بازگشت تردیدها به بازار سرمایه
گروه اقتصاد کلان: بازار سهام در معاملات دیروز مانند روزهای معاملاتی اخیر شاهد افت و ریزش شدید شاخصها بود؛ نکته مهمی که ریزشهای دیروز را مستلزم توجه بیشتر میکند از دست رفتن حمایت مهم سه میلیون واحدی شاخص کل بورس است. به گزارش تجارت، عوامل متعددی در شکست این حمایت موثر بودند؛ از توقف چند نماد مهم بورسی و تعیین تکلیف نشدن عرضه خودرو در بورس کالا گرفته تا انتشار اخبار مبهم از مذاکرات ایران و آمریکا عوامل موثر بر بی اعتمادی سرمایهگذاران بودند؛ طوری که حتی ارزنده بودن بسیاری نمادها نیز نتوانست موجب اشتیاق سرمایهگذاران برای خرید سهام شود. گفتنی است که بازار سرمایه در طول هفتههای گذشته روزهای پرتنشی را سپری کرده است؛ روندی نزولی که بهوضوح از یک نقطه مشخص آغاز شد و تاکنون نیز ادامه یافته است. بررسی دقیقتر شرایط بازار نشان میدهد که این ریزش تنها به عوامل اقتصادی محدود نمیشود بلکه متغیرهای سیاسی و تصمیمات غیرشفاف نیز نقش پررنگی در آن ایفا کردهاند. در این میان، یکی از نقاط عطف مهم، افشای نامهای درباره واگذاری خودروسازان به مدیران عامل دو خودروساز بزرگ کشور (ایرانخودرو و سایپا) بود؛ نامهای که اگرچه بهظاهر در حوزه سیاستگذاری صنعتی تلقی میشود، اما عملاً اثر روانی منفی قابلتوجهی بر بازار سرمایه گذاشت. از زمان انتشار خبر این نامه، فضای روانی بازار بهشدت متأثر شد. این نامه حاوی پیامهایی بود که سرمایهگذاران آن را نشانهای از بازگشت به دخالتهای دستوری و سیاسی در بنگاههای اقتصادی بزرگ کشور تلقی کردند. اگرچه سخنگوی دولت سعی کرد با صدور بیانیهای فضا را مدیریت کند، اما واکنش بازار نشان داد که این تلاش کافی نبوده است. شاخص کل بورس دقیقاً از همان روز روند نزولی به خود گرفت و تاکنون نیز نتوانسته خود را بازسازی کند. علاوه بر این موضوع توقف ابلاغ قیمتهای جدید خودرو و بلاتکلیفی در سیاستگذاری، تنها یکی از تبعات این مسئله بود. شوک وارده از این نامه موجب شد بسیاری از فعالان بازار، بهویژه صندوقهای اهرمی که نقش مهمی در حجم معاملات روزانه دارند، تصمیم به کاهش فعالیت خود بگیرند. این موضوع نهتنها ارزش معاملات را بهشدت کاهش داد، بلکه با ایجاد رکود در صندوقها، بخش بزرگی از بازار به ورطه سقوط کشانده شد.
مذاکرات، اخبار سیاسی و اثرپذیری بازار
نکته قابلتوجه دیگر، نقش تحولات سیاسی بهویژه در حوزه سیاست خارجی در روند حرکتی بازار سرمایه است. در هفتههای ابتدایی امسال، بازار با امید به بهبود مذاکرات ایران و آمریکا، وارد یک رالی صعودی شد. آغاز گفتگوها و انتشار برخی اخبار مثبت، موجب افزایش سطح خوشبینی و جذب سرمایههای خرد به بازار شد. اما با طولانی شدن فرآیند مذاکرات و بروز برخی تنشها در سطح بینالملل، این امیدواری رنگ باخت و سرمایهگذاران دوباره در موقعیت فروش قرار گرفتند. از سوی دیگر، موضوع قطعنامه احتمالی علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز به یکی از دغدغههای جدی فعالان بازار تبدیل شده است. هرچند که این موضوع هنوز در حد گمانهزنی است، اما فضای نااطمینانی ایجادشده، خود بهتنهایی میتواند موجب تضعیف بازار سرمایه شود. بر این اساس، بازار در روزهای اخیر بیش از آنکه به واقعیتهای اقتصادی واکنش نشان دهد، بهدلیل نبود چشمانداز روشن سیاسی، به شدت تحتتأثیر شایعات و اخبار نیمهرسمی قرار گرفته است.
سکوت نهاد ناظر بورس، سازمانی که غایب است
در چنین شرایطی، انتظار میرفت که سازمان بورس و اوراق بهادار با اقدامات حمایتی و شفافسازیهای لازم، نقش فعالی در کاهش التهاب بازار ایفا کند؛ اما واقعیت این است که چنین اتفاقی رخ نداده است. در گذشته، در مواجهه با بحرانهای مشابه، مسئولان بازار سرمایه از جمله رئیس سازمان بورس با اتخاذ مواضع روشن و اقدامات عملی نظیر تشکیل جلسات فوری با حقوقیها یا اطلاعرسانی شفاف درباره اقدامات آتی، سعی در بازگرداندن آرامش به بازار داشتند. اما این بار، نهاد ناظر ترجیح داده است سکوت کند. نه تنها واکنشی از سوی سازمان نسبت به نامه محسن رضایی دیده نشد، بلکه جلسات حمایتی با نهادهای حقوقی که پیشتر بهصورت منظم برگزار میشد، عملاً تعطیل شده است. فعالان بازار از نبود یک استراتژی مشخص و قابل اتکا در قبال بحرانهای اخیر گلایه دارند. به اعتقاد بسیاری، رئیس فعلی سازمان، سیاستی خنثی در پیش گرفته و از ورود جدی به مسائل روز بازار پرهیز میکند؛ سیاستی که در نهایت موجب فرسایش اعتماد عمومی و فرار سرمایهها از بازار شده است. اکنون این سوال مطرح است که آیا بازار میتواند بار دیگر خود را بازیابی کرده و به سطح سه میلیون واحدی بازگردد یا روند نزولی همچنان ادامهدار خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش، بیش از آنکه در متغیرهای اقتصادی نهفته باشد، به تحولات سیاسی و نحوه عملکرد نهادهای تصمیمگیر وابسته است. اگر مذاکرات به نتایج ملموسی منجر شود و سازمان بورس نیز از حالت انفعال خارج شده و نقش فعالی ایفا کند، میتوان به احیای بازار امیدوار بود. در غیر این صورت، بازار سرمایه نهتنها از اهداف حمایتی دولت در تحقق سرمایهگذاری برای تولید عقب خواهد ماند، بلکه ممکن است با خروج بیشتر سرمایهها، دچار یک بحران عمیقتر شود؛ بحرانی که نهتنها شاخص را به پایینتر از سطح کنونی سوق میدهد، بلکه اعتماد عمومی به بازار سرمایه را بهطور بنیادین تضعیف خواهد کرد.
علت عقبنشینی بورس چه بود؟
احمد اشتیاقی کارشناس بازار سرمایه در گفتگو با تجارت، پیرامون علت سقوط شاخص کل بورس به عددی پایینتر از 3 میلیون واحت اظهار کرد: به نظر من، افت شاخص بیش از هر چیز ناشی از نوعی بههمریختگی و نبود دیدگاه بلندمدت در معاملات بازار بود. در واقع، حدود ۸۰ درصد از خریداران سهام در ماههای اخیر، دیدگاههای کوتاهمدت و سودهای نوسانی داشتند. تمرکز نوسانگیرها هم عمدتاً روی صندوقهای اهرمی بود. این کارشناس بازار سرمایه همچنین در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه صندوقهای اهرمی چه نقشی در این میان ایفا کردند، گفت: این صندوقها در مقطعی با تخفیفهای سنگین و انرژی منفی در بازار معامله شدند. وقتی قیمت صندوقهای اهرمی به منفی ۱۰ درصد رسید، نوعی ترس و واهمه در بازار ایجاد شد و خریداران عقب کشیدند. در این فضا، فروشندگان دست بالا را پیدا کردند و نهایتاً شاخص کل از کانال سه میلیون واحدی پایینتر آمد. وی تصریح کرد: در حال حاضر حتی نوع واکنش بازار به اخبار مذاکرات هم تغییر کرده است. بازار الان دیگر به اخبار پراکنده و تأییدنشده واکنش مثبت نشان نمیدهد. فعالان میگویند منتظر میمانند تا «قطعیت» در نتیجه مذاکرات حاصل شود و بعد تصمیم بگیرند. چون تجربه نشان داده که مثبت شدن فضای مذاکرات ممکن است فقط یک هفته دوام بیاورد و بعد دوباره همهچیز منفی شود. اشتیاقی تاکید کرد: اکنون بازار تمرکز خود را روی «بعد از توافق» گذاشته و بسیاری از سرمایهگذاران میگویند تا زمانی که تکلیف مذاکرات روشن نشود، وارد بازار نمیشوند. اما از نظر من، حتی اگر توافق هم حاصل شود، رشد چشمگیری در شاخص نخواهیم داشت. شخصاً پیشبینی میکنم که شاخص حتی در سناریوی توافق، تا پایان تیر به سطح 2 میلیون و ۶۰۰ هزار واحد برسد و نه بیشتر. این کارشناس بازار سرمایه همچنین درباره نقش سهامهای خودرویی و تاثیر آنها بر روند نزولی بازار اظهار کرد: سهام خودرویی همیشه اثر رفتاری قوی روی بازار دارند. اخیراً برخی تصمیمها مثل اجازه کشف قیمت با ضرایب بالا، بدون فراهم کردن زمینه رشد بعدی، باعث شدند انرژی این گروه برای ادامه رشد از بین برود. از طرفی، بحثهای مربوط به قیمتگذاری دستوری و رقابتی هم بلاتکلیفیهایی ایجاد کرده که بر بازار سایه انداخته است. متأسفانه خودروییها بهجای اینکه محرک رشد بازار باشند، نقش منفی بازی کردهاند. در نهایت آنچه که میتوان به عنوان جمعبندی بیان کرد این است که اتفاقات هفتههای اخیر بار دیگر ثابت کرد که بازار سرمایه ایران بیش از آنکه به متغیرهای بنیادین وابسته باشد، تحتتأثیر تصمیمات سیاسی، ابهامهای مدیریتی و نوسانات خبری قرار دارد. در این میان، آنچه بیش از همه نگرانکننده است، غیبت نهاد ناظر در ایفای نقش فعال و مسئولانه است. اگر قرار باشد اعتماد به بازار بازگردد، نیازمند شفافیت، پاسخگویی و دخالت موثر سازمان بورس هستیم؛ وگرنه ممکن است شاهد تکرار روزهای تاریکتری برای بازار سرمایه کشور باشیم.

