بازیکن برای حس افتخار مجری و تماشاگر، تیمش را انتخاب نمی‌کند

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   این حرف‌ها که شبیه دلسوزی‌ و غم‌خواری‌ است و به بازیکنان ایرانی توصیه می‌کند نباید به لیگ قطر و امارات بروند و باید بازی در اروپا را تجربه کنند، فقط یک کلیشه رایج از زبان مجریان و کارشناسان تلویزیونی نیست، بلکه بیشتر از آن، یک مسیر غلط، غیرواقعی و خیالی را پیش روی بازیکنان قرار می‌دهد. اگرچه بازیکن برای حرفه‌اش با این حرف‌ها تصمیم نمی‌گیرد و واقعیت‌های بازار نقل و انتقالات منجر به تصمیم نهایی او می‌شود اما این از گوشخراش بودن توصیه‌های دلسوزانه کم نمی‌کند. حرف‌هایی که وقت فوتبال را می‌گیرند. یکی از توصیه‌کنندگان مشهور، عادل فردوسی‌پور -مجری سابق برنامه نود و تهیه‌کننده صدا و سیما- بود، قبل و بعد از او نیز صد نفر به دام این نوع غم‌خواری‌ها افتاده‌اند. آنچه اما واقعیت‌های نقل و انتقالات است می‌تواند مسیر یک بازیکن را تعیین کند. اگرچه بازیکن ایرانی در لیگ ایران با توجه به واقعیت‌های اقتصادی باشگاه‌ها دستمزد گزاف می‌گیرد و سند گزاف بودن ارقام قراردادها، انباشته شدن بدهی‌ در باشگاه‌هاست اما کاهش ارزش ریال بسیاری از بازیکنان را ترغیب می‌کند که قرارداد دلاری را ترجیح دهند. این قرارداد هر کجا می‌تواند بسته شود، قطر یا امارات، حتی هند و آذربایجان. بازیکن صاحب این اختیار است که برای دستمزد بیشتر هر لیگی را انتخاب کند. لیگی که در آن دستمزد بیشتر پرداخت می‌شود، احتمالاً فرصت دیده شدن را بیش از لیگ ایران در اختیار بازیکن می‌گذارد. مثال‌هایش نیز فراوان و مستند است. مشهورترین و موفق‌ترین لژیونرهای تاریخ فوتبال ایران هم چنین مسیرهایی را تجربه کرده‌اند. علی دایی به السد رفت و سپس سر از آرمینیا بیله‌فلد و بایرن مونیخ درآورد، علی کریمی به الاهلی امارات رفت و سپس به بایرن مونیخ رسید، جواد نکونام بعد از بازی در الوحده و الشارجه به اوساسونا رفت. مهدی طارمی نیز آخرین نمونه‌اش که بازیکن الغرافه شد و سپس ریو‌آوه و پورتو را تجربه کرد. مهدی قایدی و هر بازیکن مستعد دیگری هم خودش بلد است کدام مسیر را طی کند.  این توصیه‌ها که برای دریافت دستمزد بیشتر در قطر و امارات بازی نکنید، به درد نمایش دلسوزی می‌خورد. بازیکن فوتبال یک بار در زندگی‌اش این مسیر را طی می‌کند و باید برای دریافت بیشترین دستمزدها قرارداد ببندد و آینده حرفه‌ای‌اش نیز در همین مسیر پیدا می‌شود. شاید یک دهه در امارات و قطر بازی کند و بهترین دستمزدها را بگیرد و شاید موقعیت بازی در اروپا را به دست بیاورد، از آن استفاده کند یا از آن بگذرد. گذشتن از هر پیشنهاد اروپایی به معنی کاهلی در فوتبال حرفه‌ای نیست. هیچ‌کدام هم جای سرزنش ندارد و انتخاب‌کننده خود اوست. هیچ بازیکنی محکوم نیست که برای ساختن حس افتخار بی‌معنا برای مجری و خبرنگار یا تماشاگر، تیم‌هایش را انتخاب کند. باشگاه ایرانی اگر متناسب با گردش اقتصادی واقعی‌اش قرارداد ببندد و از قراردادهای گزاف دست بردارد، آنگاه شاید بازیکنان بیشتری از لیگ ایران، بازی در کشورهای همسایه یا اروپا را انتخاب کنند و باشگاه‌های ایرانی نیز از این نقل و انتقالات بهره‌مند می‌شوند. وضعیت اقتصادی فوتبال در ایران باید باشگاه‌ها را به فروشندگان باهوش تبدیل کند اما سیاق غلط مدیریت باشگاه‌ها این فرصت را سوزانده است.