تریدینگ فایندر

سند اذعان به شکست ۵۰ ساله سیاست خارجی آمریکا (یادداشت روز)

دولت آمریکا در فواصل زمانی دو تا پنج سال اقدام به انتشار یک سند می‌کند و آن را راهبردی می‌خواند اما نوعاً به بیانیه سیاسی نزدیک‌تر است. از جمله‌، در روزهای گذشته متن نسبتاً مفصلی ذیل عنوان «سند استراتژی امنیت ملی آمریکا» منتشر گردید و در آن به موضوعاتی پرداخته شد و از ادبیاتی استفاده گردید که به مقالات اندیشکده‌ها شبیه بود و گرچه در عنوان‌، متنی امنیتی معرفی گردیده است، اما در آن شیوه و روش مورد استعمال در متن‌های امنیتی استفاده نشده است. در جای جای این متن از ترامپ به‌ نحو افراطی و بسیار اغراق‌آمیز تجلیل گردیده است تا جایی که می‌توان آن را بیانیه ترامپ نامید! 
این سند و یا به بیان فنی‌تر بیانیه ترامپ روی هر آنچه در این چهل تا پنجاه سال از سوی هیئت حاکمه آمریکا به‌عنوان سند امنیتی و راهبردی این کشور منتشر گردیده‌اند‌، خط بطلان کشیده و همه آن‌ها را که یا در دوره ریاست دموکرات‌ها و یا در دوره ریاست جمهوری‌خواهان منتشر گردیده‌اند را خیال‌پردازانه معرفی نموده است. در حالی که این بیانیه یا به‌قول خودشان سند ۲۰۲۵ از تک‌تک آن‌ها که تعدادشان از ۳۰ مورد فراتر می‌رود‌، خیال‌پردازانه‌تر و وهمی‌تر می‌باشد. حالا شما این را سرایت بدهید به راهبردهای اجرائی که نویسندگان همین بیانیه‌ها پیش پای آمریکا قرار داده‌اند. بله البته ما داوری هیئت حا‌کمه فعلی آمریکا درخصوص عملکرد خارجی واشنگتن را قبول داریم که در مقدمه بیانیه نوشته‌اند «استراتژی‌های آمریکا از پایان جنگ سرد- در سال ۱۳۶۹- تاکنون- یعنی طی ۳۵ سال گذشته- ناکام بوده‌اند این استراتژی‌ها فهرست‌های طولانی از آرزوها یا حاجات هدف مطلوب بوده‌اند به وضوح آنچه را که می‌خواهیم- یعنی آمریکا می‌خواسته- تعریف نکرده‌اند بلکه در عوض کلیشه‌های مبهمی را بیان کرده‌اند و اغلب در مورد آنچه باید بخواهیم اشتباه کرده‌اند» و «آن‌ها- یعنی سه دولت جمهوریخواه و سه دولت دموکرات آمریکا- توانایی واشنگتن را برای تأمین مالی همزمان یک دولت عظیم رفاهی در کنار یک مجموعه عظیم نظامی‌، دیپلماتیک‌، اطلاعاتی و هزینه‌های خارجی بیش از حد ارزیابی کردند».
این مقدمه‌ای بسیار گویاست. جمع‌بندی ۳۵ سال سیاست‌ورزی آمریکا که در حدفاصل ۱۹۴۵/ ۱۳۲۴ تا ۲۰۲۵ / ۱۴۰۴ دوره طلایی حکمرانی بین‌المللی آن محسوب می‌شود‌، این است که هم استراتژی و هم عملکرد آمریکا غلط بوده و جالب آن است که ۴ سال از این دوره متعلق به خود اوست! بیانیه در ادامه می‌گوید ترامپ آمده است تا مسیر غلط آمریکا را اصلاح و راه باژگونه‌ای در پیش بگیرد و این هم در حالی است که نظرسنجی‌های داخلی این کشور می‌گویند آمریکای ترامپ از هر دوره دیگر ضعیف‌تر و شخص او از هر رئیس‌جمهور دیگر آمریکا نامحبوب‌تر می‌باشد. 
بر این اساس بعضی ناظران سیاسی آنچه تحت عنوان سند استراتژی امنیت ملی آمریکا (national security strategy) از سوی کاخ سفید منتشر شده را با توجه به کاهش شدید محبوبیت ترامپ و حزب او، بیانیه انتخاباتی جمهوری‌خواهان نامیده‌اند 
تریدینگ فایندر


کما اینکه تأکید بیش از حد بر اصلاح معیشت کارگران و طبقات کم‌درآمد و سودآور کردن مداخلات خارجی آمریکا به این بیانیه رنگ و بوی انتخاباتی داده است. 
در بخش‌های مختلف بیانیه دونالد ترامپ از نظامی‌گری آمریکا در دهه‌های پیشین انتقاد و پرهزینه ارزیابی، و وعده داده شده است که زین پس ارتش مهم‌ترین رکن جذب سرمایه‌های اقتصادی آمریکا در محیط بین‌الملل خواهد بود. از نظر ترامپ سیاست پنتاگون باید گسترش حضور نظامیان در خارج از مرزها و به‌خصوص در مناطق بحرانی یا مستعد بحران باشد اما نه برای مسائل اخلاقی نظیر صلح یا دموکراسی و نه برای حل منازعات و اهداف انسانی بلکه برای فروش خدمات نظامی و مدیریت بحران‌ها. در واقع این اذعان به چند چیز است؛ اول میلیتاری کردن اقتصاد و تجارت خارجی آمریکا‌، دوم تبدیل مناطق حساس به منطقه درگیری و سپس ارائه طرح اجرائی مدیریت بحران و در نهایت تبدیل بحران‌ها به دکان کسب و کار ارتش آمریکا. امروز ما این مدل رفتاری را در سودان و جنوب یمن مشاهده می‌کنیم.
در یک فراز نسبتاً مفصل از بیانیه ترامپ‌، تسلط نظامی‌، اقتصادی و سیاسی مطلق و بدون رقیب یا مخالف واشنگتن بر آمریکای جنوبی و به تعبیر بیانه بر نیمکره غربی مورد تأکید زیاد قرار گرفته است تا جایی که در خود بیانیه از سیاست‌های ترامپ درخصوص این منطقه به «قرائت ترامپ از دکترین مونرویه» یاد شده است. در این‌جا هیئت حاکمه شمشیر را از رو بسته به شیوه کابویی و کاملاًً تروریستی جلوه‌گر شده است. در این بیانیه تصریح شده زین پس نه جریانات بومی مخالف آمریکا می‌توانند به قدرت برسند و نه دولت‌های رقیب خارج از این منطقه اجازه خواهند داشت نقشی در فرآیندهای سیاسی یا اقتصادی یا امنیتی و یا حتی تکنولوژیک نیمکره غربی از کانادا در شمال تا شیلی و آرژانتین در جنوب داشته باشند.
اما واقعیت این است که آمریکا هرگز نمی‌تواند این راهبرد را به نتیجه برساند. بله حتماً قادر به ایجاد دردسر می‌باشد اما هرگز نمی‌تواند راه به قدرت رسیدن مخالفان بومی به‌اصطلاح نیمکره غربی را سد کرده و روابط و تجارت خارجی آن‌ها را بلوکه نماید.
ترامپ حتی این‌قدر هنر نداشته تا همراه‌ترین دولت این نیمکره - دولت کانادا- را کنار خود داشته باشد. همین الان بیش از دو سوم خاک آمریکای لاتین در اختیار دولت‌های مخالف آمریکاست که از پشتیبانی وسیع و ممتد ملت‌های خود برخوردار می‌باشند. آمریکا در حالی از بلوکه کردن روابط خارجی و تجاری این منطقه حرف می‌زند که بعضی از آن‌ها مؤسس کارتل‌هایی چون بریکس می‌باشند. نکته دیگر این است که وقتی در همین بیانیه‌، کارکرد تأسیس سازمان تجارت جهانی (WTO) مخالف منافع آمریکا ارزیابی می‌شود و در عین حال هیچ نسخه جایگزینی از سوی تیم ترامپ ارائه نمی‌گردد‌، دولت آمریکا چطور می‌تواند کشورهایی- در دو سوی ماجرا- که همین حالا هم هیچ حرف‌شنوی از کاخ سفید ندارند را وادار به تغییر نگرش‌ها‌، سیاست‌ها و راهبردها نماید. کاملاًً پیداست که ترامپ هنوز در فضای ذهنی اداره یک بنگاه تجاری است در حالی که راهکارهای اداره جهان با راهکارهای اداره یک بنگاه تقریباً به‌طور کامل جدا هستند.
در جای جای بیانیه ۲۰۲۵ کاخ سفید‌، شکست راهکار نظامی مورد تأکید قرار گرفته است. این هم در مواجهه با چین‌، هم در مواجهه با روسیه و هم در مواجهه با ایران و جبهه مقاومت به چشم می‌خورد. این بیانیه می‌گوید هرکس خدمات نظامی می‌خواهد باید وجه آن را بپردازد و در ضمن بداند قرار نیست ارتش آمریکا به نفع آنان با طرفی وارد جنگ شود. البته پیش از این هم با نگاه به مدل رفتاری دولت آمریکا در بحران اوکراین و تأکید تیم ترامپ بر «آتش‌بس مسلحانه» در جریان جنگ‌های لبنان‌، یمن‌، قفقاز‌، فلسطین و درگیری‌هایی نظیر درگیری‌ها در سودان معلوم بود که آمریکا نمی‌خواهد تجربه‌های شکست‌خورده در عراق و افغانستان را تکرار کند. حالا بماند که آمریکا اگر حتی اراده پایان بخشیدن به منازعه‌ای داشته باشد که یک طرف آن نخواهد زیر بار برود‌، قادر به حل منازعه نیست. 
در آخر این نکته هم در همین حد یادآور شویم که بیانیه ۲۰۲۵ کاخ سفید پر از عبارات خیلی کلی و نامربوط و حتی بی‌معنی است؛ در اوایل بیانیه و ذیل عنوان اصول نوشته شده «سیاست خارجی رئیس‌جمهور ترامپ عملگرا است بدون آنکه عملگرا باشد‌، واقعگراست بدون اینکه واقعگرا باشد و خویشتندار است بدون آنکه صلح‌طلب باشد»! 
و عجیب اینکه بعضی این آمریکا را به خرد تقدیس می‌نمایند. 
در اواخر این بیانیه اذعان می‌کند که هنوز ایران نیروی اصلی تحولات در منطقه است و هنوز آمریکا نتوانسته منطقه را تحت کنترل درآورد.   سعدالله زارعی
تریدینگ فایندر
سایر اخبار این روزنامه