کارنامه غیرقابل دفاع سینما در روایت نقاط عطف تاریخی!

  [  شهروند]  در آن سال‌هایی که آمریکایی‌ها با دادن اسکار به فیلم «آرگو» نام این فیلم کم‌مایه و بی‌ارزش را جهانی کردند و تماشاگران بسیاری را در چهارگوشه جهان پای تماشای این فیلم نشاندند؛ در ایران هم بازار وعده و شعار داغ شده بود و مقامات فرهنگی کشور به‌خصوص شخص جواد شمقدری که سکان معاونت سینمایی را به‌عهده داشت وعده می‌دادند که در خلأ فیلم‌های ایرانی درباره ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و برای مقابله با فیلم هالیوودی «آرگو» که تصویری جعلی از آن حادثه ارائه می‌دهد، برنامه آینده سینمای ایران، دادن جوابی دندان‌شکن با ساخت فیلم‌های هنرمندانه و واقع‌گرایانه خواهد بود.

با این حال؛ با اینکه بیشتر از 12-10 سال از آن روزها می‌گذرد، سینمای ایران هنوز و همچنان فیلمی مهم و قابل‌قبول درباره یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ شکل‌گیری‌اش ندارد و تماشاگر ایرانی اگر بخواهد تسخیر لانه جاسوسی را از دریچه سینما بنگرد، جز گزینه‌های دم‌دستی و جعلی از قبیل همین «آرگو» چیزی دیگر در اختیار نخواهد داشت. درواقع می‌توان گفت که یکی از نقاط ضعف سینمای- حالا دیگر چهل‌وپنج ساله- بعد از انقلاب این است که به مقاطع مهم تاریخی‌اش از قبیل همین 13آبان نپرداخته و چشم روی تاریخ پرفرازونشیب چهل‌وپنج سال اخیر بسته است.
مطلب زیر می‌کوشد مروری کلی بر فیلم‌هایی داشته باشد که در این سال‌ها به ماجراهای 13آبان و تسخیر لانه جاسوسی پرداخته‌اند.

سؤالات بی‌پاسخ
در ارزیابی عملکرد مدیران سینمای دولتی ایران- که بخش اعظم بودجه‌اش را از دولت و نهادهای حکومتی می‌گیرد- یکی از نخستین و مهم‌ترین سؤالات می‌تواند این باشد که این سینما در قبال وظیفه ذاتی خود برای روایت تاریخ انقلاب چه کرده است؟ درباره درگیری‌های روزهای اول انقلاب و مسلح شدن گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی چه کرده؟ ماجراهای آغاز جنگ و جنایات دشمن در شهرهایی مانند سوسنگرد را در چند فیلم روایت کرده؟ و این سؤالات را به تعداد تمام روزهای مهم تقویم انقلاب می‌توان ادامه داد.
یکی از این رویدادها در همان سال اول انقلاب و در روز 13آبان 1358به وقوع پیوسته است. روزی که بعد از آن به‌عنوان روز تسخیر لانه جاسوسی معروف شده و البته امام خمینی(ره) آن را «انقلاب دوم» نامیده است. نکته ناراحت‌کننده- و شاید هم خجالت‌آور- اینکه سینمای ایران در قبال این رویداد نیز که ارزش و اهمیت دراماتیک بسیاری نیز دارد و ده‌ها فیلم جذاب و پرهیجان می‌توان از آن اقتباس کرد، تا حد زیادی سکوت کرده است. در حقیقت سینمای ایران جز فیلم‌های «توفان شن» ساخته جواد شمقدری، مستند «انقلاب دوم» ساخته مجید ذوالفقاری، «444روز» به کارگردانی محمد شیروانی و تله فیلم «تخت جمشید سر روزولت» ساخته سعید ابراهیمی‌فر نسبت به تسخیر لانه جاسوسی و حاشیه‌ها و تبعاتش بی‌توجه و بی‌تفاوت بوده است.

تنها فیلم سینمایی



مروری بر تاریخ سینمای ایران حکایت از این می‌کند که فیلم سینمایی «توفان شن» به کارگردانی جواد شمقدری و نویسندگی شمقدری و سعید سهیلی که سال ۱۳۷۵ جلوی دوربین رفته، تنها فیلم سینمای ایران درباره تسخیر سفارت آمریکاست که البته نه به‌خود حادثه، بلکه به تبعات این ماجرا می‌پردازد. «توفان شن» ماجراهای پس از تسخیر سفارت آمریکا را روایت می‌کند که مقامات آمریکایی تصمیم می‌گیرند برای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در ایران دست به اقدام نظامی بزنند و بنابراین یک مأمور مخفی راهی ایران می‌شود تا مقدمات این حمله را مهیا کند. در نهایت هم حمله نظامی آغاز می‌شود، اما توفان شن در صحرای طبس حوادث دیگری را رقم می‌زند.
«توفان شن» البته همانطور که گفته شد درباره خود ماجرای تسخیر سفارت آمریکا به‌دست دانشجویان نیست، ولی با این حال تبعات آن را روایت می‌کند که می‌تواند روشنگر باشد. با این حال فیلم در رسانه‌های سینمایی و حتی سیاسی چندان مورد توجه قرار نگرفت و با سکوت مواجه شد، تا تنها تلاش پرهزینه سینمای ایران در این زمینه چندان دیده نشود.
جواد شمقدری اما در ادامه کارنامه‌اش نشان داد که واقعا دغدغه این موضوع را دارد. او که فیلم «توفان شن»‌اش از نظر قدرت و قوت سینمایی با طعنه‌ها و کنایه‌های زیادی مواجه شده بود؛ سال‌ها بعد از آن، سریال «روزهای ابدی» را درباره همین ماجرای تاریخی ساخت. «روزهای ابدی» یک مجموعه تلویزیونی 43قسمتی به کارگردانی جواد شمقدری است که در دی و بهمن ۱۳۹۹ روی آنتن شبکه یک سیما رفت. سریالی تاریخی که با اتفاقات اواخر دی‌ماه ۱۳۵۷ شروع و در ۱۳ آبان‌ماه ۱۳۵۸ به پایان می‌رسد. روایتی از آمدن کیت میلت به ایران در آستانه انقلاب و وقایع بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران تا تسخیر سفارت آمریکا که بیش و پیش از هر چیزی نشان می‌دهد که کارگردانش به‌رغم خام‌دستی‌هایش که در «توفان شن» هم فیلم را از قامت یک فیلم برجسته دور کرد، دغدغه‌ای جدی درباره تاریخ معاصر ایران و به‌خصوص مقاطع آغازین انقلاب دارد.

444روز
فیلم مستند «۴۴۴ روز» به کارگردانی محمد شیروانی دیگر فیلمی است که به واکاوی جریان تسخیر لانه جاسوسی و حوادث پس از آن می‌پردازد. این فیلم که تسخیر سفارت‌ آمریکا را از زاویه دید دو گروگان و دو گروگانگیر مورد بررسی قرار می‌دهد؛ از قبل این روایت می‌کوشد دلایل تسخیر سفارت آمریکا و اتفاقات متعاقب آن ازجمله استعفای دولت موقت و حادثه طبس را مورد بررسی قرار دهد.
«444روز» محمد شیروانی البته تنها تلاش سینمای مستند ایران برای واکاوی این رویداد نیست و مستند دیگری نیز به همین نام به این رخداد دوران‌ساز پرداخته است. این یکی «444روز» را ایمان گودرزی ساخته است. مستندی مصاحبه‌محور که در آن شماری از دانشجویان حاضر در جریان گروگانگیری ازجمله شیخ‌الاسلام، پوریزدان، طیبه ضرغامی و معصومه نورمحمدی در کنار مجید تفرشی تاریخ‌نگار آرشیو بریتانیا و منصور لاریجانی، فرمانده وقت سپاه، روایات خود را از تسخیر سفارت آمریکا ارائه داده‌اند.

روز داوری
این هم مستند دیگری درباره این روز تاریخ‌ساز است. مستندی به نام «انقلاب دوم، روز داوری» به کارگردانی مجید ذوالفقاری و کاری از گروه مستند روایت فتح که در آن شماری از دانشجویان انقلابی حاضر در واقعه تسخیر لانه جاسوسی به بیان خاطرات خود از آن روزها می‌پردازند. روایتی جذاب از ناگفته‌ها و ناشنیده‌های یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخی سال‌های بعد از انقلاب که مخاطبان را با گوشه‌های مختلفی از آن آشنا می‌کند.

تلویزیون در مسیر فیلمسازی
تلویزیون هم در این میان با تله‌فیلم «تخت جمشید، سر روزولت» به‌کارگردانی سعید ابراهیمی‌فر به روایت این رویداد تاریخی پرداخته است. فیلمی که سعید ابراهیمی‌فر در آن اتفاقات روز 13آبان و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را در قالب روایت داستان حضور یک کارگردان آمریکایی ایرانی‌تبار در جشنواره سینماحقیقت که باعث آشنایی او با رویدادهای 13آبان می‌شود، به روایت نشسته است.

کارنامه غیرقابل دفاع
چهار فیلم در چهل و پنج سال- البته تنها یک فیلم سینمایی آن‌هم درباره تبعات ماجرا- یعنی هیچ. یعنی یک آمار غیرقابل دفاع. یعنی سکوت محض در قبال تاریخ معاصر این سرزمین و ماجرا وقتی ناراحت‌کننده‌تر می‌شود که این واقعیت را درنظر آوریم که سینمای ایران تنها در قبال ماجرای 13آبان خاموش نبوده، بلکه درباره سایر رویدادهای بعد از انقلاب نیز کم‌کاری کرده و آنگونه که باید و شاید، به این رویدادها نپرداخته است. رویکردی که چرایی‌اش علل و عوامل زیادی می‌تواند داشته باشد که در فرصت‌های آتی به آن خواهیم پرداخت.

گلایه‌های تهیه‌کننده
محسن علی‌اکبری بر این باور است که یکی از ریشه‌های ساخته نشدن آثاری درباره مناسبت‌های تاریخی این سرزمین، عدم‌حمایت از کارهای ارزشی است. این تهیه‌کننده با اشاره به اینکه این روزها فیلمنامه فصل دوم سریال «روزهای ابدی»- که از تسخیر سفارت آمریکا و افشای اسناد جاسوسی آن شروع و به فتح خرمشهر خواهد رسید- در حال نگارش است؛ می‌گوید: «جواد شمقدری این روزها فیلمنامه فصل دوم «روزهای ابدی» را می‌نویسد که داستان‌ آن از مقطع تسخیر سفارت آمریکا تا فتح خرمشهر است. این فصل اگر ساخته شود، جوانان ما شاید بیش از اینها با ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و ابعاد مختلف آن آشنا شوند و بدانند که این اصلاً سفارتخانه نبوده و بیشتر جایی برای جمع‌آوری اسناد جاسوسی کشورهای خاورمیانه بوده است.»
به‌گفته محسن علی‌اکبری؛ «اینکه درباره بسیاری از اتفاقات و مقاطع تاریخی‌مان فیلم و سریال نداریم؛ یک خلأ آشکار است که می‌توان گفت دست‌هایی خارج از سیستم مدیریتی پشت پرده این ماجراست. ما نمی‌توانیم به مدیران‌مان بدبین باشیم که مثلاً مخالف ساخت آثار ارزشی‌اند، اما نمی‌توانیم منکر این نکته هم باشیم که دست‌هایی در پشت پرده نمی‌گذارند مدیران‌مان به این سمت گرایش پیدا کنند. به هر حال بارها دیده‌ایم که وقتی بحثی درباره یک کار ارزشی یا دفاع‌مقدسی مطرح می‌شود، بلافاصله جریان‌هایی فعال می‌شوند تا آن مدیر را دچار تردید کنند و حتی چنین کارهایی بارها در جریان ساخت‌، دچار مشکل می‌شوند.»
تهیه‌کننده «روزهای ابدی» درباره تجربیات خود درباره این سریال می‌گوید: «برای ساخت این سریال که درباره ماجرای تسخیر لانه جاسوسی است، جواد شمقدری 6سال دوندگی کرد و در ادامه نیز به‌خاطر مسائل مالی بارها متوقف شد. باید جریان‌شناسان و تیم‌های کارکشته‌‌ای به میدان بیایند و واکاوی کنند منشأ این مخالفت‌ها برای ساخت کارهای ارزشی از کجاست؟!»