انقلاب سیاست خارجی و هاشمی

يادداشتي از سیدحسین موسویان انقلاب سیاست خارجی و هاشمی وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، مسیر سیاست خارجی ایران در تاریخ معاصر را تغییر داد. اصل انقلاب علیه دیکتاتوری شاه و سلطه آمریکا بود؛ آن‌هم در برهه‌ای که سلطه آمریکا بر خاورمیانه تثبیت شده بود؛ بنابراین انقلاب ایران، آغاز به چالش کشیده‌شدن سلطه آمریکا در منطقه بود. چیزی نگذشت که با تسخیر سفارت آمریکا معروف به لانه جاسوسی و به گروگان‌گرفتن دیپلمات‌های آمریکایی در ایران و طولانی‌شدن این گروگان‌گیری، تجاوز صدام به خاک ایران صورت گرفت که این سه حادثه، سیاست خارجی ایران را دچار مشکلات، تنش‌ها، خصومت‌ها و پیچیدگی‌هایی کرد که تا به امروز ادامه دارد.
40 سال است که از یک طرف روابط ایران با جهان غرب و بسیاری از کشورهای منطقه دچار بحران‌های متعدد اعم از جنگ و تقابل و خصومت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و امنیتی است. ایران در اکثر موارد مثل جنگ، تحریم و تروریسم، «قربانی» بوده و استراتژی اصلی کشور هم براساس «دفاع و مقاومت» استوار بوده است. از طرف دیگر روابط ایران با قدرت‌های بلوک شرق به سطح روابطی عمیق و استراتژیک نرسیده است؛ ضمن اینکه بعد از جنگ تحمیلی نسبت به روابط با غرب و منطقه، بسیار معتدل‌تر بوده است.
مرحوم آیت‌الله هاشمی یکی از شخصیت‌هایی است که در سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب، نقش مهمی داشته است. نقش اصلی او در سیاست خارجی ایران در دوران فرماندهی جنگ، ریاست مجلس و ریاست‌جمهوری‌شان بود که بر چهار محور تمرکز کرد.
الف) پایان‌دادن به جنگ. جنگ تحمیلی یکی از طولانی‌ترین و پرخسارت‌ترین جنگ‌های تاریخ معاصر بود. واقعیت هم این بود که همه قدرت‌های جهانی از صدام متجاوز حمایت می‌کردند و ایران، به‌عنوان کشور قربانی تجاوز را تحریم و منزوی کرده بودند. زمانی که قدرت‌های جهانی از پیروزی صدام ناامید شدند، تصمیم گرفتند که این جنگ برنده نداشته باشد و طولانی‌ترشدن آن هم موجب فرسایش بیشتر هر دو کشور مسلمان ایران و عراق شود. هاشمی با درک این واقعیت سه اقدام بزرگ و تاریخی انجام داد. اول آتش‌بس و خاتمه جنگ هشت‌ساله از طریق پذیرش قطع‌نامه 598.


دوم تسلیم‌کردن صدام در پذیرش معاهده مرزی 1975 ایران و عراق که صدام با پاره‌کردن آن، حمله به ایران را آغاز کرد.
سوم آغاز بازسازی خرابی‌های جنگ و توسعه اقتصادی و بهبود روابط خارجی.
ب) بهبود روابط با شرق. هاشمی در دورانی که فرماندهی جنگ را برعهده داشت، همه همت خود را برای تعدیل سیاست قدرت‌های بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی در کاهش حمایت از صدام به خرج داد. با توجه به اینکه صدام به‌عنوان متحد ابرقدرت شرق، به ایران تجاوز کرد، هاشمی تلاش‌های زیادی در بهبود روابط با برخی از کشورهای متحد شوروی مثل سوریه، لیبی و کره شمالی به خرج داد تا توانست برخی از آنها را در جبهه حمایت از ایران نگه دارد و حتی برخی از نیازهای حیاتی تسلیحاتی ایران مانند موشک را تأمین کند. هاشمی در سفر معروف و تاریخی به مسکو، توافق‌نامه‌های مهمی را در بهبود روابط با ابرقدرت شرق امضا کرد که در حقیقت نقش مهمی در تضعیف روابط استراتژیک شوروی با صدام داشت؛ بنابراین هاشمی را می‌توان بنیان‌گذار بهبود روابط بعد از انقلاب ایران با روسیه دانست. بعد از سفر به مسکو، ایشان سفر به چین را انجام داد که اولین توافقات مهم روابط بعد از انقلاب ایران و چین نیز در این سفر امضا شد.
ج) مهار خصومت با آمریکا و غرب. سفر مک فارلین، مشاور وقت امنیت ملی ریگان، رئیس‌جمهور آمریکا، به تهران دردوران جنگ و انجام گفت‌وگوهای محرمانه و مستقیم، اولین گام مهم در این راستا بود. هاشمی می‌خواست با این حرکت، نه‌تنها حمایت آمریکا از صدام در جنگ تحمیلی را تعدیل کند؛ بلکه باب کاهش خصومت با جهان غرب را باز کند؛ اما این سناریو به خاطر افشاگری‌های طلبه تندروی به نام مهدی هاشمی شکست خورد؛ هرچند این طلبه هم به جرم قتل یک آیت‌الله و تخلفات دیگر بعدا اعدام شد. بعد از جنگ و در قامت رئیس‌جمهور با کمک به آزادی گروگان‌های غربی شامل اتباع آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، ایرلندی و آمریکایی، اولین گام را برداشت که متعاقب آن، گفت‌وگوهای رسمی ایران و اروپا در قالب «گفت‌وگوی انتقادی» شکل گرفت. در این دوران تحولات بی‌سابقه و مثبت زیادی در روابط ایران و اروپا رخ داد که مجال شرح آنها در این مقاله نیست؛ ولی با حوادثی مثل قتل بختیار در پاریس، قاسملو در وین و شرفکندی در برلین و فشارهای وحشتناک آمریکا و اسرائیل به اروپا، این سیاست به شکست انجامید.
د) بهبود روابط با همسایگان. متأسفانه اکثر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان، حامی صدام و تجزیه استان خوزستان ایران بودند. با توجه به این سابقه، خصومت در روابط ایران و عربستان به اوج رسید. هاشمی در یک ابتکار هوشمندانه، با امیر عبدالله ولیعهد قدرتمند عربستان رابطه دوستانه، شخصی و خانوادگی برقرار کرد تا اینکه توانست در اواخر دوره ریاست‌جمهوری‌اش، با توافق بر سر یک بسته جامع همکاری‌های سیاسی و اقتصادی و امنیتی روابط دوجانبه، بهبود ایران و عربستان را به‌ گونه‌ای پایه‌ریزی کند که در دوران هشت‌ساله ریاست‌جمهوری خاتمی، دو کشور بهترین روابط تاریخ بعد از انقلاب را تجربه کردند.
ایده ایجاد یک سیستم همکاری جمعی در حوزه خلیج فارس در دوره هاشمی کلید خورد که نهایتا اصول جامع این تفکر، دو سال پیش در قالب «ابتکار صلح هرمز» از طرف روحانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به جامعه جهانی عرضه شد؛ اما سیاست بهبود روابط با همسایگان به حوزه خلیج فارس اختصاص نداشت؛ بلکه هاشمی روابط با کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز، ترکیه و پاکستان را در حد بالایی توسعه داد. روابط شخصی و خانوادگی او با برخی از سران کشورهای این حوزه، نقش بسزایی در صمیمیت و توسعه روابط دو کشور داشت.
اصول سیاست خارجی هاشمی بر مبنای عدم تشنج با آمریکا، روابطی نرمال با اروپا و غرب، روابطی همه‌جانبه با قدرت‌های بلوک شرق و ایجاد اتحاد منطقه‌ای با کشورهای همسایه بود؛ ضمن اینکه او در همه محورهای فوق، به توسعه روابط اقتصادی اولویت بخشیده بود. او در قامت رئیس مجمع تشخیص مصلحت هم همین سیاست را تشویق می‌کرد که کمک‌های او برای حل بحران هسته‌ای و توافق برجام نمونه آشکار آن است.
معتقدم سیاست جناب رئیسی برای مهار تشنج با جهان غرب با احیای برجام، بهبود روابط با عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس، سفر چند هفته آینده ایشان به مسکو و توسعه روابط با قدرت‌های بلوک شرق، در حقیقت استمرار سیاست‌های متعادل در راستای حل‌وفصل مشکلات اقتصادی کشور است.
*مسئول پیشین کمیته سیاست خارجی شورای‌عالی امنیت ملی و استاد فعلی دانشگاه پرینستون