راز دزدی میلیاردی با تیشرت قرمز لو رفت
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین؛ اسماعیل که سارق سابقهدار لوازم خودرو است، هرگز تصورش را هم نمیکرد که داخل خودروی ال90، چیزی به جز ضبط و باند گیرش بیاید، درست مثل 130خودرویی که هدف دزدیهایش قرار داده بود. اما داخل خودروی ال90، چیزی بیشتر از ضبط و باند بود. چیزی مثل گنج؛ او ساک لباس شاکی را برداشت. هنگام سرقت وقتی ساک لباس را دید، تردید داشت که آن را بردارد یا نه؛ تصور میکرد به دردش نمیخورد، ولی با دیدن لباسهای مارکدار، آن را برداشت. وقتی داخل لباسها را زیرورو کرد، با کیسه طلاها مواجه شد. طلاهایی که یکمیلیارد و 300میلیون تومان ارزش داشت. او حالا با همان تیشرت قرمز، اما دستبند به دست در حیاط پلیس آگاهی پایتخت ایستاده و ماجرای دزدیهایش را روایت میکند:
چند وقت است که سرقت میکنی؟این بار از دو ماه پیش سرقتهایم را شروع کردم.
معمولا چه زمانهایی برای دزدی میرفتی؟از ساعت 8 تا 12 شب کار میکردیم. بعد از تاریک شدن هوا سراغ خودروها میرفتیم و لوازم داخل آنها را سرقت میکردیم.
همدست هم داشتی؟بله، با دو نفر از دوستانم برای سرقت میرفتیم. دوستانم را سالهاست که میشناسم. آنها هم سارق هستند، مثلا یکی از آنها مالخری است که از چند سال پیش میشناختم. او با من در دزدیها میآمد، لوازم سرقتی را هم خودش میبرد و میفروخت. به واسطه سالها مالخری، آشناهای خودش را برای فروش داشت.
معمولا از خودروها چه چیزهایی گیرتان میآمد؟معمولا ضبط و باند سرقت میکردیم. گاهی اوقات هم ادکلن، یک مقدار کم پول نقد یا لباس پیدا میکردیم. هر چیزی را که به درد بخور بود، برمیداشتیم.
چی شد که در یکی از سرقتها، این همه طلا گیرتان آمد؟در خیابان شریعتی بودیم و بهدنبال خودرویی میگشتیم تا از آن سرقت کنیم. خودروی ال90 را دیدیم و آن را برای دزدی انتخاب کردیم. حتی تصورش را هم نمیکردیم که داخل آن، این همه طلا باشد. مثل همیشه رفتیم که ضبط و باند آن را سرقت کنیم. وقتی در صندوق را باز کردم، ساک لباسی را دیدم. میخواستم آن را برندارم، با خودم گفتم این همه لباس به دردمان نمیخورد. زیپ ساک را که باز کردم، از چند لباسی که روی آن چیده بودند، خوشم آمد. همین تیشرت قرمز اولین لباسی بود که به چشمم خورد، از آن خوشم آمد و ساک را برداشتم. وقتی به خانه رسیدم و داخل آن را کامل بررسی کردم، یک کیسه دیدم. داخل کیسه پر از طلا بود. از شادی فریاد کشیدم. باورم نمیشد در یک سرقت این همه پول گیرمان بیاید. داخل آن ساک چند کارت هدیه یکمیلیون تومانی هم بود.
با پولها و طلاها چهکار کردی؟طلاها را به همدستم دادم تا آنها را کمکم بفروشد، ولی کارتهای هدیه را برداشتم و با آن خرید کردم.
چه چیزهایی خریدی؟من عاشق فندکم و همیشه دوست داشتم کلکسیونی از فندکهای شیک داشته باشم. نخستین کاری که با کارتهای هدیه کردم این بود که دو فندک مارکدار یکمیلیون تومانی خریدم. همان شب با دوستانم جشن گرفتیم و به رستوران رفتیم. کباب لقمه و چنجه خوردیم. خلاصه حسابی خوش گذراندیم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟فکر نمیکردم به این زودی دستگیر شوم، اما همین تیشرت دست مرا رو کرد.
ماجرای تیشرت قرمز چیست؟من آن ساک لباس را بیشتر بهخاطر همین تیشرت برداشتم، چون رنگ قرمز آن خیلی به من میآمد. همان روز اول، وقتی کارتهای هدیه را برداشتم که خرید کنم، تیشرت را هم پوشیدم. اما گویا روی این تیشرت مارکی است که فقط در مغازهای در شهرستان آمل وجود دارد. شاکی هم خودش از شهرستان آمل برای عروسی آمده بود. آن همه طلا را هم برای عروسی برداشته بود. وقتی دوربینها تصاویر مرا هنگام خرید با کارت هدیه سرقتی و با این تیشرت ضبط کردند، شاکی مارک تیشرت را دیده بود. خودش هم چندین لباس با همین مارک دارد و همین موضوع باعث شده او تیشرت مارک بلیزش را شناسایی کند و من هم دستگیر شدم.
تا به حال پیش آمده بود که در یک سرقت این همه پول گیرت بیاید؟یک بار دیگر هم با همدستم از داخل خودرو وسایلی سرقت کردیم که بعدا فهمیدیم یکمیلیارد تومان میارزد، ولی در بقیه سرقتها فقط لوازم ارزانقیمت گیرمان میآمد.
چند بار سرقت کردید؟130خودرو را هدف سرقت قرار دادم.
سابقهداری؟قبلا چندبار به جرم دزدی دستگیر شدم.
ازدواج کردی؟همسرم چند وقت پیش بهخاطر بیپولی گذاشت و رفت. شغل اصلیام نصب سقف کاذب است، اما درآمد خوبی نداشتم همیشه مشکل داشتیم. مشکلات مالی رهایمان نمیکرد، برای همین همسرم از من جدا شد. بعد از رفتن همسرم معتاد شدم و برای گذران زندگی تصمیم گرفتم دست به دزدی بزنم.


