تریدینگ فایندر

پاي فشردن بر تبعيض اجتماعي و آموزشي

 زنده‌ياد بهمن رجبي خاطره‌اي از مرحوم استاد تهراني با اين مضمون نقل مي‌كرد كه «مادرم، من را براي آموختن تنبك نزد استاد حسين تهراني برد ولي وقتي استاد از وضعيت مالي خانواده ما با خبر شد، گفت كه حاضر نيست به من آموزش بدهد و در بيان علت، دليل آورد كه چون وضع شما خوب نيست، مي‌رود و مطرب مي‌شود!» استاد بهمن رجبي از راه ديگري علاقه‌اش را پي‌گرفت و نه تنها مطرب نشد بلكه به عنوان يكي از گزيده‌كارترين موسيقي‌دانان ايران، نامي منزه و پاكيزه در عرصه هنر از خود به جا گذاشت. قضاوت آن روز استاد بزرگ حسين تهراني درباره جايگاه طبقاتي شاگردان‌شان و سرنوشت محتوم آنها، البته بيجا و سراسر خطا بود. چه استعدادهايي كه به ناچار به دليل اين نگاه از بين رفته و به جايي نرسيده‌اند. استاد تهراني كه خود از طبقات فرودست برخاسته بود، چنين قضاوت نادرستي در اين موضوع داشت. خدا همه‌شان را رحمت كناد.
طرح موضوعي كم و بيش شبيه به اين در صحبت‌هاي دكتر سريع‌القلم كه گفته‌اند افرادي بايد عالم و عامل به سياست و اقتصاد شوند كه از طبقات مرفه جامعه باشند و خود خاطره‌اي از دانشگاه كاليفرنياي جنوبي USC كه خود در آنجا تحصيل كرده‌، نقل كرده‌اند. به اين اظهارات صدها پاسخ داده شده و ايشان هم ظاهرا نكاتي را در بيان مقصود اصلي خود گفته‌اند. 
البته كه در نقض صحبت‌هاي ايشان، ده‌ها و بلكه صدها شاهد مي‌توان آورد. چه رهبران و كارآفريناني كه از طبقات بسيار فرودست جامعه برخاستند و جز به خبر عمومي و منفعت ملت‌هايشان چيزي نخواستند و چه رهبران مرفه و ثروتمندي كه بر مسند حكومت تكيه زدند و به غارت و چپاول و اقتصاد رانتي و اعمال ضد منفعت عمومي و ضد بشري دامن زدند. نمونه‌اش هم زنده و حاضر جلوي چشمان جهان مشغول انجام رذيلانه‌ترين و احمقانه‌ترين و ضدبشري‌ترين اعمال است: دونالد ترامپ. 
قطعا آنچه آدمي را رذل و پست يا شريف و خيرانديش بار مي‌آورد، الزاما جايگاه طبقاتي‌اش نيست. شرافت ذاتي، نسبتي با طبقه اقتصادي و اجتماعي ندارد. استغنا و سيري روحي و خيرانديشي صفاتي شخصي هستند كه نه لزوما با آموزش حاصل مي‌آيند و نه با وراثت حاصل مي‌شوند. چه فرزندان نيكي كه از والديني شر به دنيا آمده‌اند و درست برعكس، چه نابكاراني كه از والديني نيكوسرشت پا به عرصه گذاشته‌اند. 
تریدینگ فایندر


وقتي با موجودي به نام انسان سر و كار داريم، صدور چنين آرايي خام‌انديشانه است. اگر چنين گزاره‌هايي قطعي و استثناناپذير بودند، آن وقت رشته علوم سياسي و جامعه‌شناسي و نظاير آنها هم به‌مثابه علوم تجربي، اصول خدشه‌ناپذير علمي پيدا مي‌كردند، در صورتي كه علوم سياسي بيشتر علم دسته‌بندي احتمالات و نظم بخشيدن به مكاتب و روش‌هاست تا مجموعه‌اي از قوانين خدشه‌ناپذير علمي. اگر كيفيت آموزش ارتقا يابد و عدالت آموزشي گسترش پيدا كند و لازمه موفقيت تحصيلي، موقعيت مالي والدين نباشد، فرصت براي رشد استعدادهاي نهفته مهيا مي‌شود. بسياري از فارغ‌التحصيلان ممتاز دانشگاه‌هاي كشور در دهه‌هاي گذشته از طبقات فرودست اجتماع و از جوامع روستايي مي‌آمدند. 
اتفاقا نخبگان و مديران نظام پادشاهي كه اكثرا برآمده از خانواده‌هاي ثروتمند و اعيان و اشراف قاجاري و پهلوي و تحصيلكرده فرنگ بودند، چيزي از خواسته‌هاي مردم عادي جامعه نمي‌دانستند. درست است كه بسياري از آنها دليلي براي دزدي كردن و ثروت‌اندوزي نداشتند اما نمونه‌هاي فراواني از فساد مالي در همين تحصيلكردگان فرنگ رفته ثروتمند وجود دارد. اما باز هم نمونه‌هاي استثنايي ديگري هم وجود دارند مثل فرزندان و نوادگان عبدالحسين ميرزا فرمانفرما. چند نام بزرگ از اين خانواده، به تنهايي نشان‌دهنده نقض هر ادعايي درباره جايگاه طبقاتي و رابطه آن با نقش‌آفريني در عرصه سياست و امور اجتماعي است: ستاره فرمانفرماييان، موسس مدرسه عالي مددكاري اجتماعي، پايه‌گذار بهزيستي در ايران، تاسيس ده‌ها مركز مددكاري و بهداشتي و صدها كار بي‌نظير ديگر. ستاره فرمانفرماييان تمامي دستمزد خود را صرف مردم جنوب تهران مي‌كرد و تمامي عمر خود را صرف بهبود وضعيت زندگي مردم محروم كرد. منوچهر فرمانفرماييان، نقش بسيار مهمي در مذاكرات كنسرسيوم نفتي با ايران داشت و موفق شد سهم درآمد ايران از نفت را تا دو برابر افزايش بدهد. همچنين او نقش بسيار مهمي در تاسيس اوپك و ايستادگي كشورهاي نفتي در برابر خواسته‌هاي زورگويان عالم داشت. خدمت او در عرصه نفت به ايران و حتي آسياي غربي، كمتر از خدمات مرحوم دكتر مصدق (خويش نزديك خانواده فرمانفرماييان) نبوده و نيست. نوه ديگر عبدالحسين ميرزا، اسكندر فيروز، موسس شكارباني ايران، از بانيان كنوانسيون رامسر، پدر سازمان محيط‌زيست ايران است كه از يادگارهاي زنده‌اش موسسه گياه‌شناسي و باغ گياه‌شناسي ملي ايران و پارك جنگلي پرديسان را مي‌توان نام برد. اگرچه خير جاري او در محيط‌زيست و طبيعت ايران ناميرا و ماندگار است. 
آنچه درباره نقش جايگاه طبقاتي در فهم خير عمومي و منفعت ملي گفته مي‌شود، خدشه‌پذير و غالبا نادرست است و سخن دقيقي نيست. حتي دانشگاه USC هم وجود چنين پرسشي را تكذيب مي‌كند، اگرچه همواره بيشتر دانشجويانش از طبقات مرفه جامعه امريكا بوده‌اند.
تریدینگ فایندر
سایر اخبار این روزنامه