چرا بیژن ذوالفقارنسب کافی نیست؟

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد      این متن هرگز در دفاع از انتخاب بیژن ذوالفقارنسب برای عضویت در هیأت مدیره پرسپولیس نیست یا متکی و در بند این نیست که انتخاب او چه آثاری برای باشگاه پرسپولیس دارد. بلکه متن تنها قرار است کوشش کند تا ببیند پرسش‌ها و انتقادات خبرنگاران به انتخاب ذوالفقارنسب از چه زاویه‌های بیراهی مطرح می‌شود. به شغل‌های دیگر ذوالفقارنسب اشاره می‌کنند و می‌پرسند شما که رئیس کانون مربیان و رئیس کمیته فنی و توسعه فدراسیون فوتبال هستید، چطور برای کار در هیأت مدیره پرسپولیس وقت دارید؟ اما هنگام این سؤال یادشان می‌رود که از کانون مربیان طی سال‌های سال جز انتشار چند بیانیه علیه مربیان خارجی، کار دیگری سر نزده است. فراموش هم کرده‌اند که کمیته فنی فدراسیون فوتبال طی تاریخ هرگز در انتخاب مربیان تیم‌های ملی نیز کوچک‌ترین نقش و کارآیی ندارد. حواس‌شان هم نیست که اعضای هیأت مدیره باشگاه‌ها اغلب نقشی در اداره باشگاه ندارند. پس آنچه باید به‌شدت مورد نقد باشد، ساز و کاز است، نه یک چهره ورزشی شناخته شده در این سمت‌ها. ذوالفقارنسب را فاقد ویژگی برای خلق درآمد در پرسپولیس می‌دانند اما فراموش کرده‌اند که مدیران و اعضای هیأت مدیره این باشگاه‌ها جز خلق بدهی کار دیگری نکرده‌اند. در خبرها به فعالیت آنها می‌گویند خلق درآمد، اما در واقعیت و آنچه به جا مانده، خلق بدهی است. بیژن ذوالفقارنسب به‌عنوان یک بازیکن صاحب اعتبار ملی، با دکترای ورزش از دانشگاه بروکسل، با ۴ دهه سابقه مربیگری و تدریس، تمام چیزی است که فوتبال ایران می‌تواند به‌عنوان سرمایه انسانی بسازد. اگر این برای اداره فوتبال کافی نیست، باید درباره مسیری بحث کرد که پیش پای چهره‌های ورزشی است تا بتوانند بازیگران نقش‌های دیگر در ورزش باشند. در فوتبال ایران حضور چهره‌های ناآشنا، با ادعای تمول اقتصادی، با ادعای درآمدزایی و هزار ادعای دیگر پذیرفته می‌شود، اما آنچه به‌عنوان اثر از آنها به جا می‌ماند، انبوهی از تصمیمات غلط و هزینه‌های گزاف است. حضور ذوالفقارنسب اما که ادعای تمول و پولسازی واهی ندارد، پذیرفته نمی‌شود. دغل‌کاری مدیران ناآشنا تحویل گرفته می‌شود اما واقعیت سرمایه انسانی فوتبال، کافی به نظرشان نمی‌رسد.