حوزه و دانشگاه در پیچ وحدت
[مهدی جابری]حوزه و دانشگاه پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مسیری شدند که نقشه راه آن را امام راحل ترسیم کرده بود. هدف امام(ره) این بود که این دو نهاد علمی و دینی به جای دور شدن از یکدیگر، در مسیری گام بردارند که آرامآرام به هم نزدیک شده و به وحدت برسند. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در سه دهه گذشته، اصلِ تحقق وحدت بین حوزه و دانشگاه را مدنظر داشتهاند و دانشگاهیان و حوزویان را با بیانات و رهنمودهایشان در این مسیرِ متعالی، هدایت فرمودهاند. خبرنگار «شهروند» درباره ابعاد تعامل حوزه و دانشگاه با حجتالاسلام حمید نیکزاد، مشاور عالی وزیر و دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزشوپرورش، به گفتوگو نشسته است.
آقای نیکزاد؛ بهنظر شما موضوع «وحدت حوزه و دانشگاه» که از دغدغههای مهم و اصلی امامین انقلاب به شمار میآید، تا چه اندازه از شعار فاصله گرفته و به تحقق کامل نزدیک شده است؟
نگاه بلند و راهبردی حضرت امام خمینی (ره) به افق تمدنی انقلاب اسلامی، گرامیداشت یاد شهید آیتالله دکتر مفتح و پاسداشت تلاشهای خستگیناپذیر این عالم مجاهد که زندگی خود را وقف معرفتافزایی و ارتقای پایههای اعتقادی دانشآموزان، دانشجویان و فرهنگیان کرده بود، سبب شد تا یک روز در تقویم ایران اسلامی (27آذرماه) با عنوان وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شود. هرچند که این وحدت حتی پیش از نامگذاری با حضور عالمانی چون دکتر مفتح و دکتر مطهری مصداق و معنا پیدا کرد، اما توجهی ویژه را بعد از شهادت دکتر مفتح بهخود معطوف داشت.
سربلندی و موفقیت جمهوری اسلامی در چشمانداز تمدن نوین مهدوی تنها درصورتی متصور خواهد بود که حوزههای علمیه بهعنوان مهد علوم الهی و عقلی و دانشگاه بهعنوان سرچشمه جوشان علوم تجربی و عینی در کنار هم و در ذیل مدیریت یکپارچه برای سعادت ملت بهکار گرفته شوند.
این وحدت، زمانی کارگشا خواهد بود که حوزه و دانشگاه بهعنوان دو بال نخبگانی جامعه بتوانند متمایز از جریانات، نحلهها و روشهای متداول کشورداری در جهان، الگوی بومی مدیریت ایران اسلامی را همراستا با اهداف عالیه انقلاب و براساس اندیشه ناب امامین انقلاب، طراحی و به منصه ظهور و اجرا بگذارند تا با گذر از دولت اسلامی به سمت جامعهپردازی حرکت شتابان داشته باشیم و زمینه ظهور حضرت حجت(عج) فراهم شود.
البته در رابطه با سؤال شما باید بگویم بهنظرم میزان تحقق وحدت بهمعنای وحدت اتفاق نیفتاده اما حوزه و دانشگاه مقداری به هم نزدیک شدهاند و این عدمتحقق، ریشه در نوع نگاهها در دو مجموعه دارد. به این معنا که دو نهاد حوزه و دانشگاه باید بر نکات مثبت یکدیگر تمرکز داشته باشند و نکات منفی را که با نگاه اسلامی نمیخواند یا با فطرت انسان و شرایط، جور درنمیآید، بهروزرسانی کرده و برای رشد و تکامل بیشتر در این زمینه تلاش کنند.
اشاره داشتید که حوزه و دانشگاه به «وحدت» نرسیدهاند اما به یکدیگر نزدیک شدهاند. مصادیق این تعامل و نزدیک شدن چیست؟
بله؛ فرسنگها تا شرایط مطلوب فاصله است اما نباید مسیر طی شده و گامهای عملی برداشته شده را نادیده انگاشت. حضور روحانیت در کسوت استادی مراکز دانشگاهی، ایجاد نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، تعریف دروس معارف اسلامی برای تمامی دانشجویان و تدوین رشتههای مرتبط با علوم اسلامی ازجمله اقدامات مشهود است؛ البته تدوین سرفصلهای آموزشی علوم انسانی با رویکرد اسلامی نیز دغدغه بر زمین مانده سالیان دراز در این عرصه است که اجرای آن باید با جدیت بیشتری دنبال شود. این وحدت تنها به عرصه آموزشی یا معرفتی و فرهنگی محدود نمیشود و در مسائل پژوهشی نیز در قالب پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تا حدودی عملیاتی شده است تا به میزان بیشتری به آرمان معمار کبیر انقلاب اسلامی نزدیک شویم.
تأکید ما بر وحدت، همان است که در پاسخ سؤال قبل مطرح شد. اینکه هرکدام نقاط مثبت دیگری را الگو بگیرند تا جایی که در یک راستا حرکت و یک هدف را دنبال کنند و آن هدف، تکامل انسان است. امروزه روشهای خوبی در دانشگاه است که حوزه میتواند آنها را بهکار بگیرد و از طرفی عمده علوم حوزوی براساس فطرت انسان است و دانشگاه میتواند بیشتر از آنها بهره ببرد و روح توحیدی در علوم دانشگاهی برجستهتر شود.
آیا دانشگاهیان حضور روحانیت و نمایندگان حوزه در بدنه دانشگاه را پذیرفته و با آن کنار آمدهاند؟ بعضا مشاهده میشود که برخی استادان دانشگاه، طوری سخن میگویند که گویا تمایلی به پذیرش نمایندگان حوزه ندارند.
حضور حوزویان در دانشگاهها بهعنوان یک هدفوغایت تلقی نمیشود، اما در مسیر وحدت میان این دو نهال علمی تربیتی، لازم به شمار میآید. فعالیت مدرسان معارف اسلامی در دانشگاهها که بیشتر از میان روحانیون فرهیخته و دارای مدارج عالی حوزوی انتخاب میشوند و همچنین نیل برخی از روحانیون و دانشآموختگان علوم دینی و الهی در کسوت استادی و مدیران دانشگاهی در حیطه علوم انسانی و حتی تجربی در مراکز آموزش عالی، نشان از مقبولیت و خبرگی علمی این قشر در میان دانشگاهیان دارد؛ چه بسا اینکه ارتباط روحانیت با دانشجویان در سالیان اخیر رشد فزایندهای پیدا کرده است. برگزاری جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی و همچنین همایشهای چندصدنفری با محوریت روحانیون متخصص و شناختهشده، نمونههایی از پذیرش روحانیت در بدنه دانشگاه است.
همچنین درباره سؤال شما باید بگویم پذیرش روحانیون آنقدر که در دانشگاه محقق شده به آن اندازه در آموزشوپرورش محقق نشده است که البته باید تلاش کنیم تا نگاه توحیدی و الهی در این مجموعهها حاکم باشد. روح وحدت، نوع نگاه توحیدی به مسائل و علوم است.
چرا روحانیت و نمایندگان حوزه نتوانستهاند بخشی از دانشگاهیان را با خود همراه کنند؟ مثلا ما در موارد متعددی شاهد حضور دانشجویان با نوعی از گفتار، رفتار و نگرش در محیط دانشگاهها هستیم و بهنظر میرسد این دسته از دانشجویان در برابر همراهی با روحانیت و حوزه، مقاومت میکنند. چگونه میتوان این فضا را اصلاح کرد؟
روشن است که نخبگان و دانشجویان بهعنوان پیشتازان جامعه، همواره باید مورد توجه باشند تا از طریق آنها بتوان جریانات اجتماعی را مدیریت کرد، اما آنچه ما امروزه در دانشگاهها با آن مواجه هستیم، بیشتر ناشی از تربیت در خانواده، دوران تحصیلی پیش از دانشگاه، رسانهها و فضای مجازی و فرهنگ عمومی جامعه است؛ حتی میتوان مسائل اقتصادی را در این راستا دخیل دانست، لذا برای علاج واقعه باید آبشخورهای اساسی و حیاتی را شناسایی و آنها را درمان کرد.
رسانهها و به تبع آن، افراد شاخص در عرصه رسانه نقش کلیدی در الگودهی و شخصیتسازی مردم و بهویژه دانشجویان ایفا میکنند و دانشگاه و حوزه باید بیشتر به این عرصه جدید زندگی ورود پیدا کنند. به همینخاطر اشتباه است که بخواهیم خلأهای تربیتی 18ساله در محیط غیردانشگاهی را با یکدوره 4یا 6ساله مقایسه و اثرپذیری عمیق آن را با این فرصت کم، جبران کنیم.
بنابراین میتوان گفت عوامل متعددی بر موضوعی که بیان کردید مؤثر است و بهنظرم اثرگذاری حوزه و روحانیت در این زمینه بیش از ظرفیتی است که در اختیار او قرار داده شده. تغییر نظام آموزشی و تربیتی حوزه و بهدنبال آن ایجاد موقعیتهای بیشتر برای مواجهه علمی و معرفتی روحانیت با دانشجویان و گسترش جلسات گفتوگومحور در دانشگاهها یکی از راههای حمایت قشر همسو و هدایت جریان خاکستری بهعنوان بخش اعظم دانشجویان است، زیرا بیشتر سوءرفتارهای مشاهده شده در محیطهای دانشگاهی ناشی از عدمآگاهی یا گرههای ذهنی پمپاژشده توسط رسانههای مسموم است که وظیفه عالمان دینی وارسته و مهذب را بهعنوان جهادگران تببین در دانشگاهها پررنگتر میکند.
گاهی بهنظر میرسد موضوع وحدت، به سمتی میرود که تأکید بر حضور حوزه در دانشگاه دارد، نه تأکید بر حضور استادان دانشگاه در حوزه. چرا در برخی مواقع اینطور تصور میشود که مراد از وحدت، این است که دانشگاه بتواند حوزه را بپذیرد؟ آیا حضرتعالی از اساس، وجود چنین شرایطی را تأیید میکنید یااینکه به اشتباه اینگونه تصور میشود؟
از آنجا که حوزههای علمیه و محیطهای تربیتی و علمی حوزوی در کشور ما پیشینهای بسیار دارند و ظهور دانشگاهها در ایران به سدههای اخیر برمیگردد، لذا اندوختههای علمی، فرهنگ زندگی و منش سیاسی ما بیشتر از علوم حوزوی سرچشمه میگیرد که بهعنوان یک بستر علمی بومی تلقی میشود و سازگاری بیشتری با فطرت انسان (که الهی است) دارد. از طرفی، فرهنگ دانشگاه یک فرهنگ بیرونی و وارداتی به شمار میآید که هنوز به میزان لازم با فضای جامعه ما متناسبسازی نشده است و فرهنگ آن در غرب بهصورت کامل براساس عقاید آنجا پایهریزی شده و ما برخی از آن را گرفتهایم و برخی را خیر. به همینخاطر تصور غالب این است که باید به سمت اسلامی شدن دانشگاهها گام برداریم.
البته با وجود تصور عموم افراد، حضور دانشگاهیان و دانشجویان در حوزههای علمیه نیز عینیت یافته است بهطوری که برخی از مدارس حوزوی همچون مدرسه معصومیه ویژه دانشآموختگان دانشگاهی با تحصیلات کارشناسی تا دکتری بعضا از فارغالتحصیلان دانشگاههای برجسته کشور تأسیس شده است یا اینکه حوزههای علمیه به سمت دانشگاههایی با محوریت علوم اسلامی و فرهنگ حوزوی روی آوردهاند که جامعهالزهراء، جامعهالمصطفی، باقرالعلوم و شهید مطهری مصادیق آنها هستند.
با توجه به نکاتی که اشاره داشتید، آیا میتوان گفت آغوش حوزه برای پذیرش دانشگاهیان باز است؟
دانشگاه فرصتهای نوین و تجربههای جدیدی را پیش روی حوزههای علمیه قرار داده است که نباید از آنها غافل بود و ضرورت دارد به میزانی که حوزههای علمیه را از اهداف بلند خود دور نکند، از آنها بهره جست. حوزههای علمیه از برخی محتوا، استادان و حتی رویکردهای آموزش دانشگاهی در نظام آموزشی خود بهره بردهاند که معادلسازی مدارج حوزوی، ایجاد نظام آموزشی نیمسالی- واحدی، تأسیس پژوهشکدهها و پژوهشگاههای علمی و برگزاری کرسیهای نظریهپردازی مشترک با استادان دانشگاهی، نمونهای از تأثیر دانشگاه در حوزههای علمیه است.

