در جست وجوی پیرمرد گمشده
[ سیما فراهانی] امدادگران هلالاحمر گلستان، این بار در دل جنگلهای سرسبز و کوهستانی، ماموریتی سخت و طاقتفرسا را اجرا کردند. پیرمردی ۸۵ ساله که روزهایش را به زنبورداری و نگهداری از خانوادهاش میگذرانید، ناگهان ناپدید شد. این واقعه، نه تنها خانوادهاش را در نگرانی فرو برد، بلکه گروهی از امدادگران و داوطلبان را به چالش کشید تا در دل طبیعتی سخت و صعب العبور، به جست وجوی او بپردازند. تلاشهای بیوقفه و فداکاریهای تیمهای جست وجو در شرایطی دشوار و خطرناک، درنهایت نتیجه مثبت داشت. آنهایی که جان خود را به خطر انداختند تا امیدی دوباره به خانوادهای دردمند بازگردانند، توانستند، این ماموریت خود را با موفقیت به پایان برسانند. امدادگران سه روز، تمام تلاش خود را کردند تا پیرمرد را پیدا کنند و با وجود چالشها و سختیها، امید خود را از دست ندادند. حتی حیوانات جنگل نیز مانع از ادامه ماموریتشان نشد. درحالیکه هیچ نشانی از پیرمرد نبود، در نهایت به نتیجه مثبت رسیدند. این حادثه در منطقهای کوهستانی و جنگلی رخ داد که شرایط جغرافیایی آن بسیار سخت و صعب العبور بود.
غروب ناپدید شدن
ماجرا به چند روز پیش برمیگردد. در یک روز معمولی، پیرمردی که قبلاً چوپان بود و گوسفند داشت، به دلیل ناراحتیهایی که پس از فوت همسرش تجربه کرده بود، به شغل زنبورداری مشغول شد. محمد حسین منتظری مسئول امدادونجات هلالاحمر شهرستان علیآبادکتول، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» جزئیاتی از ناپدید شدن این پیرمرد روایت میکند: «غروب همان روزی که به ما اطلاع دادند، گروهی از افراد که در حال عبور از منطقه زنبورداری بودند، متوجه شدند که پیرمرد در محل نیست. این پیرمرد روزها روی صندلیاش مینشست و زنبورداری میکرد. اهالی محل، ابتدا فکر کردند شاید برای وضو یا استفاده از سرویس بهداشتی رفته باشد، اما با گذشت زمان و عدم بازگشت او، نگرانیها بیشتر شد. یکی از آنها به صاحب زنبورها زنگ زد و گفت: «ما چند ساعت است که در اینجا هستیم و نگهبان شما پیدا نمیشود.”»
شروع جست وجو
این مسئول که در عملیات جستوجوی پیرمرد حضور داشت، در ادامه صحبتهایش میگوید: «صاحب زنبورها، که پدر یکی از امدادگران بود، به من زنگ زد و گفت که پیرمرد صبح رفته و هیچ نشانی از او نیست. او توضیح داد که پیرمرد فانوس، چراغ قوه و آفتابهای برداشته و به سمت ناشناختهای رفته است. ما بلافاصله با شماره ۱۱۲ تماس گرفتیم تا هماهنگیهای لازم برای اعلام گمشدگی انجام شود. ساعت چهار ظهر بود که از ای یو سی به ما اعلام کردند که عملیات را آغاز کنیم. من فوراً یک تیم پنج نفره کوهستان با تجهیزات کامل به منطقه فرستادم. تیمهای مردمی و بچههای جنگلبانی هم به کمک ما آمدند. شب اول، حدود ۲۰ نفر در محدوده چهار تا پنج کیلومتری پیرامون محل گشتند، اما هیچ نشانی از پیرمرد پیدا نکردند.»
کشف نشانهها
ساعت ۳ صبح، یک پیراهن متعلق به او در فاصله پنج کیلومتری از محل گمشدن پیدا شد. ولی باز هم هیچ نشانهای از آن پیرمرد وجود نداشت: «روز دوم، تیمهای بیشتری به منطقه اعزام شدند و ما به جستوجو ادامه دادیم. هر وجب از زمین را زیر و رو کردیم، اما هیچ نشانی از او نیافتیم. حتی بالای درختها و درهها را هم بررسی کردیم. داخل درختهایی که گود بود را هم گشتیم. ولی خبری نبود. روز سوم، با معاونت امداد هماهنگ کردم و درخواست نیروی بیشتری کردم. حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر از شهرستانهای اطراف به ما ملحق شدند و دوباره جستوجو را آغاز کردیم. ساعت ۱۲:۲۰ یکی از اعضای تیم در حین گشتزنی، ناگهان از میان درختها به خیابان سرک کشید و متوجه شد که پیرمرد در آنجا حضور دارد.»
چالشهای جست وجو
منطقهای که پیرمرد در آن گم شده بود، حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ متر پایینتر از محل زنبورداری بود. امدادگران به مدت سه روز، به صورت جارویی و با فاصله ۱۰ متری از یکدیگر، از لب خیابان تا عمق جنگل را گشتزنی کردند: «بچهها با دقت درختان و مسیرها را بررسی میکردند و به دنبال نشانهای از او بودند. در این مدت، احتمال میرفت که او به دلیل سن بالا و ضعف جسمانی، مسیر را گم کرده و به سمت دیگری رفته باشد. مسیرهایی که ما در آن گشتیم، به شدت دشوار و خطرناک بودند. درهها و شیبهای تند باعث میشد که تیمهای
جست وجو مجبور شوند دور بزنند و از مسیرهای طولانیتری عبور کنند. برخی از اعضای تیم حتی خود را به درهها میانداختند تا اگر پیرمرد از بالای دره سقوط کرده باشد، او را پیدا کنند. این شرایط بسیار طاقتفرسا بود و خطرات زیادی برای تیم جست وجو به همراه داشت.»
مواجهه با حیوانات وحشی و شبهای سرد و تاریک
سه روز از ناپدید شدن پیرمرد ۸۵ ساله میگذشت و هر لحظهای که میگذشت، نگرانیها بیشتر و بیشتر میشد. امدادگران با شجاعت و عزم راسخ به دل طبیعتی وحشی و ناشناخته پا گذاشته بودند، جایی که خرسها و پلنگها به عنوان ساکنان بومی آن، در کمین بودند. شبها با سردی و تاریکی خود، چالشهای جدیدی به وجود میآوردند. نور چراغ قوهها تنها راهنمای آنها در این جنگلهای پیچیده بود و هر صدا میتوانست نشانهای از خطر باشد. با این حال، هیچ یک از اعضای تیم از تلاش دست نکشیدند. آنها با دلهایی پر از امید و عزم راسخ به جست وجو ادامه دادند: «در طول این سه روز، بچهها با حیوانات وحشی نیز مواجه شدند. برخی از آنها خرسها را از نزدیک دیدند و پلنگی را از فاصله دور مشاهده کردند. من نیز در حین جست وجو آهوهایی را دیدم که در آن منطقه زندگی میکردند. این حیوانات وحشی، علاوه بر چالشهای جست وجو، نگرانیهای دیگری نیز برای تیم ایجاد میکرد. شبها، شرایط جست وجو به مراتب سختتر میشد. سرما و تاریکی، کار را برای بچهها دشوار میکرد. آنها با چراغ قوههای خود در جنگلهای تاریک جستوجو میکردند و هر لحظه امکان داشت که به خطر بیفتند. با این حال، هیچ یک از اعضای تیم از تلاش دست نکشیدند و شبانهروز به جستوجو ادامه دادند. خانواده پیرمرد نیز به شدت نگران بودند. آنها در این مدت امیدشان را از دست نداده بودند و انتظار داشتند که او زنده پیدا شود. اما با گذشت دو روز و عدم یافتن نشانهای از او، ما به این نتیجه رسیدیم که باید از روز سوم به بعد، جست وجو را به سمت پیدا کردن جنازهاش تغییر دهیم. نبود مواد غذایی و آب در کنار ضعف جسمانی او، ما را به این نتیجه رساند.»
پیدا کردن پیرمرد
مسئول امدادونجات هلالاحمر شهرستان علیآبادکتول، در پایان ماجرای پیدا شدن این پیرمرد را اینطور روایت میکند: «سرانجام، پس از سه روز جستوجو، ما توانستیم پیرمرد را پیدا کنیم. او در حالی که بسیار بیحال و ضعیف شده بود، در یکی از مسیرهای دشوار دیده شد. با وجود تمام مشکلات و چالشها، تیم امداد با تمام قوا به تلاش خود ادامه داد و در نهایت موفق شد او را پیدا کند. این تجربه نشاندهنده همت و فداکاری تیمهای امدادی است که در شرایط سخت و خطرناک، جان خود را به خطر میاندازند تا به دیگران کمک کنند.»
مدال افتخار
محمد حسین منتظری، بر این نکته تأکید میکند که این تلاشها باید مورد توجه و تقدیر قرار گیرد، زیرا اعضای تیم با وجود تمام سختیها، به وظیفه خود پایبند ماندند و از هیچ تلاشی دریغ نکردند: «اگر قرار باشد به بچههای ما مدال افتخار بدهند، باز هم کم است. سختی کار آنها بسیار بیشتر از آن چیزی است که تصور میشود. اگر من به جای مسئولان بودم، به سختی کار این عزیزان ۱۰۰ درصد توجه میکردم. باید به آنها سختی کار تعلق بگیرد. به عنوان مثال، آتشنشانها که در حادثه پلاسکو حاضر شدند، به خاطر کارشان تقدیر شدند، اما بچههای ما در شرایطی بسیار دشوارتر، مانند سیل، زلزله، طوفان، گمشدگی و سقوط از ارتفاع در همه جا حضور دارند و به کمک نیازمندان میشتابند. آنها در هر شرایطی جان خود را به خطر میاندازند تا امنیت و آرامش را برای دیگران به ارمغان بیاورند.»