زیرپوست تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ
علی بیگدلی
کارشناس مسائل آمریکا
رئیسجمهور ایالات متحده، بر اساس قانون اساسی این کشور، بهتنهایی قادر به ایجاد تغییر در ساختارهای بنیادین و یا بازنویسی قانون اساسی نیست و هرگونه تغییر باید در قالب متمم یا الحاقیه و با تصویب دو سوم نمایندگان کنگره صورت گیرد. این اصل از ابتدای شکلگیری .ایالات متحده در زمان جورج واشنگتن تا امروز ثابت مانده و هیچ فرد یا نهادی جز کنگره توانایی تغییر مستقیم قانون اساسی را ندارد. در تاریخ این کشور تاکنون ۱۷ یا ۱۸ متمم به قانون اساسی افزوده شده است. از جمله مهمترین آنها محدودیت دو دورهای ریاستجمهوری بود که پس از درگذشت فرانکلین روزولت به تصویب رسید. روزولت در دوران جنگ جهانی دوم بدون کسب موافقت کنگره علیه ژاپن اعلام جنگ کرد و همین موضوع سبب شد پس از مرگ او، محدودیت دوره ریاستجمهوری در قالب متممی جدید تثبیت شود. بر این اساس هر ایدهای که ترامپ درباره تغییر قانون اساسی مطرح کند، ناگزیر باید همین مسیر طولانی را طی کند. اما در کنار مباحث داخلی آمریکا، جهان شاهد تحولات ژرفی است که موازنه قدرت جهانی را تغییر میدهد. نشست شانگهای و مانور قدرت چین نمونه بارز این تغییر است. چین که سالها بنیان قدرت خود را بر تجارت استوار کرده بود، اکنون با توسعه توان نظامی و بهویژه قدرت دریایی، بهعنوان بازیگری جدی در عرصه امنیت بینالمللی ظاهر شده است. این کشور تنها در تجارت با آمریکا بیش از هزار میلیارد دلار مبادله داشت، اما سیاست تعرفهای ترامپ بسیاری از صادرات چین به آمریکا را محدود کرد. همین موضوع سبب شد پکن با سرعت بیشتری به سمت نمایش قدرت نظامی حرکت کند و مقامات چینی حتی مدعی هستند که نیروی دریایی این کشور از آمریکا پیشی گرفته است؛ ادعایی که واشنگتن آن را رد میکند، اما شواهد نشان میدهد که فاصله قدرت دو کشور بهشدت کاهش یافته است. این تغییر توازن، نگرانی جدی برای آمریکا به همراه داشته است؛ به گونهای که اگر ایالات متحده بر سیاستهای فشار و محدودیت علیه تایوان ادامه دهد، بعید نیست که چین در آینده نزدیک دست به اقدام نظامی مستقیم بزند. از این منظر، بحران تایوان میتواند به جرقهای برای یک درگیری جهانی تبدیل شود و در این میان، سیاستهای اقتصادی ترامپ عملاً نتیجهای معکوس داشت. او تصور میکرد با افزایش تعرفهها میتواند صنایع داخلی را تقویت کرده و اشتغال را بالا ببرد؛ اما نهتنها چنین نشد، بلکه فشار اقتصادی بر مردم آمریکا افزایش یافت و بسیاری از صنایع با مشکل سرمایهگذاری و تولید مواجه شدند. همزمان، چین با نزدیک شدن به روسیه و حتی هند توانست جایگاه خود را تقویت کند. در این راستا طرحی که در زمان جورج بوش پسر برای ایجاد یک «مثلث قدرت» متشکل از چین، روسیه و هند مطرح بود، اگر به نتیجه میرسید نزدیک به سه و نیم میلیارد نفر از جمعیت جهان و سه قدرت هستهای را در یک جبهه متحد قرار میداد. بوش با سفر طولانی به هند تلاش کرد دهلینو را از چین دور کند و با وعدههای متعدد در حوزه فناوری هستهای و اقتصادی، این کشور را در کنار آمریکا نگاه دارد، اما این پروژه شکست خورد و در مقابل امروز چین و هند پروازهای مستقیم برقرار کردهاند و روابط تجاری و اقتصادی خود را گسترش دادهاند. بنابراین، آمریکا با سیاستهای تعرفهای ترامپ عملاً هند را نیز از دست داده است.
از سوی دیگر، روسیه در شرایط کنونی از تحولات سود برده است. ولادیمیر پوتین بارها اعلام کرده است که از تصرفات سال ۲۰۱۴ در اوکراین، از جمله کریمه و مناطق شرقی، عقبنشینی نخواهد کرد. بیانیههای اخیر او نیز نشان میدهد روسیه قصد ندارد در برابر فشارهای غرب کوتاه بیاید. این موضع قاطع باعث شده جایگاه مسکو در معادلات جدید تقویت شود. با کنار هم قرار دادن این تحولات، تصویری نگرانکننده از آینده جهان شکل میگیرد. همانگونه که جنگهای جهانی اول و دوم در نتیجه آشفتگی و فروپاشی نظم بینالمللی آغاز شدند، امروز نیز نظام جهانی بهشدت متزلزل و در حال دگرگونی است. صدای پای جنگ جهانی سوم، هرچند هنوز به واقعیت تبدیل نشده، اما بیش از هر زمان دیگری شنیده میشود. خطای اساسی ترامپ در این است که فکر میکند آمریکا هنوز قدرت بلامنازع دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی است. در آن دوران، ایالات متحده با قدرت اقتصادی و نظامی خود میتوانست اعمال قدرت کند، اما امروز قدرتهای نوظهور مانند چین و هند این معادله را تغییر داده و دیگر کسی اجازه مانورهای یکجانبه و سلطهگرانه را به واشنگتن نمیدهد.

