روزنامه جوان
1404/09/17
سند امنیتی یا تبلیغاتی؟
در روزهای اخیر، انتشار نسخه بهروزرسانیشده سند امنیت ملی امریکا (۲۰۲۵) از سوی دولت ترامپ، توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است. در این میان، یکی از نقاط قابلتأمل - بهویژه برای مخاطبان ایرانی- نگرش این سند به مسئله ایران و وضعیت آن است. بهطور مشخص، در این سند تلاش شده تصویری تضعیفشده از ایران ارائه شود، بهگونهای که آن تهدید پررنگی که در اسناد امنیت ملی امریکا طی یک دهه گذشته از ناحیه ایران متصور میشد، اکنون با همین شدت در کانون توجه نیست.درحالیکه در سند ۲۰۲۵ فقط سه بار به ایران اشاره شده، در سند ۲۰۲۲، هفت بار و در سند ۲۰۱۷، ۱۷ بار به مسئله ایران پرداخته شده بود؛ لذا میتوان گفت با نوعی نادیدهانگاری و انکار ایران در این سند مواجهیم که تقریباً بیسابقه است. همچنین بر اساس این سند «خاورمیانه دیگر مرکز غالب سیاست خارجی امریکا نیست.» ازاینرو باید پرسید آیا واقعاً از دید امریکاییها ایران ضعیف شده و تهدید جدی از ناحیه خاورمیانه برای امریکا مشاهده نمیشود یا آنکه به مصلحتی دیگر واشینگتن چشمان خود را روی واقعیتهای غرب آسیا بسته است؟
به نظر میرسد دو فرضیه را میتوان در اینجا محتمل دانست:
فرض نخست آن است که این سند بخشی از عملیات روانی امریکاییها و خصوصاً تبلیغات تیم ترامپ است؛ به این معنا که دولت ترامپ، بهویژه برای آنکه بتواند خود را در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران و آنچه حل مسئله خاورمیانه خوانده میشود موفق جلوه دهد، تلاش کرده است با انکار یا پاک کردن صورتمسئله، تصویر جدیدی ارائه کند که نشان دهد در طول کمتر از یک سال، چالش خاورمیانه و ایران را حل کرده است. این رویکرد را میتوان نوعی دستاوردسازی تلقی کرد که از یک منظر بهعنوان یک احتمال قابلپذیرش است.
فرض دوم که میتوان بر آن تأکید کرد، یادآوری مسئله اصلی امریکاییها است که به پیش از یک دهه بازمیگردد؛ زمانی که متوجه شدند چالش جدیای در شرق آسیا دارند. از دوره اوباما، دکترین «چرخش به آسیا» برای کنترل قدرتهای نوظهور آسیایی و بهطور خاص «چین» و بهویژه مدیریت رقابتهای اقتصادی با آن کشور مطرح شد و این مسئله را پررنگ کرد. ترامپ نیز با تقدم راهبرد «اول امریکا» و اهمیتی که برای ابرقدرت نگهداشتن امریکا قائل است، موضوع اقتصاد را بسیار جدی میگیرد و آگاه است که یکی از نقاط آسیبپذیر و احتمالاً علل عقبماندگی امریکا در سالهای آینده در حوزه اقتصاد خواهد بود. بنابراین میکوشد از زیر بار فشاری که از سوی صهیونیستها برای باقی ماندن در غرب آسیا و تحمل هزینههای آن بر او و دولتش وارد میشود، خارج شود. در نتیجه، با پررنگ کردن تهدیدهای شرق آسیا سعی میکند مسیری را که پیشینیانش در خروج از غرب آسیا در پیش گرفته بودند، ادامه دهد. البته روشن است که دولت امریکا هرچند دستاورد محسوسی در غرب آسیا نداشته و حتی در حل مسئله فلسطین بهعنوان مهمترین چالش منطقه نیز توفیقی نیافته است، اما شدت تهدید در شرق آنقدر پررنگ است که ناچار به این انتخاب شده است.
اشاره به خط قرمز بودن مسیر انرژی و بهطور مشخص «تنگه هرمز» نشان میدهد هرچند امریکا ناگزیر از گذار از غرب به شرق آسیا است، اما میداند که تهدیدات علیه منافع امریکا در غرب آسیا همچنان پابرجاست و به رغم ادعاها نتوانستهاند مسائل امریکا در خاورمیانه را حل کنند.
در مجموع و مبتنی بر هر دو احتمال یادشده، میتوان گفت تصویری که امریکا از وضعیت ایران و غرب آسیا ارائه میدهد، ناشی از تصمیم ناگزیری است که واشینگتن درباره آینده و گزینههای محدود پیش روی امریکا در مواجهه با منازعه با چین و چالشهای شرق آسیا گرفته است.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
سیاه و سفید در روز دانشجو
سند امنیتی یا تبلیغاتی؟
اقتصاددانان لیبرالِ کمونیستِ بهانهگیر!
تحلیل ۲ تمرین ویژه سپاه بعد از جنگ ۱۲ روزه
پیشنهادی مناسب برای مناسبتهای شاد پیش رو
مرکز موساد را زدیم که ۳۶ کشته دادند
تلاش برای نجات ۶میلیارد دلار
شکست انحصار تولید پیچیدهترین داروی بیماریهای ریوی
«جزوه ترامپی» به اسم استراتژی امنیت ملی
تنها حرف راست ماکرون!
اشتیاق میهمانان خارجی برای سفر به ایران پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه
این دندان لق را در بیارید از دهان


