عملیات گروه نفوذ در گارد جاویدان
روز گذشته همزمان بود با سالگرد تولد شهید یوسف کلاهدوز. او یکم دیماه سال 1325 در قوچان به دنیا آمد و 7 مهر 1360 به شهادت رسید. شهید کلاهدوز از بنیانگذاران سپاه پاسداران به شمار میرفت و در سال نخست دفاع مقدس، قائممقام فرمانده کل سپاه پاسداران بود. کلاهدوز در مهرماه ۱۳۶۰ در پی سقوط پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش، به همراه شماری از فرماندهان ارشد نظامی به شهادت رسید. درباره علت این حادثه بعدها دلایل مختلفی مطرح شد، اما همچنان دخالت ایادی ضدانقلاب در این حادثه دردناک انکارناپذیر است. آنچه در ادامه میخوانید یکی از اقدامات مهم شهید کلاهدوز با همکاری یاران شهیدش بود که پیش از انقلاب علیه رژیم شاه شکل داد.
بعد از کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، اعتراض مردم علیه رژیم شاه شدیدتر شد. کارکنان شرکت نفت اعتصاب کردند و جلوی صادرات نفت را گرفتند. خیلی از مدرسهها تعطیل شد. دانشگاه تهران، مدرسه ایران، مدرسه علوی و مسجدهای کوچک و بزرگ تبدیل شدند به مرکز هماهنگی فعالیتهای انقلابی. با نزدیکشدن ماه محرم، زمینه تجمع مردم بیشتر میشد. ساعت ۹ شب اول محرم، مردم بالای پشتبامها رفتند و شعار دادند. صدای مردم که بلند شد، ماموران نظامی به خیابانها آمدند و بیهدف شلیک کردند. روزهای بعد، دستههای عزاداری در خیابانها به راه میافتادند و مجالس روضهخوانی پرجمعیت تشکیل میدادند.
درخواست امام برای تظاهرات در تاسوعا و عاشورا
امام در نوفل لوشاتو بودند و هر روز اخبار ایران را میشنیدند. تقریبا هر روز سخنرانی میکردند و در صحبتهایشان به حوادث روز قبل اشاره میکردند. امام در یکی از پیامهایشان از مردم خواستند روز تاسوعا و عاشورا تظاهرات را آرام کنند و خواستههایشان را اعلام کنند. صبح عاشورا دستههای عزاداری راه افتاد و آرامآرام به هم پیوستند و جمعیتی میلیونی را به وجود آوردند. تا ظهر خیابان آیزنهاور (آزادی) تهران پر از جمعیت بود. ظهر عاشورا مردم در میدان شهیاد (آزادی) ایستادند و یک قطعنامه ۱۷ بندی را خواندند و با تکبیرهایشان آن را تایید کردند. خبرگزاریها جمعیت مردم را در این راهپیمایی سه تا چهار میلیون نفر اعلام کردند.
عملیات گروه نفوذ در گارد جاویدان
شهید یوسف کلاهدوز پیش از این جریانها خبردار شده بود که رژیم، طرحی برای سرکوب مردم در روز عاشورا دارد. او به این نتیجه رسید که باید برای مقابله با عملیات سرکوب تظاهرکنندگان، نقشهای را که از مدتها قبل روی آن کار میکردند، عملی کنند. نقشه، اجرای عملیات گروه نفوذی در گارد جاویدان بود. همان زمان به پادگان لویزان خبر داده بودند که شاه شخصا به لویزان خواهد آمد و فرمان حمله به مردم را خواهد داد. پادگان در حال آمادهباش کامل بود. سال ۵۷ که انقلاب اسلامی شکل گرفته بود، سازمان مخفی انقلابیهای نظامی، طرح ترور شاه و حمله به افسران رده بالای ارتش را در دستور کار خود قرار داده بود. مدتها روی این طرح کار شد و امکان ترور شاه را بررسی کردند. میدانستند که لباسهای شاه ضدگلوله است. طرح ترور را طوری طراحی کردند که حمله از فاصله نزدیک باشد، بعد معلوم شد کلاه شاه نیز از داخل، حفاظ ضدگلوله دارد. با توجه به این نکته، احتمال ترور در صورتی بالا بود که از فاصله بسیار نزدیک صورت بگیرد. مدتها از این ماجرا میگذشت تا طرح سرکوب مردم در روز عاشورا پیش آمد.
قیام پادگان لویزان
یکی از افرادی که بهعنوان فردی مومن و مخالف شاه شناسایی شده بود، ستوان حسنزاده تبریزی بود و با شهید کلاهدوز ارتباط داشت. بعد از اینکه شهید کلاهدوز از طرح سرکوب مردم باخبر شد، با ستوان حسنزاده تماس گرفت و عملیات سرکوب مردم در روز عاشورا را در میان گذاشت. ستوان حسنزاده هم با گروهبان دوم اسماعیل سلامتبخش، اهل ارومیه، تماس گرفت و او را برای اجرای عملیات مقابله با نظامیان سلطنتطلب آماده کرد. بعدا فرد سومی هم وارد گروه شد. جلالالدین امیدی عابد، اهل همدان که سرباز اسلحهخانه گارد شاهنشاهی بود. به این ترتیب در جلسهای مخفی، یوسف هدف عملیات را تشریح کرد و برنامهای برای به دست آوردن دو مسلسل و یک اسلحه کمری تنظیم کردند. تمرینها شروع شد و گروه آماده بود. سالن غذاخوری پادگان لویزان در زیرزمین بود. موقع ناهار، حدود صد نفر از افسرها در سالن نشسته بودند. امیدی عابد در درب شمالی ایستاد و سلامتبخش در درب جنوبی. با صدای بلند خبردار دادند. افسرها خیال کردند، تیمسار ازهاری آمده است. همه بلند شدند. امیدی عابد فریاد زد: «خدا، قرآن، خمینی» و آتش کرد. سلامتبخش هم از جنوب، سالن افسرها را به رگبار بست. کلاهدوز هم خودش را به پنجره رساند و از سالن بیرون رفت. در محوطه سوار یکی از تانکها شد و روشن کرد و مانور داد. امیدی عابد و سلامتبخش از پلهها بالا رفتند تا به محوطه برسند. سرگرد کیومرث رجبیان که صدای تیراندازی را شنیده بود و زیر پلهها پنهانشده بود، با اسلحه کمریاش به امیدی عابد شلیک کرد و او را انداخت. بالای سرش رفت و فریاد زد، اسم همدستش را بگوید. امید عابدی چیزی نگفت و رجبیان او را با شلیک بعدیاش به شهادت رساند. سلامتبخش به طرف هلیکوپتری رفت که برای عملیات کشتار مردم آماده کرده بودند. یکی از افسرها او را هم با تیر زد و او هم شهید شد.
مقاومت عجیب شهید ستوان حسنزاده زیر شکنجه
در این جریان ستوان حسنزاده را که همراه بچهها بود، دستگیر کردند و به ضداطلاعات ساواک تحویل دادند. ساواک شکنجه حسنزاده را شروع کرد و از او اسامی گروه را میخواست. این شکنجه چنان وحشتناک بود که یکی از چشمهای حسنزاده، نابینا شد. یک دستش را هم شکستند، اما حسنزاده چیزی نگفت. عاقبت او را محاکمه صحرایی و بعد اعدام کردند. حسنزاده در یادداشتی که به عنوان وصیتنامه به یکی از زندانیان داده بود، اینطور نوشته بود: «شکنجهگران شاه میخواهند اسامی افراد عملیات را لو بدهم، ولی من نام احدی را نبردم.» در این عملیات بیش از ۷۰ نفر از افسران و درجهداران گارد کشته شدند. حادثه لویزان ضربه سختی به رژیم شاه زد. خبر را هم شهید کلاهدوز به بیرون درز داد و روزنامهها چاپ کردند. خبر که پخش شد، باعث شد عملیات سرکوب منتفی شود. گارد شاهنشاهی آخرین امید شاه بود و نفوذ انقلابیها به گارد، شاه را ناامید کرده بود. همان روز عاشورا، شاه و ازهاری سوار یک هلیکوپتر شدند و از خیابانهای تهران بازدید کردند. شاه برای اولین بار مردمی را که در خیابانها شعار میدادند، با چشمهای خود دید و به فکر فرو رفت. روز بعد امام سخنرانی کردند و در سخنرانیشان از مردم تشکر کردند و فرمودند: «این راهپیمایی، یک رفراندوم عمومی بود که نظر مردم را اعلام کرد.»

