آرین احمدی عادل فردوسی‌پور و مهاجرت نخبگان

چند روزی از سخنرانی عادل فردوسی‌پور در جمع فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف می‌گذرد و بخشی از صحبت‌های وی که درمورد پدیده مهاجرت و رفتن نخبگان از کشور بود، همچنان واکنش‌های بسیاری را در فضای مجازی و رسانه‌ها به خود اختصاص داده است.
وی رفتن نخبگان از کشور را همانند فرورفتن خنجری بر قلب خود دانست و از فارغ التحصیلان خواست با اینکه هیچ فرش قرمزی برای آنها در کشور پهن نشده، با تلاش خود موانع را کنار بزنند؛ حتی اگر آدم‌های بالادستشان در تخصصی که دارند در قواره‌شان نبودند، با استعداد و نبوغشان شرایط را برای خود هموار ساخته و در ایران بمانند و برای آبادانی بیشتر کشور بکوشند.
برخی این صحبت‌های عادل فردوسی‌پور را به نوعی برانگیخته کردن حس وطن‌دوستی نخبگان دانستند و از آن تقدیر کردند. برخی همچنان شرایط موجود شغلی و کاری و اقتصادی را مناسب برای ماندن نخبگان نمی‌دانند و معتقدند در این شرایط آنها نمی‌توانند پیشرفت کنند و حس وطن‌دوستی و ماندن برای آنها نان و آب نمی‌شود. همچنین برخی دیگر به طور کلی با تعریف و مفهوم رایج نخبه در کشور مخالف هستند. به عقیده آنها نخبه کسی نیست که الزاما فارغ التحصیل از دانشگاه‌های معتبر بوده و یا رتبه علمی بالایی در کنکور و المپیادهای علمی داشته باشد.
این دسته از افراد معتقدند باید در تعاریف واژه نخبه بازنگری شود؛ زیرا به اعتقاد این گروه نخبه کسی است که بتواند بدون توقع و کمک از سمت دولت خود کارآفرینی کرده و اثر یا محصولی را خلق کند و تا اقدام موثری جز درس خواندن نکرده، اطلاق عنوان نخبه به آن شخص اشتباه بوده و او را دچار توهم و زیاده خواهی می‌کند. اما به نظر می‌رسد بدون درنظر گرفتن دیدگاه‌های مختلف درمورد پدیده مهاجرت نخبگان و اینکه چه کسانی نخبه هستند و چه کسانی نیستند، باید به پدیده مهاجرت فارغ التحصیلان دانشگاهی نگاه جدی‌تری داشت و شرایطی را فراهم کرد که آمار مهاجرتشان کمتر و حتی به صفر برسد.


اقداماتی همچون از بین بردن رابطه بازی در استخدام‌ها و ایجاد ضوابط اصولی و علمی در استخدام و همچنین ایجاد سهمیه‌های خاص برای استخدام این افراد در مراکز، موسسات و کارخانجات دولتی و غیره و اهدای وام‌هایی با بهره کم و حتی قرض‌الحسنه با بازپرداخت طولانی مدت برای تولید و کارآفرینی و یا تحقیق به آنها، قطعا می‌تواند محرک‌های خوبی برای عدم مهاجرت و ماندن آنها در کشور باشد.
باید پذیرفت که ریل‌گذاری کشورهای صنعتی و ثروتمند در جهت جذب نیروهای کارآمد و نخبه به گونه‌ای است که اگر تمهیدات لازم نخبگان ما در کشور درنظر گرفته نشود، آنها را به سمت مهاجرت سوق می‌دهد. درواقع این کشورها بدون آنکه هزینه مالی و زمانی در جهت آموزش و پرورش نیروهای کارآمد و نخبه کنند، به راحتی آنها را جذب خود کرده و از در جهت پیشرفت کشورشان استفاده می‌کنند.
در این رابطه سوال اساسی اینجا است که چرا با توجه به هزینه‌های بسیار مالی و زمانی که برای آموزش و پرورش این افراد، کشور متحمل می‌شود، با نادیده گرفتنشان راه مهاجرتشان را هموار می‌سازیم؟ و یا چرا اقدامات صحیح و اصولی برای جلوگیری از این پدیده صورت نمی‌گیرد؟ قطعا نمی‌توان انتظار داشت تمام نخبگان طرز فکری همچون عادل فردوسی‌پور داشته و مانند وی تاب مقاومت در برابر مشکلات را داشته باشند. پس به نظر می‌رسد تا بیشتر دیر نشده باید اقداماتی اساسی و موثر جهت جلوگیری از این پدیده داشت.
البته بروز پدیده‌ها و شوک فرهنگی که این افراد بعد از مهاجرت با آنها مواجه می‌شوند نیز مسئله بسیار مهمی است که باید به طور مفصل به آن پرداخت.