.اخیراً با کمک یکی از شاگردانم آقای علی ابراهیمی کتابی منتشر شده با عنوان «آفرینش درموسیقی ایرانی» و در این کتاب الگو و ساختارهایی تعریف شده، ازبطن خود دستگاه‌های موسیقی ایران گرفته شده است و از خصایص انسانی ما در فضایی که با موسیقی ایرانی مرتبط هستیم و همچنین از امکانات آکوستیک صوت. این کتاب می‌تواند پایه‌ای باشد برای آهنگسازان در عرصه موسیقی ایرانی تا دیگر نگاهی به موسیقی غرب نداشته باشند و به استناد همین عناوینی که گفتم آهنگسازی شود و جامه ایرانی بر تن ملودی‌های ایرانی کنیم.من و همکارانم دراین سالیان تلاش کردیم آنچه ازدستمان برمی آید مضایقه نکنیم تا ان شاء الله شاهد اتفاقات خوبی دراین عرصه باشیم و کتاب «آفرینش درموسیقی ایرانی» مبنایی برای ادامه دیگر کتاب‌های آموزشی باشد و نسل‌های بعد در جهت تکمیل و تصحیح آن قدم بردارند تا آهنگسازی ما متکی به یافته‌های خودمان باشد.
   برخی ازآهنگسازان ایرانی چندسالی است در تلاشند سازها و ملودی‌های خود را درکنار سازها و ملودی‌های غربی قرار دهند و با این تغییرات دست به تولید موسیقی با عنوان فیوژن یا تلفیقی زده‌اند؛ نظر شما دراین باره چیست؟ آیا این نوع کارها تعریف درستی از موسیقی فیوژن است؟
نسل ما ازآغاز انقلاب می‌دانستند که جمهوری اسلامی موافقتی با موسیقی ندارد، بنابراین اگر قراربود فعالیتی صورت بگیرد باید مجوز آن بتدریج صادر می شد.درهمان دوران با اصل و مطرح کردن عنوان موسیقی مشکلاتی وجود داشت و نمی‌توانستیم بگوییم موسیقی و گفته می‌شد سرود و آهنگ‌های انقلابی و تلاش کردیم که بگوییم سرود و آهنگ‌های انقلابی جزئی از ارکان این موسیقی است که موسیقی انقلابی نام گرفته است و آرام آرام با این شرایط حرکت کردیم تا آنکه به نقطه‌ای رسیدیم ومتوجه شدیم صوت مشکوک بلامانع است؛ آن هم در زمانی که 8 سال موسیقی در فضاهای آموزشی و اجرایی تعطیل بود.  بنابراین بنا بر همین سخن آغاز برنامه‌ریزی‌های موسیقی را از دانشگاه شروع کردیم و امروز این فرصت‌ها پیش آمده و موسیقی مسیرخود را طی کرده و به جلو آمده و بدیهی است باید از همه انواع موسیقی در صورتی که رتبه فاخر داشته باشند استقبال بسیاری به عمل آید. بر این اساس مسئولیت بزرگ این حرکت بر گردن هنرستان موسیقی و دانشگاه‌های موسیقی است و فکرمی کنم بتدریج جایگاه حقیقی این مسأله پیدا خواهد شد اگرچه زمان بسیاری صرف می‌شود.
اما درخصوص موسیقی تلفیقی باید بگویم اگر سازهایمان بتدریج کنار سازهای غربی قرارگیرد هیچ اشکالی وارد نیست به این دلیل که از این طریق می‌توانیم سازهای خود را به دنیا معرفی کنیم، بنابراین نباید مانع ازانجام کارهایی باشیم که هنرمندان ما در این خصوص انجام می‌دهند بلکه باید بتوانیم  درکنارآن  سلایق شنیداری مخاطبان را هم ارتقا دهیم. ما باید برای گوش و ذهن شنوندگان ارزش و اهمیت قائل شویم و برای دست زدن به چنین کاری باید کیفیت کار خود را بالا ببریم نه آنچه در روزمرگی ما می‌گذرد.
   به ذائقه شنیداری جامعه اشاره کردید. در این سال‌ها آنچه که در هنرستان‌ها و دانشکده موسیقی تدریس شده و می‌شود و فارغ التحصیلان آموخته‌اند با آنچه که اجتماع بیشتر با آن سرو کار دارد و انتخاب موسیقایی مردم است متفاوت بوده، برای از بین بردن این فاصله‌ها چه باید کرد؟
دانشگاه باید مرکزی برای پرورش و آموزش دانشجویانی باشد که این افراد بتوانند جامعه را متحول کنند. اگر قرار باشد فارغ التحصیلان این مراکزدرجامعه دنباله رو همان مسائلی باشند که دراجتماع اتفاق می‌افتد با این حساب نباید منتظر ارتقای دانش و آگاهی مردم بود.اگر هم هدف این افراد دستگیری جامعه است تا آنها را به سطح بالایی بکشانند قطعاً در وهله اول مقاومت‌هایی خواهد بود که چندان مسأله ساز نیست و بتدریج سطح نگرش فارغ التحصیلان ما و انتظار جامعه بهم نزدیک خواهد شد اما باید صبوری کرد و قدم‌های مثبت و ماندگار برداشت تا فاصله بین فارغ التحصیلان و جامعه کمتر و کمتر شود.
  فضای آهنگسازی درجامعه به چه صورت است؟ آیا در تربیت و آموزش آهنگسازان موفق بوده‌ایم؟
رشته‌هایی که امروزه در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر؛ دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد و دانشگاه علمی کاربردی مصوب شده و تدریس می‌شود به تبع این تصمیمات، دانشجویان می‌توانند تحصیلات خود را از مقاطع هنرستانی تا دوره‌های فوق عالی و دکتری طی کنند. آخرین اتفاقی که پیش از بازنشستگی در دانشگاه انجام دادم تدریس رشته اتنوموزیکولوژی بود که بسیار ضروری می‌دانستم و بعد از آن بسیار علاقه‌مند بودم رشته معلمی یا پداگوژی و بعد رهبری ارکستر را اضافه کنم که متأسفانه زمان اجازه نداد و بازنشسته شدم و امید دارم عزیزان دیگر این مسیر را ادامه بدهند ، اما درخصوص رشته آهنگسازی باید بگویم اگرچه در ساخت یک اثر از سلسله تجارب غربی‌ها به دانشجویان آموزش می‌دهیم که به طور مثال بدانند چایکوفسکی، بتهوون و... این آثار را چگونه خلق کرده که عالمگیر شده است، اما اصل مهم ما در امر آموزش آهنگسازی باید بر پایه دستگاه‌های موسیقی ایرانی باشد یعنی پایگاه فکری ما مبتنی و متکی به دستگاه های موسیقی ایرانی باشد و توقع ما از آهنگسازانمان این است بر اساس همین پایه و اصول قدم بردارند و کار تولید کنند. در واقع متریال‌های اصلی، یک فونداسیون مشترک است و نمی‌توان آن را شرقی یا غربی نامید و یک حرف و معنای مشترک بوده که در همه جای دنیا کاربرد دارد اما زیباسازی این ساختمان به رنگ ایرانی و غربی متفاوت است.
  درارتباط با فرهنگسرای بهمن و ارکستری که درآنجا فعالیت داشت و تعطیل شد کمی توضیح بدهید؟
فرهنگسرای بهمن در زمان آقای بهروز غریب پور تشکیل شد و با مدیریت آقای هوشنگ کامکار یک مرکز موسیقی در آنجا دایر کردند و به تبع آن ارکستر سمفونیکی در آنجا تشکیل دادند و بعد‌ها ازمن دعوت به عمل آمد رهبری این ارکستر را برعهده بگیرم و کنسرت‌های متعددی با آثار آهنگسازان ایرانی با این ارکستر برگزار شد اما بعد از رفتن آقای غریب پور ارکستردوام نیاورد و تعطیل شد.
  شما تجربه موفقی هم درساخت موسیقی فیلم داشته‌اید و حتی برای ساخت موسیقی متن فیلم «مادیان» درچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر، موفق به دریافت جایزه لوح زرین و دیپلم افتخار شده اید. چه اتفاقاتی موجب شد از این فضا فاصله گرفتید؟
خوشبختانه یا متأسفانه حساسیت خاصی به ساخت آثارم دارم و این نگاه موجب شده کمی درانتخاب کارهایم سخت‌پسند باشم. به همین دلیل هر فیلمی موافق سلیقه من نیست و اگر هم همکاری صورت گرفته، انتخاب من در این سال‌ها براین اساس بوده که پیش ازساخت موسیقی، همراه با تهیه کننده یا کارگردان کار، حلقه‌های فیلم را دیده‌ام و این گونه موافقت خود را اعلام کردم و موسیقی متن آن را  نوشتم و چون این موضوع برای همه کارگردان‌ها مقدور نبود که سراغ من بیایند، بر این اساس ترجیحم بر این بود به دیگر کارهایم بپردازم. ضمناً حجم کاری من در دانشکده موسیقی بسیار بود و فرصت زیادی از من گرفت. در حال حاضر هم اگر پیشنهادی باشد باید ببینم این فیلم در جایگاهی که باید قرار دارد یا خیر.
  ارزیابی شما از فضای آموزشی آموزشگاه‌های موسیقی چیست؟
در کشور ما مسئولیت موسیقی به نهادها و ارگان‌های گوناگون سپرده شده اما نظارت بر آموزشگاه‌های موسیقی برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و چون مجوز از این وزارتخانه صادر می‌شود طبیعی است سختگیری‌هایی هم وجود داشته باشد اما این نظارت نباید صوری باشد بلکه باید فنی بوده و مدرسین تعهد کاری داشته باشند چرا که کارهایی که در آموزشگاه‌ها انجام می‌گیرد ارزشمند بوده و بازتاب و بازخورد کل کشور را دارد پس برای هدایت درست آن باید علاوه بر نظارت درست، بودجه خوبی هم اختصاص داده شود. امیدوارم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نظارت بیشتری بر آموزشگاه‌ها داشته باشد و افراد گزینش شده و توانا را  به عنوان ناظر و مسئول این آموزشگاه‌ها بگذارند.
  چرا در بخش پژوهش و تألیف کتب آموزش موسیقی همچنان مشکلاتی وجود دارد و کمتر مورد توجه موسیقیدانان است؟
انجام پژوهش و تحقیق نیازمند فضایی چون دانشگاه است که بودجه محدودی دارند و دست تنگی دولت در این زمینه موجب می‌شود دراین بخش ضعیف وضعیف‌تر عمل شود و بودجه‌هایی که اختصاص داده می‌شود بیشترهزینه روزمرگی کارهای دیگر می شود و بر این اساس توجهی به بخش پژوهش نخواهد بود. خود من زمانی که کتاب مبانی اجرای موسیقی را نوشتم 20 سال زمان برد تا به چاپ رسید که البته بعد از آن مقالات بسیاری نوشتم که به صورت مجموعه‌ای درکتاب اندیشه‌های موسیقایی منتشر شد و در کنار کار پژوهش، به کار در انجمن فیلارمونیک و تشکیل ارکستر سازهای ملی مشغول هستم.
  آیا نیاز است دربخش کتاب‌های دانشگاهی به روزرسانی انجام بگیرد؟
بله حتماً همینطور باید باشد. از زمان استاد کلنل علینقی وزیری، نت و مکتوبات به عرصه موسیقی وارد شد و بعد از ایشان شاگرد خلفشان استاد روح‌الله خالقی راهشان را ادامه دادند و در وقت، بسیار ارزشمند بودند و قدردانشان هستیم اما اکنون که در هزاره سوم زندگی می‌کنیم این کتاب‌ها را بدون اشکال نمی‌دانیم و نمی توان در کتاب‌های استادان خالقی  یا وزیری توقف کرد بلکه باید تصحیحات، تکمیلات و ترمیماتی روی آن انجام بگیرد که باز هم این مسائل به پژوهش در دانشگاه‌ها برمی گردد و دانشگاه تهران و دانشگاه هنر دو دانشگاهی هستند که وظیفه اول را در این خصوص دارند و اگر بودجه آن گونه نباشد که این دانشگاه‌ها از بخش پژوهش و تحقیقات نتوانند در این زمینه حمایت کنند بالطبع دراین بخش ضعیف عمل خواهیم کرد.
  اشاره داشتید ارکسترسازهای ملی قرار است تشکیل شود، پیش از انقلاب ارکستری با عنوان سازهای ملی به سرپرستی استاد فرامرز پایور تشکیل شده بود این ارکسترجدید در ادامه همان ارکستر قبلی است؟
ارکستر سازهای ملی قبل از انقلاب برچیده شد. درواقع وقتی انقلاب شد موسیقی و عنوان واژه آن زیر سؤال رفت البته بعد از انقلاب ارکستری با عنوان «ارکستر ملی ایران» راه‌اندازی شد که به زعم من ارکستر ملی نیست چرا که سازهای غربی در آن به کار برده شده است پس چه تفاوتی با ارکستر سمفونیک تهران دارد! بنابراین تصمیم داریم در انجمن فیلارمونیک ایران ارکستر ملی با سازهای ایرانی راه‌اندازی کنیم که البته با عنوان ارکسترملی فیلارمونیک خواهد بود و تأکید می‌کنم تمامی سازهای تشکیل دهنده این ارکستر نیز ایرانی خواهد بود.
  در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟
بعد از بازنشستگی به تدریس در دانشکده موسیقی همچنان ادامه دادم تا زمانی که همه گیری کرونا آغاز شد و کلاس‌های حضوری تعطیل شدند و در حال حاضر در فضای آنلاین، مسترکلاس، ورکشاپ و کارگاه‌هایی برگزار می‌کنم. همچنین به کارهای انجمن فیلارمونیک نیز می‌پردازم.
  حرف آخر...
هنر موسیقی از اول انقلاب در ابهام بود و از ابتدا این موضوع را می‌دانستیم و بر کسی پوشیده نبود و می‌دانستیم جمهوری اسلامی و روحانیون نگاه دیگری به موسیقی دارند و این حساسیت‌ها کاملاً قابل پیش‌بینی بود.اکنون که سالیان بسیارگذشته، دانشگاه‌های ما به تبع برنامه‌ریزی‌هایی که انجام گرفته و آموزش رشته‌های متنوع موسیقی، می‌تواند اتفاق خوبی باشد و کارها و قدم‌های بعدی برعهده نسل بعد از ما است. امروزه هر کانال صدا وسیما سرشار از صدای موسیقی است و این نشان از شرایط نسبی بهتر برای موسیقی است و باید آجر بیشتری روی آجرها بگذاریم و این بنا را بالاتر ببریم و من انتظار و خواهشم از نسل بعد از خود این است بیکار ننشینند و منتظر نمانند و رهرو راه گذشتگان و استادان قبل باشند.