بحراني نزديك‌تر از رگ گردن

باور اينكه فرد بالغي در اين ديار زندگي كند و با ميدان گازي پارس جنوبي، مستقيم يا غيرمستقيم سر و كار نداشته باشد، دشوار است. البته افزودن اين توضيح شايد ضروري باشد كه پارس جنوبي به معناي عسلويه نيست، بلكه جايي در دل خليج‌فارس را ميدان گازي پارس جنوبي گويند كه گاز آن پس از توليد به ساحل عسلويه، نخل تقي و تمبك منتقل مي‌شود تا در مجتمع‌هاي عظيم پالايشگاهي، به گاز قابل استفاده تبديل شود. اگرچه بيشتر اين ميدان مشترك در بخش قطري آن قرار دارد و همچنين توسعه و بهره‌برداري آن در قطر تقريبا بيش از يك دهه پيش‌تر از ايران آغاز گرديد، اما توسعه پرشتاب آن در بخش ايراني باعث شده ميزان برداشت بخش ايراني از 3700 كيلومتر مربع بيشتر از 6000 كيلومتر بخش قطري باشد. اما اين امر چگونه ممكن است؟ به همت متخصصان داخلي و با سعي و تلاش؟ اينها حرف‌هايي است كه كاركرد سياسي دارد و در واقع تنها خوراك تبليغاتي خوبي است. هيچ كس نمي‌تواند منكر سعي و تلاش و تعهد و تخصص و روحيه جهادي و... نيروهاي متخصص ايراني، از كارفرما تا پيمانكار شود اما داستان چيز ديگري است. ميدان گازي پارس جنوبي يك ميدان گاز‌تر است؛ يعني گاز آن حاوي ميعانات ارزشمندي است كه در حال حاضر در بيرون از چاه استحصال مي‌شود. ارزش اين ميعانات به حدي بالاست كه سزاست تا با مديريت صحيح برداشت، ميزان برداشت تجمعي آن بهينه شود، اما اگر با بهره‌برداري غيرصيانتي و به قولي رقابتي چه از سوي ايران و چه قطر در افت فشار آن تسريع شود، چه اتفاقي خواهد افتاد؟
در سال 2005 شركت نفت قطر  (Qatar Petroleum) دچار نگراني‌هايي نسبت به ميدان گنبد‌شمالي شد. در آن زمان اين ميدان دچار توسعه با سرعت بسيار زيادي بود. اين روند مي‌توانست سبب كاهش فشار مخزن گاز و ايجاد خسارت بلند‌مدت در پتانسيل توليد مخازن شود. 
در اوايل سال 2005 دولت قطر يك مهلت قانوني روي طرح‌هاي توسعه‌اي اضافي مخازن كه در گنبد‌شمالي جهت مطالعه و بررسي به حالت تعليق در آمده بودند، قرار داد. انتظار نمي‌رفت كه اين ارزيابي تا بعد از سال 2009 به اتمام برسد و اين موضوع به اين معنا بود كه امضاي پروژه‌هاي جديد تا قبل از سال 2010 بعيد به نظر مي‌رسيد. با اين حال مهلت قانوني اعمال شده تاثيري روي پروژه‌هاي تاييد شده يا پروژه‌هايي كه از قبل در حال انجام بودند، نخواهد گذاشت. در 29 اكتبر 2007، مدير‌عامل شركت گاز قطر
 (Qatar gas)، فيصل. م. آل سعودي اظهار داشت كه مهلت قانوني 5 ساله روي طرح‌هاي توسعه‌اي جديد گاز گنبد‌شمالي كه در سال 2005 اعمال شده بود را مي‌توان تا سال 2011 يا 2012 تمديد كرد.
اما آنچه قطر ديده است و ما نديده‌ايم يك مفهوم ساده مخزني است؛ فشار مخزن افت مي‌كند و وقتي به زير نقطه شبنم در درون مخزن برسد، مانند شبنم صبحگاهي كه بر برگ گل مي‌نشيند، قطرات مايع در داخل مخزن از گاز جدا شده، به ديواره سنگ چسبيده و علاوه بر اينكه ديگر توليد نمي‌شوند، ممكن است بر اثر تجمع و هولد آپ مسير توليد گاز را نيز تنگ‌تر كند. در نتيجه به احتمال قوي به زودي همان‌گونه كه اخيرا مديرعامل نفت و گاز پارس هشدار داد با افتي فاحش در توليد گاز در پارس جنوبي روبه‌رو خواهيم شد، افتي كه ربطي به نصب كمپرسور و فشار افزايي در خطوط لوله ندارد، بلكه اتفاقي است كه در دل مخزن رخ مي‌دهد و احتمالا بدون استفاده از روش‌هاي پيشرفته ازدياد برداشت در مخازن گازي قابل جبران نخواهد بود.


حالا كشوري كه برق و فولاد و پتروشيمي‌اش وابسته به خوراك ارزان گاز است با كاهش شديد گاز چه خواهد كرد؟ پارس جنوبي ديگر مي‌يابد و توسعه مي‌دهد؟ گاز خانگي را قطع مي‌كند؟ گاز صنعتي را قطع مي‌كند و به بيكاري مي‌افزايد؟ در حالي كه بحران از رگ گردن به ما نزديك‌تر است هر روز شاهد يادداشت‌هاي ژورناليستي از افراد غيرمتخصص و ناآگاه در نعت اين جناح و مذمت آن جناح هستيم. فكاهياتي در مورد شيب سيال و عدم‌النفع توسعه و از اين دست مطالب كه هرگز به ريشه داستان نمي‌پردازد كه گازرساني سراسري در كنار عدم توسعه انرژي‌هاي نو به زودي باعث چه بحراني خواهد شد يا عدم توسعه فاز مرزي 11 در كنار توسعه همه ميدان از فجايع مديريتي پارس جنوبي است؛ هر كدام محصول دولتي و مجلسي مجزا و متفاوت و همچنين كسي نمي‌گويد كه رانت توليد فولاد با گاز ارزان به جيب چه كساني مي‌رود؟ محصولات خام پتروشيمي كه بدون تكميل زنجيره ارزش مستقيما به خارج صادر شده و به جاي دادن مزيت توليد پايين‌دست در داخل بدون انتظار و دردسر به دلار خوشرنگ در بازارهاي بين‌المللي تبديل مي‌شود، حساب‌هاي چه كساني را فربه مي‌كند.
آقايان باور كنيد بحران گاز از رگ گردن به ما نزديك‌تر است.