روزنامه شرق
1400/09/27
روسیه و تازهترین دغدغه سال پوتین
در آستانه سال جدید میلادی روسیه و تازهترین دغدغه سال پوتین ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، همواره بهعنوان یک پوکرباز سیاسی قهار شناخته شده است؛ بازیگری در صحنه خطرناک بینالمللی که هرگز دست خود را رو نمیکند؛ هرگز تا لحظه پیروزی. بدینسان، تازهترین سخنها یا درددلهای تاواریشوار پوتین در هفته گذشته در یک تکخوانی طولانی تلویزیونی، پرسشبرانگیز است. در برنامه مورد بحث، پوتین مشهور به رازپوش یا سرنگهدار، با لحن کسی که راز مهمی را افشا میکند، ادعا کرد «قدرتهای غربی» برنامهای برای تجزیه جمهوری فدرالی روسیه به پنج کشور مجزا طرح کردهاند. بر اساس این ادعا، تاواریش پوتین که معتقد است متلاشیشدن اتحاد شوروی یک فاجعه بود، کوشید تا سیاستهای مداخلهگرانه، اگر نخواهیم بگوییم ماجراجویانه، خود را در حوزه قفقاز جنوبی، اوکراین، روسیه سفید (بلاروس) و مولداوی توجیه کند. درحالیکه از یک افسر اطلاعاتی باسابقه مانند پوتین انتظار نمیرود که بهاصطلاح بند به آب بدهد، از سوی دیگر میتوان گفت از دیدگاه کاگب، سازمان جاسوسی شوروی که پرورشگاه پوتین بود، سیاست بینالمللی چیزی جز مجموعهای از دسیسهها و ضددسیسهها نیست. از اینرو، شگفتیآور نیست اگر پوتین قدرتهای غربی بهویژه اروپایی را به توطئهگری برای تجزیه روسیه متهم کند. بااینحال، ادعای پوتین پرسشهایی را مطرح میکند که الزاما به اعتبار او نمیافزاید. اگر کسی روسیه را تجزیهپذیر بپندارد، آیا این دلیلی بر شکست پوتین، پس از ربعقرن تسلط بر قدرت در مسکو، به شمار نمیرود؟ آیا این به آن معنا نیست که روسیه، بیش از سه دهه پس از پایان اتحاد شوروی سوسیالیستی نتوانسته است نهادهای لازم برای یک جامعه متحد و پایا را پیریزی کند؟ واقعیت این است که روسیه در دوران حکومت پوتین موفقیتهای بسیاری داشته است. در این دوران، اقتصاد روسیه که در آستانه متلاشیشدن بود، به درجهای قابل قبول از ثبات رسیده است. در صحنه بینالمللی، روسیه با تجدید حضور خود در آنچه «همسایگان نزدیک» خوانده میشود، بار دیگر در خاورمیانه، اروپای خاوری و آفریقای شمالی حضور پیدا کرده است. روسیه با تثبیت موقعیت خود بهعنوان یک صادرکننده بزرگ انرژی نیز بهویژه در اروپا، بخشی از نفوذ ازدسترفته خود را بازیافته است. کشاورزی روسیه که در آستانه سقوط قرار داشت، زندگی تازهای را پیریزی کرده؛ بهطوری که روسیه امروز، پس از نزدیک به یک قرن، در ردیف صادرکنندگان مواد غذایی قرار گرفته است. نوسازی بخشهای مهم از صنایع روسیه بهویژه در زمینههای فضایی و تسلیحاتی نیز جزء دستاوردهای ربعقرن گذشتهاند. پایان جنگ در چچن و آرامکردن تروریسم در داغستان و اینگوشتیا نیز با محاسبه سرکوب بیرحمانهای که صورت گرفت، به ثبات سیاسی فدراسیون کمک کرده است. بااینحال، پوتین اگر نخواهیم بگوییم بیمناک است، لااقل هنوز خود را متزلزل میپندارد. ادعاهای او، بهویژه با تبلیغ این تصور که فقط او میتواند جلو تجزیه روسیه را بگیرد، ما را به یاد ادعاهای دیگر مستبدان بهویژه در جهان سوم میاندازد. چرا پوتین و دیگر رهبران «خودمدار» (اتوکرات) اگر نخواهیم بگوییم مستبد، حتی در اوج قدرت خود را متزلزل مییابند؟ پاسخ اصلی این است که چنین رهبرانی، در بهترین شرایط، در پیریزی یک جامعه کوتاهمدت موفقاند و جامعه کوتاهمدت، همانطور که از اسمش پیداست، همواره در خطر فروپاشی قرار دارد. جامعه کوتاهمدت میتواند در زمینههای اقتصادی، علمی، فنی و نظامی تا مدتی کوتاه موفق و حتی بسیار موفق باشد. هنری فورد، صاحب صنایع فورد در آمریکا، آدولف هیتلر را بهخاطر «جهش غیرقابلتصور صنایع در آلمان» تحسین میکرد. بازرگانان اروپایی که از ژاپن دوران میجی دیدن میکردند، از «درنوردیدن چند قرن در چند سال» سخن میگفتند. در دوران ریاستجمهوری خوان پرون، بسیاری از ناظران فکر میکردند آرژانتین در حال تبدیلشدن به دومین ابرقدرت پس از ایالات متحده است. جامعه کوتاهمدت، در بهترین شرایط میتواند یک دو صد متر را با موفقیت به پایان برساند، اما در پایان صد متر، دیر یا زود، از نفس میافتد. کارل اشمیت، سیاستشناس آلمانی سالهای ۱۹۳۰، طول عمر جوامع کوتاهمدت را بین ۵۰ تا ۸۰ سال تخمین میزد. البته در دنیای واقعیت، شاهد ظهور و افول جوامع کوتاهمدتتری هم بودهایم. تجربه طالبان در افغانستان سالهای ۱۹۹۰ و داعش در عراق و سوریه در سالهای ۲۰۰۰ دو نمونه از تسلط کوتاهمدت و سقوط اجتنابناپذیر به شمار میروند. پوتین همواره پوکربازی محتاط و شاید بتوان گفت محافظهکار بوده است. از سوی دیگر، او همواره به صورت یک فرصتطلب قهار عمل کرده و با مشاهده کمترین نشانه ضعف از سوی حریفان احتمالی، کارد خود را تا دسته در پیکر مدنظر فرو برده است. ضمیمهکردن اوستیای جنوبی و آبخازی جنبه آزمایشی داشت برای بلعیدن شبهجزیره کریمه، گسترش حضور نظامی روسیه در ماورای قفقاز و آسیای مرکزی و اصرار بر تحمیل «موقعیت فنلاندی» و احتمالا حتی جمهوریهای بالتیک و ترکیه نیز در چارچوب فرصتطلبی پوتین قابل بررسیاند. البته درددلهای اخیر پوتین ممکن است یک هدف داخلی نیز داشته باشد؛ روسیه، امروز با یک بحران اقتصادی در حال شکلگرفتن روبهرو است و در همان حال، نارضایتی اجتماعی بهویژه علیه فساد و اختناق در حال شدتگرفتن است؛ بدینسان، پوتین ممکن است بخواهد با مطرحکردن خط تجزیه و انحراف توجه به «دشمن خارجی»، خود را در نقش منجی ملی نگه دارد.منبع: ایندیپندنت
سایر اخبار این روزنامه
احیای ستارهدارشدن دانشجویان؟
توافق جدید با ایران
از ابنسینا تا لایبنیتس
روسیه و تازهترین دغدغه سال پوتین
حکمرانی در شرایط بحران آب
از جاسوسی تا نفوذ
محمد بنسلمان؛ پادشاهي بدون تاج و تخت
۲ روایت از یک ماجرا
روزنامهنگاری مستقل صنف مستقل میخواهد
دلایل یک پناهندگی بحثبرانگیز
جامعه اسفنجی
اولین کرسی یونسکو در علوم زمین
فلفلدلمه هم تأیید صلاحیت نشد!
اقتصاد ملی و پدیده تکثر زیانبار
آقای صیاد را ول کنید

