حمله به خانهها، حمله به زندگی
گروه اقتصادی-زهرا سلیمانی:با تهاجم ظالمانه رژیم صهیونیستی به ایران و آغاز ترورهای کور در کشورمان، یکی از ادعاهایی که از سوی دشمنان به دفعات تکرار می شد، هدف قرار دادن مراکز نظامی و نقطه زنی توسط صهونیستها بود. این در حالی است که از نخستین روز تهاجم تا آخرین دقایق تحمیل آتش بس توسط ایران به دشمنان در 3تیر1404، مردم شاهد حمله همه جانبه اسراییل به واحدهای مسکونی و کشتار مردم بی دفاع و غیر نظامی بودند. با آغاز تهاجم در 23 خرداد ماه به واحدهای مسکونی در مناطق مختلف تهران از جمله ستارخان، نوبنیاد، سعادت آباد، میدان کتاب، مرزداران و...حمله شد. ضمن اینکه رژیم صهیونیستی در یکی از آخرین جنایات متجاوزانه خود بامداد 3تیر به چند منزل مسکونی در شهرستان آستانهاشرفیه حمله کرد که باعث شهادت 16هموطن ایرانی بی گناه شد. حقایق میدانی که ادعای کذب صهیونیستها در خصوص هدف قرار دادن مناطق غیر نظامی و نقطه زنی صهیونیستها را نمایان می کند.
بر اساس اعلام دیروز رییس بنیاد مسکن تنها در تهران حدود 332ساختمان و 3 هزار و ۵۰۰ واحد مسکونی از حملات رژیم صهیونیستی آسیب دیدند که بسته مالی و بازسازی برای این ساختمانها تنظیم و به دولت تحویل شده است. به گفته صالحی، در صورت تصویب این بسته در جلسه روز یکشنبه هیات دولت (هشتم تیرماه)، جزئیات تامین مالی خسارت و بستههای تسهیلاتی به مردم را اعلام خواهیم کرد. وی گفت: «برای خانوارها و مالکینی که واحدهای آنها احداثی است، بسته کمک هزینه رهن و اجاره اختصاص خواهیم داد و قرار بر این است که مبلغی را به عنوان رهن و اجاره به این مالکان ارائه دهیم تا بتوانند در مدت احداث مجدد ساختمان، در واحد و خانه دیگری سکونت و اقامت داشته باشند. »بلافاصله پس از آغاز حملات صهیونیستها خبرنگار تجارت با حضور در برخی مناطق تهران که در آنها واحدهای مسکونی و مردم عادی نیز مورد حملات ددمنشانه صهیونیستها ها قرار گرفتند، تلاش کرد ضمن رصد شرایط و گفتگو با ساکنانی که نزدیکان و عزیزانشان را از دست داده بودند، روایتی مستند از جنایات اسراییل که مردم عادی و شهروندان غیر نظامی را هدف قرار می دهد، فراهم کند.
روایت اول: تهاجمی علیه شادی، زندگی و امید
ساعت 8صبح و در نخستین ساعات حمله صهیونیستها به تهران است که خبرنگار تجارت با حضور در منطقه ستارخان و شهرآرا تهران تلاش می کند تصویری از شرایط مردم در این منطقه برای مخاطبان فراهم کند. بلافاصله وقتی وارد منطقه می شوم، رفت و آمد نیروهای امداد و آتش نشان ها جلب توجه می کند. یکی از افراد نیروی انتظامی از من می خواهد که منطقه را ترک کنم، چرا که خطر فروریزی واحدهای آسیب دیده وجود دارد. برای او توضیح می دهم که خبرنگارم...آتش و دود در جای جای محله به چشم می خورد. جلوی مجتمع مسکونی اقوام و نزدیکان ساکنان در مجتمع با اشک و زاری از نگهبان می خواهند که اجازه ورود به آنها بدهد. نگهبان اما می گوید که فعلا به جز نیروهای امداد و آتش نشانها و نزدیکان درجه اول، کسی اجازه ورود ندارد. به پرسه هایم ادامه می دهم. در داخل مجتمع، چند عکس توجهم را جلب می کند. مامور آتش نشانی صدایم می کند و می گوید: «بیا از اینها عکس بگیر. ببین یک رژیم چقدر باید جنایتکار باشد که بدون دلیل به شهروندان عادی، زنان و کودکان بیگناه را بکشد و از بین ببرد.»روی زمین تصاویری از چند کودک که دست در دست مادر و پدرشان، در گوشه ای از خانه ایستاده اند به چشم می خورد. کسی نمی داند از این تصویر چند نفر در حال حاضر زنده اند و کدامشان قربانی خوی جنایتکارانه صهیونیستها شده اند؟ عکس ها را مانند پازل روی زمین می چینم تا روایتی از دل آنها استخراج کنم. در همین حین ناگهان صدای داد و فریاد بلند می شود، ظاهرا یکی از قسمت های مجتمع مسکونی فرو ریخته و امدادگران از افرادی که نزدیک محل هستند می خواهند در فاصله ای دورتر بایستند.
روایت دوم: جنایت علیه بشریت
در حالیکه در محل حادثه جستجو می کنم، تلاش می کنم در میان ویرانه ها، قطعاتی گمشده از زندگی شهروندان را پیدا کنم. در این هنگام به حکم دیوان لاهه علیه نتاینیاهو به اتهام جنایت علیه بشریت فکر می کنم. به نهادهای بی مصرف بین المللی، به دردهای مردم غزه و لبنان و به همه جنایاتی که صهیونیستها طی همه این سالها مرتکب شده اند، و کسی واکنش مناسبی به آن نشان نداده است! به زندگی و مرگ فکر می کنم.
در همین افکارم که یک کوله پشتی ورزشی توجهم را جلب می کند، یک قمقمه ورزشی و یک کتانی استوک فوتبال هم کنار آن به زمین افتاده است. کوله ای که کودک یا نوجوانی احتمالا با آن هر روز به باشگاه فوتبال می رفته و روی چمن سبز ورزشگاه، رویای آینده ای روشن را مرور می کرده است. رویایی که خوی وحشیانه و جنایات یک رژیم جنگ افروز، به مقابله با آن برخاسته است. رژیمی که منادی مرگ است و تجاوز و جنگ. در ادامه لیست خریدی روی زمین افتاده که روی آن خریدهای مورد نیاز یک بانو نوشته شده است. احتمالا لیست خرید برای یک جشن خانوادگی یا جشن تولد باشد. جدا از پودر کیک و پودر ژله و خامه ، محصولات دیگری چون کاکائوی تلخ، ظرف یک بار مصرف، دستمال کاغذی، لامپ کم مصرف ، چسب شیشه ای و....هم در آن درج شده است. کسی چه می داند، شاید خانواده ای در تدارک برپایی جشن تولد کودکشان بوده اند؛ زوجی می خواستند سالگرد ازدواجشان را با نزدیکانشان جشن بگیرند و یا شاید جشن قبولی فرزندی در کنکور بوده که با ترورها و حملات کور دشمن صهیونیستی جای این شادی ها را غم فرا گرفته در حالیکه دامنه وسیعی از ابزارهای زندگی و ادوات خانواده ها در اطراف این محل پخش شده اند. سراغ همسایگان می روم تا صحبتهای آنان را بشنوم.
روات سوم: ما همچنان ایستاده ایم...
در مقابل درب مجتمع زنی حدودا 30ساله ایستاده و در گفتگو با نگهبان از او درخواست می کند اجازه دهد تا از دوستش خبری بگیرد. مدام به نگهبان می گوید، پدر و مادر دوستم نیستند و او تنها در خانه بوده، در حالیکه اشک می ریزد می گوید:«آتوسا از تاریکی می ترسه. نمی دونم الان چه شرایطی داره؟ تو رو خدا به من اجازه بدید برم، ببینمش.»نگهبان مجتمع اما با حوصله و آرامش به او توضیح می دهد که نیروهای امدادی مشغول کار هستند و اگر سلامتی دوستش برایش مهم است باید اجازه دهد، نیروها کارشان را بکنند. نزدیک او می شوم و پس از معرفی خودم از او می پرسم اینجا چه می کند؟ می گوید:« دوستش آتوسا که دختری 27ساله است در این مجتمع مسکونی زندگی می کند. » درباره آتوسا می پرسم، می گوید ، «آتوسا آنلاین شاپ دارد. این دختر آزارش به یه مورچه هم نمیرسه. خدا لعنتشان کند، با مردم عادی چه کار دارند.» در حالی که به دشمن صهیونیستی بد و بیراه می گوید از نیروهای مسلح ایران می خواهد پاسخ دندان شکنی به دشمن بدهند. کمی آنطرف در مجتمع های روبه روی خیابان ، مردی را می بینم که شیشه های خورد شده خانه اش را به سطل زباله بیرون خانه منتقل می کند. سر صحبت را با او باز می کنم، می گوید:« شب ساعت 3 و نیم بود که صدای انفجار را شنیده، اول فکر کردم، انفجار گاز بوده، ولی بعد که پنجره بیرون را نگاه کرده متوجه آتش سوزی شده. می گوید: «مدتها در شوک بودیم تا اینکه فهمیدیم دشمن صهیونی حمله کرده است.» می گوید:« نه فقط شیشه و درهای خانه من بلکه خانه بسیاری از همسایگانم هم آسیب دیده و ویران شده است.» در همین حین یکی دیگر از همسایگان که خانه اش در طبقه اول قرار دارد و صحبتهای مرا با آقای یکتا منش شنیده می گوید:«بنویس ما ایستاده ایم و از اینجا تکان نمی خوریم. دشمن فکر کرده با این حملات ما آسیب می بینیم و تسلیم می شویم؟! ما ایستادیم و از مسئولان هم پاسخ محکم طلب می کنیم.»
روایت چهارم :همه ایرانیان با یک هدف
در کشاکش صحبت با همسایگان این مجتمع مسکونی است که یکی از همکارانم که در حوزه فرهنگی و هنری یکی از روزنامه ها فعالیت می کند با من تماس می گیرد . می دانستم خانه اش همین نزدیک هاست، می گوید که خانه روبه رویی او را هدف قرار داده اند. با او قرار می گذارم و به خیابان آبشوری شرقی می روم. در مسیر مدام نیروهای آتش نشانی و امدادگران همراه با سگ های جسد یاب از کنارمان رد می شوند. مریم را می بینم، می گوید خانه اش روبه روی محل حمله قرار داشته است. گریه می کند و توضیح می دهد که، بسیاری از همسایگان بیگناه او که از مردمان عادی بوده اند کشته شده اند. وارد محله که می شویم ، بسیاری از چشم ها ، اشک الود است. همسایگان از شهادت پارسا منصور هزار جریبی جوان 25ساله ای صحبت می کنند که تنها فرزند خانواده اش بوده و تازه از باشگاه برگشته بود. پدر پارسا در تمام مراحل جستجو پیکر فرزندش حضور دارد و اشک می ریزد. مریم تعریف می کند که بسیاری از واحدهای مسکونی این محله آسیب دیده اند. چون اهل همین محل است، نیروهای انتظامی اجازه می دهند وارد نزدیکگترین فاصله تا منطقه هدف قرار داده شده برویم. یکی از همسایه ها که پارسا را از نزدیک می شناخته می گوید:« پارسا مرا خاله صدا می کرد. پسر نجیب و شادی بود.» اشک یک لحظه هم امانش نمی دهد و ادامه می دهد:« خدا لعنت کند، صهیونیستها رو که جز مصیبت و خرابی و کشتار کار دیگه ای نمی کنند. بعد شبکه ماهواره ای...میاد میگه، اسراییل نقطه زنی می کنه! این نقطه زنیه؟ مردم بی گناه را می کشن. فکر کردند مردم عقب می شینن.» مردم همچنان در جوش و خروشند از اقصی نقاط تهران برای کمک و مساعدت به مردم این منطقه آمده اند. صدای مردی را می شنوم که به ماموران می گوید، من یک خانه در کرج دارم، خودم می خواهم به کرج بروم. اگر اینجا کسی خانه اش را از دست داده و به محل سکونت نیاز دارد می توانم خانه ام را در اختیارش قرار دهم.»
روایت آخر: ظهور اقتدار ایرانی
همزمان با آغاز این تهاجم 12 روزه اتحاد ملی و انسجام اجتماعی در ایران به بالاترین حد خود رسید. زمانی اقتدار و غرور ایرانیان به منصه ظهور رسید که نیروهای مسلح کشورمان پاسخ دندان شکنی به دشمن صهیونی دادند و با موشک های تولید داخل، نماد از اقتدار و قدرت ایرانی را تصویرسازی کردند. خبرنگار تجارت طی روزهای مختلف تلاش کرد با حضور در صحنه هایی که صهیونستها به مردم عادی و بیگناه حمله می کردند روایتی از انسجام اجتماعی و اقتدار ملی تدارک بیند. با تحمیل آتش بس توسط ایران که با پاسخ های دندان شکن و حملات موشکی تولید داخل صورت گرفت، ایرانیان جلوه تازه ای از اقتدار خود را نمایان کردند. از این مرحله به بعد ضمن آمادگی برای پاسخگویی به هر نوع تجاور دیگری، ایران در مسیر بازسازی واحدهای خراب شده و تحقق توسعه گام برخواهد داشت. امری که با تداوم انجسام اجتماعی و اقتدار ملی همه ایرانیان محقق می شود. وزارت راه و شهرسازی با اعلام شماره و سامانه ای از همه شهروندانی که خانه یا واحدهای تجاری و مسکونی آنها آسیب دیده درخواست کرده که با تشکیل پرونده از مزایای در نظر گرفته شده بهره مند شوند.

