یک درصد مردم روستاها آب آشامیدنی دارند!

اهمیت خاطرات عَلَم در چیست؟
مجموعه «یادداشت‌های عَلَم»، خاطرات اسدالله عَلَم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی، است. این مجموعه از چند منظر قابل اهمیت است.
1)   اول اینکه توسط شخصیتی نوشته شده که در مناصب مختلف حکومتی در دوره پهلوی فعالیت داشته. سال 1328به وزارت کشاورزی رسید، سال 1329وزیر کار شد، سال 1331سرپرستی املاک و مستغلات شاه را به‌عهده گرفت، سال 1332به نمایندگی مجلس رسید، سال 1334وزیر کشور شد و سال 1341به نخست‌وزیری رسید. از سال 1345تا 1356(یعنی قریب به یازده سال) هم وزیر دربار محمدرضا پهلوی بود.
2) نکته دوم نزدیکی عَلَم به شاه به لحاظ خانوادگی بود. همسر او، خواهرشوهر اشرف پهلوی (خواهر شاه) بود و ارتباط تنگاتنگی با خاندان پهلوی داشت.



3) بعد از ماجرای سرکوب قیام 15خرداد سال 1342، عَلَم به‌دلیل نقش مؤثرش در سرکوب مردم، توانست اعتماد شاه را جلب کند و ارتباط نزدیک‌تری با او پیدا کرد. به‌ویژه که سال‌های بعد، یازده سال وزیر دربار بود و از نزدیک شاهد بخش اعظمی از مراودات،  گفت‌وگوها و اقدامات شاه.
4) چهارم اینکه نوشتن خاطراتش را دقیقا 6 ماه بعد از حضور در وزارت دربار شروع کرد. یعنی این خاطرات بدون ملاحظات سیاسی سال‌های بعد از انقلاب نوشته شده و نکات پنهان و عجیبی در خود دارد. چنانچه هِنری پرکت، استاد دانشگاه کیس وسترن آمریکا، در این‌باره گفته است: «من در سال‌های 1972تا 1976در سفارت آمریکا خدمت کرده‌ام. وقایع مبهمی که حتی بیگانگان از آن هیچ اطلاعی نداشتند، با دقت در این کتاب ثبت شده‌اند. برای نمونه در یک بعدازظهر آرام روز جمعه در ماه اکتبر 1972، من و کاردار سفارت درخواست کیسینجر از شاه برای اعزام یک اسکادران اف‌پنج به ویتنام را به اطلاع عَلَم رساندیم. پس از 20دقیقه جواب مثبت گرفتیم. متعجب شده بودیم که چگونه درخواستی با چنین میزان اهمیت، بدون هیچ‌گونه بحثی اجابت شد. اکنون با کمک خاطرات می‌فهمیم که کیسینجر از طریق کانال نامعلومی با شاه تماس گرفته و شاه را برای این درخواست آماده کرده.»
5) ضمن اینکه باید دقت کرد خاطرات ابتدا به زبان انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد. طبق وصیت عَلَم به خانواده، این خاطرات بنا بود 10سال بعد از مرگش چاپ شود. وقتی سال 1357، عَلَم درگذشت، خانواده کتاب را به دکتر علی‌نقی عالیخانی، وزیر اقتصاد و دارایی در کابینه عَلَم دادند. عالیخانی نیز 10سال بعد، بخشی از خاطرات را (حدود 4هزار صفحه) به انگلیسی ترجمه و در آمریکا  چاپ کرد که در سال 1371تحت عنوان «گفت‌وگوهای من با شاه؛ خاطرات محرمانه امیراسدالله عَلَم) در ایران و از سوی نشر «طرح نو» چاپ شد.  اما یک سال بعد متن کامل   این خاطرات (که دیگر مثل نسخه انگلیسی، خلاصه نبود)  در سال 1372توسط انتشارات «کتابسرا» در 6جلد به چاپ رسید.
6) طبق گفته زنده‌یاد صادق سمیعی، مدیر فقید نشر «کتابسرا»، از کتاب «یادداشت‌های عَلَم» حتی یک جمله هم سانسور نشده است و آنچه چاپ شده دقیقا خاطرات ایشان است. تنها بعضی کلمات رکیک در کتاب با عنوان «...» (سه نقطه) آمده است.
درواقع با توجه به جزئیات موجود در خاطرات عَلَم، می‌توان زیروبم پهلوی و خصوصیات و ویژگی‌های شاه را با دقت از این کتاب بیرون کشید. به همین منظور در روزهای پیش، به مناسبت دهه فجر، تلاش خواهیم کرد، با محوریت موضوعات مختلف، به مرور بخش‌هایی از آن بپردازیم. امروز به بخش‌هایی از فساد دوره پهلوی از منظر سیاسی و مدیریتی اشاره خواهیم کرد تا ببینیم یکی از نزدیک‌ترین افراد به شاه، در این‌باره چه نوشته است.

وضع اقتصادی طوری است که قطعا انقلاب می‌شود
3بهمن 1354
دو ساعتی تنها سواری کردم. افکار پیچیده دور و درازی داشتم، ولی مطلبی که مرا بیشتر تحت‌تأثیر داشت، مذاکراتی بود که دیشب با عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، داشتم؛ چون چند تا پروژه موردعلاقه شاهنشاه را باید با او مذاکره می‌کردم. دیشب به منزل من آمده بود و به‌صورت وحشتناکی از کمی پول و هدرداده شدن پول در گذشته سخن می‌گفت که بی‌نهایت ناراحتم کرد؛ یعنی وضع به‌طوری است که قاعدتا باید به انقلاب بینجامد. اولا بودجه امسال را با 25میلیارد تومان کسری بسته‌اند، ثانیا آن‌قدر پول هدر داده‌اند، چه در پروژه‌های بی‌ثمر، چه در خریدهای بی‌ثمر، ازجمله چهار هزار کامیون که نه راننده و نه راه برای آن موجود است، چه در خرید گندم و مواد غذایی، چه در خرید شکر که واقعا انسان شاخ درمی‌آورد و از همه بامزه‌تر اینکه می‌گفت، من که رئیس سازمان برنامه هستم، از اغلب این مخارج تا پس از تهیه آنها هیچ‌گونه خبری نداشته‌ام. قرض‌هایی به دولت‌های خارجی که خود فصلی علی‌حده است و رقمی است در حدود دو میلیارد دلار.

افزایش ورشکستگی
17اسفند 1347
بعضی مطالب را عرض کردم که باعث ناراحتی خاطر همایونی شد. از آن‌جمله عرض کردم مردم از اینکه قیمت آب را یک‌دفعه دو برابر کرده‌اند، ناراحت هستند. خیابان‌ها خراب است، در گمرکات دزدی و سوءاستفاده زیاد شده، اعتبارات را به علل اقتصادی در شب عید محدود کرده‌اند، عده‌ای در حال ورشکستگی هستند و به دانشگاه‌ها پول نمی‌رسد. خیلی شاهنشاه ناراحت شدند.
تا کی می‌شود به مردم بی‌اعتنا بود؟
27اسفند 1347
موضوع گران شدن قیمت آب را عرض کردم. فرمودند: «آخر مملکت تا کی می‌تواند دائماً سرویس مفت و مجانی به مردم بدهد؟ آخر باید کار کنیم تا کشور توسعه پیدا کند و برای توسعه، پول لازم است.» عرض کردم به هر حال هفتاد درصد قیمت آب را بالا بردن صحیح نیست. مثل بالا بردن قیمت نفت در زمان منصور... شاهنشاه به عرایض من توجه نفرمودند و من ناراحت شدم. مجددا فردا این مطلب را عنوان خواهم کرد. تا کی می‌شود به مردم بی‌اعتنا بود؟

قندوشکر و روغن‌نباتی و گوشت و سیمان نایاب شده!
5مرداد 1352
وای که (مردم) چه کار بزرگی را با این حرکات احمقانه، چقدر خراب می‌کنند. اوقاتم تلخ شد. رادیو را بستم. راننده من، پسر باهوشی است. فهمید من عصبانی شدم. گفت: «فلانی، البته کار مهمی انجام شده است، ولی ملت درست سر درنمی‌آورد، به اضافه اینکه قندوشکر، روغن‌نباتی و گوشت که مابه‌الاحتیاج مردم است، پیدا نمی‌شود. سیمان هم که برای ساختمان یافت نمی‌شود. من بعد از این مدت‌ها دوندگی موفق شدم از شهرداری جواز ساختمان بگیرم، آن هم به زور تو و می‌خواستم در تابستان چند اتاقی برای خودم بسازم، تازه سیمان نیست.» خیلی حرف عجیب عبرت‌انگیزی گفت. پشت من لرزید. خدا لعنت کند این هویدا را. مثل اینکه واقعا مأموریت خرابکاری دارد و کک او هم نمی‌گزد.

70 میلیون دلار، غرامت ندانم‌کاری
26مرداد 1352
قندی که باید کیلویی 22ریال فروخته شود، به پنجاه ریال در بازار سیاه گیر می‌آید و قیمت سایر اجناس نیز به همین نسبت بالا رفته است. دولت بالاخره معامله 600هزار تن گندم را با آمریکا کردند. قبل از محصول می‌گفتند بیش از 200هزار تن کسر نداریم. حالا می‌بینند 600هزار تن هم کم است. باید یک میلیون تن خرید. قیمت گندم از آن تاریخ تا حالا صددرصد بالا رفته و ملت ایران این 70میلیون دلار غرامت این ندانم‌کاری را می‌دهد. باری، زیاد ننویسم. در این گیر و دار، جشن 28مرداد برپا می‌کنیم و همین مردم را به‌ سان و رژه می‌گیریم یا از شاهنشاه استقبال یک‌میلیون نفری می‌کنیم. برای چه؟ من وضع را قابل انفجار می‌بینم و بسیار نگرانم.
یک درصد مردم آب آشامیدنی دارند!
29فروردین 1353
ظهر برای نیم ساعتی جلسه هیأت امنای خانه‌های فرهنگ روستایی را داشتم و جای بسی تأسف من شد که وقتی جویا شدم در دهات چقدر برق و آب آشامیدنی داریم، معلوم شد یک‌درصد دهات ایران، آب آشامیدنی تمیز دارند؛ البته چون در ایران قنات و چاه هست، اشکال زیاد در این زمینه نیست ولی چهار درصد دهات ایران، برق دارند. خیلی عجیب است و جای تأسف.

فقط 4درصد مردم برق دارند
31فروردین 1353
عرض دیگر این بود که در جلسه خانه‌های فرهنگ روستایی معلوم شد که روستاهای ایران فقط چهاردرصد برق و یک‌درصد آب آشامیدنی مطمئن دارند و این به‌کلی مغایر نظرات شاهنشاه است. ما دو هزار خانه فرهنگ روستایی داریم و فقط در 136خانه، برق هست. فرمودند: «می‌دانم.» عرض کردم پس چرا اقدامی نمی‌فرمایید؟

نایاب شدن نان!
13خرداد 1353
عرض کردم دو سه روز است که در شهر نان نیست و اگر هست، گران است... یک ماه پیش شکر نبود... نهایت بی‌لیاقتی در اداره اینگونه امور به چشم می‌خورد. بعد عرض کردم... قیمت را هم گران کرده‌اند در صورتی‌که نان جای آن دارد که یارانه بگیرد و گران شدن آن یک‌دفعه به میزان یک ثلث قیمت، هیچ مصلحت نیست بلکه خطرناک است و استدعای غلام آن است که واقعاً به این مسئله دقت شود. دیشب دو نفر سرباز به منزل من تلفن کرده‌اند که برای خانواده خود نان به‌دست نیاورده‌ایم. این هم می‌شود حرف که... نان گیر سرباز نیاید؟ پس وای به حال مردم!

بی‌سوادها 2 برابر شده‌اند!
2شهریور 1354
گزارش امور اجتماعی دربار درخصوص وضع دانشگاه‌ها و وضع تعلیم‌وتربیت و مبارزه با بی‌سوادی به عرض رساندم... مطلب مهمی که در این گزارش به عرض رسیده، این است که با تمام مبارزات ما با بی‌سوادی و تصمیمی که برای ریشه‌کن ساختن آن در 10 سال گذشته داشتیم، حالا که هفت سال از شروع مبارزه می‌گذرد، بر تعداد بی‌سوادهای کشور دو میلیون نفر هم افزوده شده (البته به‌علت افزایش جمعیت کشور) و تعداد بی‌سوادها که هفت سال قبل دوازده میلیون نفر بود، حالا به چهارده میلیون رسیده. به هر حال جای کمال تأسف است.

نه آب داریم نه برق، حتی در پایتخت
11تیر تا 20تیر 1355
از حق نباید گذشت که شوروی سرویس‌های اولیه را به مردم رسانده‌اند؛ مثل سوادآموزی، حمل‌ونقل، تا حدی مسکن، آب‌وبرق و این بود که باز سفر را بر من تلخ کرد؛ زیرا به فکر اینکه در مرز تمدن بزرگ، پایتخت کشور ما هنوز خاموشی برق داشته و هیچ سرویس صحیحی، نه آب نه برق، حتی در پایتخت نتوانیم به مردم بدهیم، واقعا ننگ است. واقعا ننگ است.

سرکوب مردم به‌خاطر 3 برابر کردن قیمت کرایه اتوبوس
یکم تا ششم اسفند 1348
این چند روز در ژنو گذشت. اینجا هم طبیب من به مرخصی رفته بود، ولی کاری داشتم که ماندم. اتفاق دیگری در تهران افتاد که خیلی باعث ناراحتی شد. آن اینکه به عذر اضافه کردن خطوط کمربندی اتوبوسرانی، یک‌دفعه ترتیب کار را طوری دادند که کرایه اتوبوس سه برابر ترقی کرد. تمام مردم ناراحت شدند و در نتیجه دانشگاه‌ها اعتصاب کردند. کار داشت بالا می‌گرفت، زیرا همه مردم طرفدار دانشجویان بودند... شاهنشاه فرموده بودند به بلوا که نمی‌شود تسلیم شد. باید سرکوب شود!

سایر اخبار این روزنامه
مخبر: متناسب‌سازی‌ حقوق بازنشستگان تا پایان دولت انجام خواهد شد رزمایش دریایی مشترک ایران، روسیه و چین برگزار می‌شود بودجه ناتراز، تورم‌‌زاست ایران براساس احترام به حاکمیت عراق تعامل می‌کند ساخت چهارمین رآکتور هسته‌ای در اصفهان آغاز شد دستاوردهای کشور به‌درستی روایت شود خواص برای تحقق اهداف انقلاب وظایف سنگینی بر عهده دارند جزئیات افزایش یارانه ۶۱ میلیون نفر فصل تازه خدمات برای توانخواهان یک درصد مردم روستاها آب آشامیدنی دارند! اینجا چراغی روشن است! ایران به دانش فنی تولید پانسمان بیماران پروانه‌ای دست یافت افرادی که خواسته یا ناخواسته بیکار شده‌اند، مشمول دریافت عیدی می‌شوند «تیم» باشیم، قهرمان می‌شویم! سرمایه‌گذاری ۱۲۰۰ میلیارد تومانی در صنعت آب و برق آغاز ساخت خط ‌آهن رشت-آستارا پس از توافق با روس‌ها دولت مستعجلِ موقت و ندانستن قدر اعتماد امام (ره) و مردم «فالوورهای» صبورِ امام کاظم(ع) برنامه جدید واریز یارانه نقدی