چرا سخنرانی سیدحسن نصرالله برای برخی رضایتبخش نبود؟!
دکتر باویر استاد دانشگاه
سخنان سیدحسن نصرالله، افرادی را که انتظار ادبیات تند و احساسی و هیجانی داشتند، ارضا نکرد. ای بسا انتظار داشتند سیدحسن خطاب به نتانیاهو بگوید اگر تا ٢۴ ساعت آینده حمله به غزه را متوقف نکنی، به تلاویو حمله زمینی میکنیم و خاک آنجا را به توبره میکشیم! یا دستور ورود گسترده نیروهای حزبالله به شمال سرزمینهای اشغالی را صادر کند و ساعتی بعد نخستین گردان پیاده نظام با حمایت موشکها و پهپادهای حزبالله وارد شهرکهای شمالی شود! چنین سناریویی هر چند حماسی است و حتی میتوانست در ابتدای امر منجر به پیروزیهایی برای حزبالله شود، ولی واقعیتهای میدان، شرایط را طور دیگری رقم میزند. مثلاً فرض کنید اگر اولتیماتوم ٢۴ساعته اعلام میکرد، ولی قبل از پایان ضربالاجل، اسرائیل دست به حمله گسترده پیشدستانه میزد، آیا این به نفع حزبالله و غزه تمام میشد؟!
سیدحسن نصرالله در عین حال که به صراحت گفت در روزهای آینده، دامنه درگیری با اسرائیل را گسترش خواهد داد، تأکید کرد که حزبالله تنها به تقابلات مرزی اکتفا نخواهد کرد. این سخن او از این بابت هوشمندانه است که اولاً یک #عملیات_روانی با مخاطب نظامیان اسرائیلی و ساکنان سرزمینهای اشغالی است و آنها را بیمناک گسترش درگیریها میکند و ثانیاً نوع و دامنه درگیریهای جدید را مخفی نگاه میدارد که این هم از اصول نظامیگری است.
دشمن را هم باید ترساند و هم باید در بیاطلاعی نگه داشت. این نکتهای است که خبرنگار بیبیسی در بیروت هم متوجه آن شد و در نخستین گزارش خود، بعد از سخنرانی نصرالله، صراحتاً گفت که او همه را روی هوا نگه داشت.
نکته دیگر سخنرانی، تأکید بر تقابل نظامی مقاومت اسلامی عراق با آمریکاست. او به آمریکا این پیام واضح را داد که هزینههای جنگ غزه متوجه نظامیان آمریکایی است که در منطقه حضور دارند. او همچنین از جبهه جدیدی در جنوب اسرائیل خبر داد و گفت که یمنیها نیز در کنار جبهه مقاومت، بندر ایلات و سایر نقاط اسرائیل را مورد هدف قرار میدهند.
در واقع او از گسترش درگیریها در سه جبهه عراق، لبنان و یمن خبر داد، ولی به جز یمن که مشخص است بهدلیل بُعد مسافت با موشک و پهپاد حمله میکند، درباره نحوه تقابل دو جبهه دیگر با آمریکا و اسرائیل توضیح خاصی نداد و کوشید از سیاست ارعاب و ابهام استفاده کند. یکی از نقاط اصلی استفاده از این سیاست آنجا بود که گفت اقدامات اسرائیل ممکن است حزبالله را به معادله «غیرنظامی در برابر غیرنظامی» سوق دهد. بدین معنا که اگر شهروندان غیرنظامی غزه همچنان در معرض حملات نظامی باشند، حزبالله نیز این حق را برای خود قائل میشود که برای ایجاد بازدارندگی، دامنه حملات خود را از اهداف صرفا نظامی به مقاصد غیرنظامی توسعه دهد.
او نشان داد که سیاست حزبالله، گسترش حسابشده و هدفمند دامنه نزاع بر مبنای تحولات پیش روست، نه براساس احساسات حماسی افرادی که انتظار رجزخوانی از او داشتند.
از اینرو، فارغ از ابعاد نظامی موضوع، او نشان داد که یک سیاستمدار هوشمند است و مخاطب، بهویژه مخاطب اسرائیلی و زوایای روانی او، را خوب میشناسد.
گذشته از همه اینها، باید این را هم درنظر گرفت که طرف حزبالله، یکی از ارتشهای مجهز دنیاست که مستظهر است به حمایت بیچون و چرای آمریکا و باید همچون شطرنجبازی ماهر، با احتیاط و همهجانبهنگری کامل، بازی را پیش برد نه با هیاهو. واقعیت این است که نه میشد قاطعانهتر از این سخن گفت و نه حساب شدهتر از این.
ضمن اینکه سیدحسن نصرالله نمیخواست در زمره رهبران ساکت جهان اسلام قرار بگیرد که فقط تماشاچی نسلکشی هستند. او هم سخن گفت و هم در سخنانش اشاره کرد که از فردای طوفانالاقصی، با گرم کردن مرزهای شمالی اسرائیل، یکسوم نیروی زمینی، نصف نیروی دریایی و یکچهارم توان نیروی هوایی اسرائیل را معطوف به این منطقه کرده است تا عملیات علیه غزه کندتر و کم توانتر از برنامه پیش برود. توجه به این نکته مهم است که اسرائیل نیاز دارد در زمانی کوتاه به پیروزی مورد نظر خود در غزه برسد و زمان به نفعش نیست.
و نهایتاً نباید انتظار داشت نصرالله و حزبالله تحت امر او، بار تمام بیعملی دنیای اسلام و جهان عرب را به دوش بکشند. هرچند که حزبالله در عمل و نه در سخن، ثابت کرده است که هرگاه نیاز به جنگ همهجانبه باشد، از ورود به میدان نبرد، ابایی ندارد و کسی چه میداند، شاید تحولات روزها و هفتههای آتی، به چنین انفجاری بینجامد و درگیری حزبالله و اسرائیل این بار نه در مزارع شبعای لبنان که در شهرکهای شمالی اسرائیل رخ دهد و معادلات را بهکلی تغییر دهد.

