آرین احمدی تبلیغاتی که فرهنگ تلاش و کار را نشانه گرفته‌اند

یک شبه پولدار شدن، یک ماهه رتبه برتر کنکور شدن، چاقی و لاغری فوری در عرض یک هفته و ... تبلیغاتی هستند که این روزها بسیار زیاد با آنها مواجه می‌شویم، از پیامک‌های فراوان تبلیغاتی و آگهی‌های اینترنتی و تبلیغات عجیب و غریب اینستاگرامی گرفته تا انواع رسانه‌ها همگی پر شده اند از تبلیغاتی با این مضامین و جالب تر آن که خدمات خود را هم تضمین می‌کنند و البته گویی نظارت خاصی هم برایشان وجود ندارد و متاسفانه هر روز هم به تعدادشان افزوده می شود و شوربختانه تر آنکه مخاطبان بسیاری هم دارند و بسیاری از مردم با رویای یک شبه موفق شدن فریب این گونه تبلیغات را می‌خورند و هزینه‌های مالی و زمانی و متاسفانه خیلی از اوقات روانی بسیاری را بابت اینگونه تبلیغات می‌پردازند. به تازگی هم متاسفانه پای برخی سلبریتی‌ها و بلاگرهای معروف به اینگونه تبلیغات باز شده و اینگونه افراد سودجو هم نقش پر رنگی در تشویق و اعتماد مردم به پذیرش اینگونه تبلیغات دارند! سلبریتی‌ها و بلاگرهایی که متاسفانه نظارت خاصی برایشان وجود ندارد، هرچه دلشان می‌خواهد می‌گویند و تبلیغ می‌کنند و البته مالیاتی هم نمی‌پردازند!
پایین بودن سرانه مطالعه و کم بودن سواد رسانه‌ای، افزایش روحیه فست فودی (روحیه‌ای که تحمل صبر ندارد و می‌خواهد همه چیز را به سرعت همانند فست فود به دست بیاورد)، شرایط اقتصادی این روزهای مردم و از همه مهم تر نبود نظارت کافی و نبود دغدغه‌مندی لازم فرهنگی می‌توانند از علل افزایش اینگونه تبلیغات و جذب مردم باشد!
البته از نقش کسانی که با رانت و اختلاس یک شبه ثروتمند شده اند و جو روانی که در جامعه ایجاد می کنند هم نمی توان به سادگی گذشت.
قطعا افزایش این مدل تبلیغات و همایش‌ها می‌تواند تاثیرات بسیار بدی در جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان داشته باشد، از نوجوانان و جوانانی که به آن ها القا می شود می توانند بدون تلاش و طی کردن مراحل لازم به موفقیت برسند و تعاریف اصولی موفقیت را در ذهن ایشان تغییر می‌دهند‌، نمی‌توان انتظار هدفمند و اصولی تلاش کردن و البته رشد و تعالی را داشت و همین مسئله باعث شده این روزها تعداد کمتری از نوجوانان و جوانان اشتیاق به یادگیری علم و یا مهارت خاصی را از خود نشان دهند و متاسفانه خیلی‌هایشان با سودای یک شبه ثروتمند شدن و یا یک شبه موفق شدن روزهای ناب و طلایی جوانیشان را می گذرانند و حتی مشاغل و نحوه ی زندگی پدر و مادر خود را به تمسخر می‌گیرند و اصولا با هرگونه کار کارمندی، کارگری، مهندسی و هر کاری که نیاز به تلاش دارد مخالف هستند و برایشان جذاب ترین شغل بلاگریست!


و اما سه پرسش اساسی که مطرح می شود این است که 1- با وجود تعداد بسیار زیاد نهاد های فرهنگی در کشور که عمدتا دارای بودجه‌های فراوانی هم هستند، چرا فرهنگ سازی لازم از قبیل آموزش سواد رسانه ای به آحاد مردم و یا ترویج فرهنگ کار و تلاش و غیره برای این مهم صورت نگرفته است؟ البته از سهم آموزش و پرورش در این مقوله مهم نمی توان به سادگی گذشت!
2-‌ اصولا فرآیند کسب مجوز این گونه تبلیغات و همایش‌ها چگونه است و چطور نظارتی بر روی آنها صورت می‌گیرد؟
3-‌ آیا کشور به این میزان بلاگر و سلبریتی نیاز دارد؟ کمبود نیروی ماهر و کارمند و کارگر متخصص در آینده چگونه تامین خواهد شد؟
به نظر می‌رسد عدم فعالیت‌های فرهنگی و رسانه‌ای لازم در جهت از بین بردن جو چنین تبلیغات و افکاری می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری را به فضای کاری و روانی جامعه و به‌خصوص نوجوانان و جوانان وارد سازد، و انتظار می‌رود نهادهای فرهنگی و نظارتی هرچه سریع تر در جهت مقابله با این مقوله جدید اجتماعی تمهیدات لازم را بیندیشند.