برنامه بی‌نظم‌ها(نگاه)

  محمدهادی صحرایی
این‌گونه نیست که بی‌نظم‌ها بدون برنامه باشند و نتوانند برای بی‌نظمی خود، شبه توجیهی بسازند. این‌گونه نیست که همیشه بی‌نظمی و شلختگی نشانه کُندذهنی و کم تربیتی افراد باشد. و این‌گونه نیست که بی‌نظم‌ها همیشه آخر صف بوده و از موهبت‌ها کم بهره باشند. این‌گونه نیست که همیشه همه به بی‌نظمی به‌عنوان یک رذیله و ضعف اخلاقی بنگرند و باعث بی‌مهری و انزجار دیگران شود. این‌گونه نیست که همیشه مردم از بی‌نظم‌ها‌گریزان باشند و بی‌اقبال به آنها. و این‌گونه نیست که همیشه بی‌نظم‌ها کمرو باشند و خجلت زده. این‌گونه نیست که بی‌نظمی آموختنی و تدریس کردنی نباشد... اگرچه عبید زاکانی شعر معروف خود را برای زمان خودش گفت ولیکن، از راز بزرگ بی‌هنران بی‌نظمی که معروف شده‌اند نباید غافل شد. « خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روز / رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز».
از اول انقلاب مظلوم اسلامی که با مجاهدت مردم بزرگ ایران آغاز شد و اکنون امواج آزادیبخش آن جهانگیر شده است، همیشه و هروقت که تفکر لیبرالی و غربزده بر دولت حاکم بوده، تلاش جدی بر این داشته که با انحراف در مسیر انقلاب و خواست عمومی، سطح توقعات مردم را متزلزل کرده و دغدغه آنها را تا حد امور زرد و بی‌اهمیتی که فقط بتواند سرعت تحول را بگیرد و تمرکز آنها را برای رسیدن به اهداف بزرگشان از بین ببرد پایین بیاورد. غیر از حماقت، خیانت نابخشودنی لیبرال‌ها در این موضوع، نفوذ دادن دشمنان است.‌هانتینگتون و سوروس و جین شارپ و دیگران اگرچه اساتید انقلابات مخملی‌اند ولی بدون نفوذ، و حتی تنها از روی نظریه‌های « آصف بیات» توان تغییر ذائقه‌ها وجود ندارد. تفکر لیبرالی نشان داده که گشادترین منفذ و مجرای نفوذ دشمنان به اعماق جامعه و بزرگ ترین اسب تروا برای آنهاست.
پیشنهاد عجیب دولت بازرگان برای فروش هواپیماهای اف14 و اصلاحات ارتش و منزوی کردن امثال سپهبد قرنی و... را نمی‌شود بی‌ارتباط با گستاخ شدن صدام دانست. همان گونه که ریاست جمهوری بنی‌صدر را نباید با شکست عملیاتهای ابتدای جنگ تحمیلی و کودتای طبس و نقاب و... بی‌ارتباط دانست. قرارداد الجزایر دوم، مک فارلین، اسقاط هواپیمای مسافربری، اتفاقات تلخ سال آخر جنگ تحمیلی، قطعنامه 598 و مرصاد و... را هم نباید بی‌ارتباط با تفکر لیبرالی دانست. پس از جنگ تحمیلی نیز همین گونه است و هرگز نمی‌شود جابه جایی اخلاق سوداگرانه با اخلاق برادرانه دهه شصت، شروع شکاف عمیق طبقاتی و تولد پدیده نحس آقازادگی به معنای مشمئز‌کننده آن را بی‌ارتباط با تفکر تکنوکراتی حاکم دانست. داستان تلخ رودست خوردن دولت وقت از آمریکا و تعقیب قضایی برخی مقامات خوش خیال، در جریان دادگاه میکونوس و... از آن جمله است.


در دوران اصلاحات هم بازار آشفته‌ای برای آزمون و خطای ایسم‌های غربی در ایران ایجاد شد و هر پروژه دانشگاهی غربی برای نمره آوردن و مطرح شدن، شانس خود را در اینجا امتحان می‌کرد. ایران، آزمایشگاه دم‌دستی و دست یافتنی غربی‌ها بود و با شعار گشایش سیاسی، حرفها و اقداماتی را که حتی در برخی از کشورهای آنها قابل طرح و اجرا نبود‌، به افکار مسئولین غربزده حقنه می‌کردند تا با کمترین هزینه برای دشمنان، اجرایی شود. پاسخ آمریکا به فانتزیِ گفت وگوی تمدن‌ها، محور شرارت بود و پاسخ نمایندگان مجلس ششم به اعتماد مردم، تحصن و استعفای فله‌ای شد. در دوران اعتدالیون هم بدترین و ولنگارترین و تنبل‌ترین دولت را تجربه کردیم که گویاترین و تأسف بارترین مشخصه آن، غیر از اقتصاد ویران و حماقتهای تاریخی و خودباختگی‌های عجیب و پدیده شوم سلاطین اختلاس و برجام و2030 و ارز 4200 و کتاب «بدون هراس» و...‌، جمله تأسفبار جیسون رضاییان است که گفت: آن قدر به فلانی نزدیک شدم که طعم آدامس او را می‌دانم.
این‌ها که گفته شد کلیاتی از جنایت و خیانت لیبرال‌های غربزده است که با کمک « جریان نفوذ » صورت گرفت و هرگز به این نیز بسنده نشد. لیبرال‌ها تحمیق شدن خود را با پز و قمپز و با کلمات و جملات قلمبه سلمبه و نامفهوم به مردم تحمیل می‌کردند. هرگاه حاکم شدند دسته گل به آب دادند و دفعات معدودی که مملکت از دستشان در امان بود، قلم مزدور و زبانِ تیغ‌دار و فکرخرابکار و قلب وابسته آنها برای انتشار کذب و تحریف و شایعه و خالی کردن دل مردم فعال شد. دغدغه دوره خود را در آب بازی در پارک و کنسرت و ربنای افطار و شلوار جین دختران و جشن تولد برای قبرستان و عقیم کردن زن‌های خیابانی و آمپول به سگ‌های ولگرد و... منحصر کردند و برای پرت کردن حواس مردم از تورم و تنبلی و داماد و داداش دزد و رشوه گیر و دختر مظلوم قاچاقچی و...‌، برایش پروژه‌های رسانه‌ای و شانتاژی می‌دیدند و با پررویی افسانه‌ای خود، از دولت نهم و سیزدهم رفع فقر و تورم و بیکاری و... می‌خواستند و می‌خواهند.
‌ای کاش از این بی‌حیاتر نبودند. چپاولگرانی که با شعار « سهم ما از سفره انقلاب» می‌خواستند آش را با جایش بقاپند، رفیق پرخورِ خوشی‌ها هستند و در گرفتاری‌ها هم بیش از ترامپ و مکرون نباید از آنها توقع داشت. به واقع، رفتارشان به گونه‌ای است که نمی‌شود آنها را ایرانی نامید.‌ای کاش خدماتشان برای مردم را بیان کنند تا دست کم کمی با مردمشان حرف جدی زده باشند و بتوان میزان خدمات و خیانتشان را معدل گرفت و مشخص نمود که برای درآوردن سنگ‌هایی که آنها به چاه‌انداختند چند حکم حکومتی داده شد و چقدر عقلا به زحمت افتادند و چه‌اندازه مردم سختی کشیدند. فتنه 78 و 88 و 96 و 98 و... و همین ارز 4200 تومانی را می‌شود به‌عنوان بهترین و گویاترین سؤال از بی‌تدبیرها پرسید که مبنا و منظورتان برای این تخم بی‌زرده چه بود؟
لازم است پروژه‌ای بیولوژیکی برای شناخت بهتر این‌گونه‌های نامردی تعریف شود و برای این مرض کاری کرد. برنامه آنها در تولید و تداوم بی‌نظمی است. ماهی خود را در آب گِل‌آلوده می‌گیرند و محل زیست آنها باید ناشفاف باشد که به درستی دیده نشوند. بی‌جرأت از اقدامند و از بی‌جربزگی و تنبلی، زلف خود را به دُم کدخدا گره زده بودند و به منتقدان آن گونه که شایسته خودشان است پاسخ داده و تمسخر می‌کردند. جمله معروف « ترسوها حق اظهار نظر ندارند » در مورد این جانوران گفته شد که یک جا می‌نشستند و جهادی‌ها را مسخره می‌کردند. وقتی کرونا روزانه هفتصد نفر را به خاطر بی‌مسئولیتی آنها می‌کُشت، با بی‌شرمی واکسن را به سوهان قم تشبیه می‌کردند و متلک می‌گفتند و اکنون که آمار کرونا به دوسه نفر رسیده شهامت عذرخواهی و اعتراف و جبران گذشته را ندارند. اگر حیا می‌داشتند، تمام آنها که واردات واکسن را به FATF و تحریم و برجام مرتبط کردند باید با صدای بلند « غلط کردیم» می‌گفتند.
میراث آنها، دولتی بدهکار و ورشکسته با سرزمینی سوخته و مین‌گذاری شده بود که محبوبیتش به پایین‌ترین حد رسیده و باعث بی‌رغبتی مردم به صندوق رأی شده بود. زبان نامؤدب، تنبلی و وابستگی شرم‌آور آنها به غرب، مایه جوک و طعن و سرافکندگی ایرانیان شده بود. خدا دولت دکتر رئیسی را به داد مردم رساند که به فضل خدا و تدبیر دولتمردانش تولید قدرت و ثروت کند. حالا که این دولت مردمی، پس از اقدامات اساسی موثر و زیربنایی، برای ترمیم و تعمیر خرابکاری بزرگ لیبرال‌ها قدعلم کرده و آبروی خودش را با خدا معامله کرده است، وقیح‌تر از بانیان وضع موجودی که طعنه می‌زنند و آتش می‌افروزند و شایعه می‌سازند و دل مردم را خالی می‌کنند کیست؟ شخصیت که نه، اینها چه اخلاق نفرت‌آور و مشمئز‌کننده‌ای دارند که با مردم و کشور خود چنین می‌کنند.
امروزه آمریکا و اروپا که تحریم‌گر هستند، و ضدانقلابی که نشانی آغل و انبارمان را به شغال و کفتار داده و از تحریم علیه ایران حمایت کرده‌اند و رسانه‌های معاندی که در معرفی فرصت‌های تحریمی جدید به دشمنان، ولع دارند و منافق و دزد و اختلاسگر و نادرست و بی‌وطن و...، به اصلاح ساختار معیوب و فلج یارانه‌ها اعتراض دارند و از فقر مردم ابراز نگرانی کرده‌اند! با این اراذل که خود را به انواع قاذورات آلوده کرده‌اند، نمی‌شود سخنی گفت و پاسخ به آنها فقط «خودتان هستید» است. روی سخن، با مردم شریف، مقتدر و مظلوم ایران است که اینچنین نجیبانه همت کرده و دولت را در این جهاد عظیمش که فی سبیل الله است همراهی کرده و می‌کنند. مردم عزیز ایران، همین که می‌بینید آمریکا، اروپا، اسرائیل، ضدانقلاب، منافقان، اختلاسگران، دزدان، نادرستان، فراری‌ها و اراذل و اوباش رسانه‌ای علیه این اقدام دولت زبان به انتقاد گشوده‌اند بدانید که راه درست همین است والسلام.