شوهر ضد گلوله!

سیما فراهانی _ شهروند آنلاین؛ اواسط دی ماه بود که به پلیس پایتخت خبر رسید، مردی هنگام رفتن به محل کارش از سوی فردی ناشناس هدف شلیک گلوله قرار گرفته و زخمی شده است. ماموران پلیس بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و به همراه بازپرس جنایی، راهی محل حادثه شدند. با حضور ماموران پلیس مشخص شد که فرد زخمی مردی به نام هرمز است که در یکی از دانشگاه‌های پایتخت کار می‌کند. او صبح زود زمانیکه قصد سوار شدن به سرویس محل کارش را داشت، درست جلوی در خانه‌شان هدف شلیک یک گلوله به سرش قرار گرفته بود. او بلافاصله به بیمارستان منتقل شد. با اینکه گلوله به سرش شلیک شده بود، اما به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافت. او به حالت کما رفت. تااینکه پس از چند روزی از کما بیرون آمد اما به‌دلیل وخامت حال در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری شد.

این در حالی است که بررسی‌های بعدی نشان داد، هرمز چهار ماه قبل نیز مورد یک سوءقصد دیگر قرار گرفته و آن زمان نیز به طرز معجزه‌آسایی از مرگ حتمی نجات پیدا کرده بود. ماموران پلیس در تحقیقات خود دریافتند که این مرد 30شهریور امسال هدف گلوله‌های شخصی ناشناس قرار گرفته بود. او با شلیک سه تیر روانه بیمارستان شده بود. بااینکه یکی از تیرها به قفسه سینه هرمز اصابت کرده بود اما در این حادثه نیز جان سالم بدر برد. او نجات یافته بود و این بار نیز دوباره هدف شلیک گلوله‌های شخصی ناشناس قرار گرفت.

سوءقصد‌های سریالی

باتوجه به اینکه مرد جوان دو بار مورد سوءقصد با اسلحه قرار گرفته بود، بازپرس جنایی دستور بررسی گلوله‌ها را صادر کرد. بررسی‌های کارشناسانه از سوی متخصصان تشخیص هویت، نشان داد که گلوله‌ها از کلت کمری شلیک شده است، اما تحقیقات بعدی نشان می‌داد که این تیرها از دو اسلحه کلت متفاوت شلیک شده است. بنابراین، این فرضیه پیش روی بازپرس و ماموران پلیس قرار گرفت که احتمالا ضارب اول با ضارب دوم متفاوت باشد.



این فرضیه در حالی روی میز بازپرس جنایی قرار گرفته بود که بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل‌هایی که به مرد جوان شلیک شده بود، سرنخ متفاوتی را به‌دست ماموران داد. در بازبینی دوربین‌های مداربسته تصاویر ضارب به‌دست آمد. متهم صورت‌ودست‌هایش را کاملا پوشانده بود. با این حال فیزیک بدنی و وضعی جسمانی متهم و حالت راه‌رفتنش نشان می‌داد که هردو ضارب یک نفر است. بنابراین مشخص شد که احتمالا فردی با استفاده از دو اسلحه در دو صحنه متفاوت دست به این سوءقصد زده و می‌خواسته تیم تحقیق را گمراه کند.

در ادامه، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، به سرنخ‌ها و مدارکی دست پیدا کردند که مسیر پرونده را تغییر داد. آنها دریافتند که همسر هرمز مدتی است با شوهرش اختلاف داشته و همچنین با مرد جوانی به نام حمید ارتباط پنهانی داشته است. تماس‌های پنهانی این دو نفر ادامه داشته و روز حادثه نیز با او تماس گرفته و چندین بار با هم صحبت کرده بودند.

اعترافات عجیب و هولناک

برای همین بازپرس جنایی، دستور بازداشت حمید و ملیحه را صادر کرد. ملیحه تحت بازجویی قرار گرفت و اعترافات هولناکی را بیان کرد. او گفت: «مدتی بود که شوهرم مرا اذیت می‌کرد. کتکم می‌زد و آزارم می‌داد. از رفتارهایش خسته شده بودم. برای همین به فکر زهرچشم از او افتادم. می‌خواستم کاری کنم که از من بترسد. برای همین وقتی با حمید آشنا شدم با او درددل کردم و قرار شد کمی شوهرم را بترسانیم. دو مرحله برایش نقشه کشیده بودیم، اما بی‌نتیجه ماند. یک‌بار تصمیم گرفتیم او را بیهوش کنیم که نشد. یک‌بار هم حمید با خودرویش به موتور شوهرم زد. ولی باز هم بی‌فایده بود. وقتی دیدم شوهرم همچنان به کارهایش ادامه می‌دهد، تصمیم گرفتم که او را به قتل برسانم.»

در ادامه حمید نیز به سوءقصد عجیب اعتراف کرد و در روایت این ماجرا گفت: «من در یک شرکت آبدارچی بودم. خودم دو فرزند دارم. سال 99بود که با ملیحه آشنا شده بودم. من و ملیحه در اینستاگرام با هم آشنا شدیم. درواقع او به من درخواست داد و در اینستاگرام با هم ارتباط بر قرار کردیم. در آن مدت ملیحه مرتب درددل می‌کرد و از اینکه شوهرش او را کتک می‌زند، گله و شکایت می‌کرد. می‌گفت همسرش دست‌بزن دارد و بداخلاق است. ملیحه می‌گفت همسرش شب‌ها دیر به خانه می‌آید و هیچ توجه خاصی به او ندارد. ملیحه آنقدر در گوشم خواند که ناخودآگاه از شوهرش متنفر شده بودم. تاجاییکه از او خواستم از شوهرش جدا شود. ولی ملیحه می‌گفت نمی‌تواند از شوهرش طلاق بگیرد. چون دو فرزند دارد و نمی‌تواند از او جدا شود.»

تصادف برای تنبیه

این مرد در ادامه اعترافاتش گفت: «ملیحه مرتب با من درددل می‌کرد و می‌گفت چاره‌ای جز تحمل کردن ندارد. تااینکه به من پیشنهاد داد که از شوهرش زهرچشم بگیرم. می‌خواست شوهرش را ادب کند تا شاید بترسد و کمی رفتارش بهتر شود. چون دلم برایش می‌سوخت قبول کردم که شوهرش را تنبیه کنم. شب عید سال 1401بود که نخستین سوءقصد را انجام دادم. آن شب به انتظار هرمز نشستم تا از خانه‌اش خارج شود. او را تعقیب کردم.

سوار ماشین خودم بودم. تااینکه به جایی خلوت رسیدیم و من با ماشین به موتور او زدم. روی زمین افتاد و مجروح شد. من هم فرار کردم. سه روز بعد، ملیحه با من تماس گرفت و گفت شوهرش سالم است و حتی از رفتارهایش دست برنداشته است. او می‌خواست شوهرش مجروح شود تا در خانه بماند و کمی ادب شود. ولی این کار فایده‌ای نداشته و او اصلا رفتارهای بد و بداخلاقی‌هایش را کنار نگذاشته بود.»

مرگ با پودر

این مرد به یک حمله دیگر اشاره کرد و در این‌باره گفت: «وقتی از این راه به نتیجه نرسیدیم، تصمیم گرفتیم که داخل غذای او پودری بریزیم تا بمیرد. پودر را تهیه کردم و به ملیحه دادم. قرار شد که داخل غذایش بریزد. ملیحه به من گفت که پودر را داخل غذایش ریخته ولی اثری نداشته است. خیلی تعجیب کردم. تصور می‌کردم پودر تقلبی به من داده‌اند. تااینکه ملیحه اعتراف کرد که ترسیده و پودر را داخل غذای شوهرش نریخته است. چون می‌گفت اگر شوهرش در خانه فوت کند، پلیس به او مشکوک می‌شود و قتل به گردنش می‌افتد. به همین دلیل نقشه کشتن شوهرش با پودر مرگ نیز به نتیجه نرسید. در ادامه تصمیم گرفتیم که این مرد را با اسلحه به قتل برسانیم.»

حمله چهارم

مرد جوان ادامه داد: «چهار ماه پیش بود که به هرمز در مقابل خانه‌اش، شلیک کردم. سه تیر شلیک کردم. یکی از تیرها به قلبش شلیک شد، اما کشنده نبود و چند روز بعد ملیحه خبر داد که شوهرش زنده مانده است. بعد از مدتی برای بار چهارم تصمیم گرفتیم او را بکشیم. برای این کار، ملیحه 20میلیون تومان پول به من داد که با آن یک اسلحه دیگر بخرم و بقیه‌اش دستمزدم باشد. من 15میلیون تومان دادم و یک اسلحه دیگر خریدم. 5میلیون تومان هم به‌عنوان دستمزد برایم ماند.

این کار را کردیم تا به‌نظر نرسد سوءقصد‌ها کار یک نفر بوده است. روز حادثه از کرج که محل زندگی‌ام بود، راهی تهران شدم. از 6صبح جلوی خانه هرمز کشیک دادم. در نهایت وقتی او از خانه‌اش خارج شد تا به محل کارش برود، به سمتش شلیک کردم و پای پیاده متواری شدم، اما باز هم متوجه شدم که او زنده مانده است. تااینکه عذاب وجدان به سراغم آمد. خدا را شکر می‌کنم که زنده مانده است وگرنه الان تبدیل به قاتل می‌شدم. در این مدت نیز برای اینکه ردی از خودم به جا نگذارم، با ملیحه رابطه‌ام را قطع کردم. تااینکه دستگیر شدم.»

با اعترافات این مرد به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، دو متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفتند. تحقیقات همچنان در این خصوص برای روشن شدن زوایای پنهان این پرونده ادامه دارد.