تریدینگ فایندر

اخبار ویژه

سخنان نسنجیده دولتمردان
به انتظار تورمی دامن می‌زند
یک اقتصاددان گفت: آقای پزشکیان در نحوه انتقال پیام‌ها به مردم باید بسیار محتاط باشد. لازم است تیمی کارشناسی مشخص کند پیام‌ها چگونه و با چه ادبیاتی به جامعه منتقل شود. شیوه فعلی بیان آقای پزشکیان نگرانی‌های اقتصادی را تشدید می‌کند و انتظارات تورمی را بالا می‌برد.
کامران ندری، اقتصاددان، در تحلیل سخنان رئیس‌جمهور به «نامه‌نیوز» گفت: «آقای پزشکیان در نحوه انتقال پیام‌ها به مردم باید بسیار محتاط باشد. لازم است تیمی کارشناسی مشخص کند پیام‌ها چگونه و با چه ادبیاتی به جامعه منتقل شود. شیوه فعلی بیان آقای پزشکیان نگرانی‌های اقتصادی را تشدید می‌کند و انتظارات تورمی را بالا می‌برد. حتی ممکن است صرفاً به دلیل نحوه ارتباط او با مردم، وضعیت اقتصادی بدتر از واقعیت برداشت شود. سخنگوی دولت نیز عملکرد مطلوبی ندارد و در حوزه ارتباط با مردم باید از یک تیم حرفه‌ای استفاده شود تا پیام‌های ناخوشایند نیز به‌گونه‌ای بیان شود که آثار منفی آن به حداقل برسد. اکنون انتقال پیام از سوی رئیس‌جمهور با اشکال جدی همراه است».
تریدینگ فایندر


این اقتصاددان همچنین بیان کرد: «در شرایطی که همه مردم تورم ماهانه و نوسانات بازار ارز را می‌بینند و امیدشان به رئیس‌جمهور است، نحوه طرح مسائل از سوی او می‌تواند آثار منفی گسترده‌ای داشته باشد. باید درباره این موضوع کار کارشناسی دقیق انجام شود. دولتی‌ها می‌گویند که برخی کارمندان کار نمی‌کنند و هزینه روی دست دولت گذاشته‌اند؛ در حالی که خود مسئولان هم بخشی از همین ساختار اداری هستند. بازنگری در ردیف‌های بودجه ضروری و حرف درستی است، اما باید با صراحت بیشتری درباره آن صحبت شود.».
ندری گفت: «براساس شرایطی که اکنون مشاهده می‌کنم، به دلیل بی‌تصمیمی و ادبیات نامناسب دولت، احساس می‌کنم عملکرد آقای پزشکیان ممکن است از دو دولت پیشین ضعیف‌تر باشد».
مدیریت یعنی اقدام برنامه‌محور
نه کلی‌گویی و منفی‌بافی
اظهارنظر برخی مقامات دولتی در زمینه مشکلات و راه‌حل‌ها و یا پاسخگویی به سؤالات و انتقادات مخاطبان، نیازمند بازنگری جدی است تا اولاً معطوف به واقعیت‌ها باشد و نه خلاف واقع، ثانیاً کارشناسی باشد نه کلی‌گویی و روایت وارونه، و ثالثاً امیدوار‌کننده باشد و نه یأس‌آفرین و رابعاً بیان برنامه‌های در حال اجرا باشد و نه سخن گفتن از موضع منتقد و یا اپوزیسیون.
مرور برخی اظهارنظرها در این زمینه نشان می‌دهد که برخی مدیران، نقطه پمپاژ قضاوت منفی درباره توانمندی دولت هستند و حال آنکه انتظار می‌رود منطق «می‌شود»، «می‌توانیم»، «برنامه داریم» و «در حال اقدام براساس برنامه برای حل مشکل هستیم»، بر رویکرد گفتاری مدیران دولت حاکم باشد.
به عنونان نمونه در حالی که مردم انتظار دارند برنامه دولت برای مهار گرانی‌های افسارگسیخته و بی‌مبنا ارائه شود، سخنگوی دولت می‌گوید: تثبیت قیمت‌ها به عنوان اشتباهی در دولت‌های قبل انجام گرفت. دید علمی کافی در این زمینه نداشتند و فکر کردند اگر قیمت کالا ثابت باشد، داریم به مردم کمک می‌کنیم.
این اظهارات در حالی است که دستگاه‌های اقتصادی دولت عملاً تنظیم بازار و نظارت بر قیمت‌ها را رها کرده‌اند و برخی اقلام نه سالی یک‌بار بلکه ماهی چندبار گران می‌شوند و مدیران ذی‌ربط در وزارت جهاد کشاورزی و اقتصاد و صمت و... هم لبخند رضایت می‌زنند.
از نکات قابل‌تامل، برخی اظهارات آقای رئیس‌جمهور است که نه افقی نشان می‌دهد، نه مشکلی را حل می‌کند، نه حاکی از داشتن راه‌حل و برنامه است و نه گزارش اقدامات دولت:
- قربان خدا بروم، به هر شکلی دارد ما را می‌چلاند.
- راه‌حل رفع ناترازی‌ها، وفاق ملی است.
- من در مجلس بودم کسی ما را تحویل نمی‌گرفت الان رئیس‌جمهور شدم همان آدم قبلی هستم. مگر من کی هستم که بیایم شهر شما را ببینم؟ خیال می‌کنید من بیایم ببینم معجزه می‌کنم؟ شما خودتان مشکلات را ببینید و آنها را حل کنید.
- اقتصاد با دستور اداره نمی‌شود. «باید» با ارائه راهکارهای مناسب، روندهای اجرائی فعلی را اصلاح کنیم.
- تلاش برای حذف کامل قیمت‌گذاری دستوری در دستورکار است. چراکه دستور با علم اقتصاد همخوانی ندارد.
- از روزی که آمدیم هر روز یک بلایی سر ما آوردند.
- این گوی و این میدان هر کسی می‌تواند مشکلات را حل کند بیاید حل کند. مگر من کی‌ام؟ من تا دیروز نماینده مجلس بودم.
- من اصلاً دنبال رئیس‌جمهور شدن نبودم. می‌خواستم مردم به صحنه بیایند.
- من سه‌بار در ارومیه درخواست دادم، استخدام نکردند.
- روی طلا خوابیدیم و گرسنه هستیم.
- ترکیه و ژاپن و کره، نفت و گاز ندارد و وضعیت آنها از ما بهتر است. ما نفت و گاز داریم ولی گرسنه هستیم، مشکل داریم. گیر و مشکل کجاست؟ 
- یک زمانی می‌گفتند ارومیه، پاریس ایران است؛ حالا ببینید چه‌ کارش کرده‌ایم. حالا یکی دیگر می‌آید پاریس ایران را می‌کند افغانستان.
- هر چقدر بتوانیم به شما کمک می‌کنیم، ولی شما منتظر کمک ما نباشید (یکی از حضار: نشد که؛ هم می‌گویید کمک می‌کنید هم می‌گویید کمک نمی‌کنید!).
- سال‌های گذشته برای کالاهای اساسی ۱۵ تا ۱۸میلیارد دلار هزینه می‌شد، الان ما فقط ۸میلیارد دلار تا پایان سال در اختیار داریم. خب سؤال این است که از کجا باید تامین کرد؟ بعد هم می‌گوییم باید مقاومت کنیم که البته باید مقاومت کنیم.
- با مدیری که می‌گوید «نمی‌شود»، نمی‌شود کار کرد.
سؤال مهم این است که مردم و نخبگان و فعالان اقتصادی و کارآفرینان و اقشار مختلف مردم باید از این قبیل ادبیات کلی‌گویانه، فرافکنانه، سیاه‌نمایانه و بعضاً نادرست چه چیزی را باید برداشت بکنند؟
کدام اقتصاد و مدیریتی بدون دستور اداره می‌شود که برخی مدیران دولتی برای توجیه بی‌عملی یا سوءتدبیر‌های خود مدام توی سر «دستور» می‌زنند و حال آنکه دائماً دستورهای مستقیم یا غیرمستقیم گران‌کردن اقلام و خدمات از سمت همین مدیران صادر می‌شود؟! ارز و خودرو و نان و لبنیات و دارو و برخی کالاهای اساسی و گاز و برق و بلیت‌های مسافرتی و... در همین یک‌سال گذشته چقدر گران شده‌اند و نقش بخشنامه‌های دولتی در این میان چه بوده است؟
96میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات به کشور بازنگشته و مدیران دولتی به جای اینکه گریبان شرکت‌ها (به ویژه شرکت‌های دولتی) را در این‌باره بگیرند، از کمبود منابع ارزی می‌نالند یا دائماً سراغ گران‌سازی اقلام مختلف برای تامین بودجه می‌روند. انواع تسهیلات ارزی و ریالی به شرکت‌های گوناگون دولتی و غیر‌دولتی واگذار می‌شود اما کمتر پیگیری می‌شود که سرنوشت و سرانجام آن تسهیلات یا بودجه‌ها چه شد؟ اینجاست که دلالان- به علاوه اخلالگران رسانه‌ای مرتبط با اتاق جنگ اقتصادی دشمن- بازار را به هم می‌ریزند و مدیران دولتی ذی‌ربط هم حداکثر نقش تماشاچی را به جای مسئول تنظیم بازار و مهار قیمت‌ها ایفا می‌کنند، اگر خود دخیل در به‌هم‌ریختن ثبات قیمت‌ها نباشند!
به عنوان یک نمونه، در زمینه نهاده‌های دامی که نقش مهمی در بازار مرغ و گوشت دارد، دبیر اتحادیه واردکنندگان نهاده‌های دامی گفته است: از دی‌ماه سال گذشته به رئیس‌جمهور و معاون رئیس‌جمهور و وزیر جهاد کشاورزی مکاتبه کردیم و هشدار داده بودیم و کمبود نهاده و مرغ کیلویی ۱۷۰هزار تومان را پیش‌بینی کرده بودیم؛ اما توجهی نکردند. محور قرارگرفتن سیاست بنگاه‌هایی که دنبال منافع خودشان هستند دلیل گرانی قیمت است و دولت باید آگاه باشد و منفعت ملی را در نظر بگیرد.
همچنین نهاوندی، عضو هیئت‌مدیره اتحادیه واردکنندگان نهاده‌های دام و طیور می‌گوید: پارسال و در دولت قبل جو، ذرت و کنجاله سویا به فراوانی و ارزان در اختیار دامداران بود ولی از آغاز کار وزیر فعلی، همه‌چیز خراب شد. تنها عامل گرانی شدید محصولات کشاورزی در یک سال گذشته تغییر مدیریت در وزارت جهاد کشاورزی است/ پارسال قیمت مرغ سفره مردم کیلویی ۸۵هزار تومان بود، الان ۱۴۵هزار تومان است، مقصر این گرانی وزیر کشاورزی است.
در زمینه نوسان قیمت‌ها در بازار اقلام اساسی و مصرفی، بهرامی ارض اقدس، عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران هم تاکید کرده است: آقای وزیر جهاد کشاورزی، این شما هستید که رکورد قیمت برنج ۴۰۰هزار تومانی را خلق کردید. اگر وزارت بازرگانی داشتیم اجازه نمی‌داد بازار برنج این‌گونه باشد. صدها وارد‌کننده برنج، برنج خود را در دبی ذخیره می‌کنند و به محض آزادسازی واردات، آن را در بازار می‌‎ریزند. مگر می‌شود یک وارد‌کننده ۴روزه برنج وارد کند؟ مگر می‌شود شما وزیر جهاد کشاورزی باشی و کاری با قیمت برنج نداشته باشی؟ پس برای چه اختیارات بخش بازرگانی کشاورزی را گرفته‌ای؟
اجمالاً اینکه در هیچ اقتصاد بازار آزادی و سوپرسرمایه‌داری هم، مدیران دولتی اینچنین خود را فاقد مسئولیت نسبت به روند تولید و مصرف و بازار نشان نمی‌دهند و اجازه هم ندارند که به جای برنامه‌ریزی مشخص و اقدام و عمل و گزارش عملکرد، به کلی‌گویی بپردازند.
مدیریت اقتصادی، در مثل، مانند کشت و آبیاری و برداشت مکانیزه محصولات است و نه کشاورزی دیمی؛ هرچند که حتی کشت دیم هم با همه نواقصش، برنامه‌ریزی خود را دارد و کشاورزی به جای اقدام و عمل، نمی‌نشیند تا دست روی دست بگذارد و از زمین و زمان و روزگار بد بگوید!
روایت هم‌میهن
 از عوام‌فریبی‌های مبتذل سریع‌القلم 
پروژه‌ سریع‌القلم بیش از آنکه یک نظریه‌ علمی بومی یا جهانی باشد، یک مانیفست سیاسی برای هژمونی طبقه‌ خاصی از نخبگان انحصارطلب است که با لعاب مفاهیم شبه‌علمی پوشانده شده است.
تحلیل فوق را روزنامه هم‌میهن در واکنش به مهمل‌گویی‌های مشاور حسن روحانی منتشر کرد و نوشت: محمود سریع‌القلم، مدعی «علمی بودن» است، اما شواهد متقن نشان می‌دهد که گفتمان او بر پایه‌هایی سست از «افسانه‌های آماری»، «خاطره‌گویی‌های غیرقابل اثبات»، «خلقیات ما ایرانیان محمدعلی جمال‌زاده»، «شرق‌شناسی وارونه» و «دفاع ایدئولوژیک از الیگارشی» بنا شده است.
چگونه متفکری که دائماً جامعه ایران را به «دقیق نبودن»، «احساسی بودن» و «نداشتن روش» متهم می‌کند، خود در تولید گزاره‌های بنیادین نظریه‌اش، از ابتدائی‌ترین استانداردهای پژوهش آکادمیک ـ یعنی استناد به داده‌های معتبر و پرهیز از تعمیم‌های ناروا ـ عدول می‌کند؟
یکی از بنیادین‌ترین ارکان روش علمی در علوم اجتماعی، به‌ویژه در گرایش‌های پوزیتیویستی که سریع‌القلم خود را به آن نزدیک می‌داند (تأکید بر آمار، ارقام و تجربه‌ کشورهای توسعه‌یافته)، «دقت در داده‌ها»  و «قابلیت راستی‌آزمایی» است. بااین‌حال، بررسی دقیق متون و سخنرانی‌های سریع‌القلم آشکار می‌سازد که او به شکلی سیستماتیک، جای «فکت» را با «قصه» و جای «آمار» را با «تخیل» عوض می‌کند.
این جابه‌جایی، نه یک خطای سهوی، بلکه شالوده‌ روش‌شناسی اوست که می‌توان آن را «روش‌شناسی توریستی» نامید؛ روشی که در آن مشاهدات سطحی یک مسافر از ویترین کشورهای غربی، به‌عنوان قوانین ازلی و ابدی توسعه به خورد مخاطب ایرانی داده می‌شود. تو گویی مسافری از دارالخلافه تهران قجری رهسپار بلاد فرنگ شده و با دیدن ابنیه، اطعمه و اشربه آنجا، به فکر نوشتن حیرت‌نامه افتاده است. 
شاید هیچ گزاره‌ای به‌اندازه ادعای مشهور سریع‌القلم درباره‌ روزنامه‌ «نیویورک‌تایمز»، عمق بی‌دقتی و حتی «کذب‌پردازی علمی» او را آشکار نکند. این ادعا که بارها در کلاس‌های درس و سخنرانی‌ها تکرار شده و به‌عنوان چماقی برای تحقیر روزنامه‌نگاری و فضای فکری ایران به کار رفته، چنین است: 
«در روزنامه‌ای مثل نیویورک‌تایمز، تا کسی موهایش سفید نشده باشد و بالای
۵۰ سال سن نداشته باشد، به او اجازه نوشتن تحلیل نمی‌دهند. اما در ایران یک جوان ۲۵ ساله سرمقاله می‌نویسد.» چرا یک استاد تمام دانشگاه، چنین سخن خلاف ‌واقع آشکاری را می‌گوید که با یک جست‌وجوی ساده اینترنتی قابل ابطال است؟
روش استدلال سریع‌القلم، به‌طرز حیرت‌انگیزی یادآور سفرنامه‌نویسان قاجاری است که با دیدن ظواهر فرنگ، دچار حیرت شده و آن را به‌عنوان «جادوی عقلانیت» تفسیر می‌کردند. 
شاید خطرناک‌ترین و درعین‌حال صادقانه‌ترین بخش اندیشه سریع‌القلم، نگاه او به «طبقه‌ اجتماعی» و «حق حکمرانی» باشد. او از لزوم حذف فقرا و توده‌ها از عرصه‌ قدرت دفاع می‌کند. این دیدگاه، نه یک لغزش زبانی، بلکه هسته مرکزی فلسفه‌ سیاسی اوست.
سریع‌القلم در یک سخنرانی معروف که موجی از خشم عمومی را برانگیخت، اظهار داشت:«یک راننده تاکسی چه دانشی دارد که درباره برنامه هسته‌ای نظر بدهد؟ چرا صداوسیما از یک لبوفروش درباره انرژی هسته‌ای می‌پرسد؟»  تقلیل سیاست به «تخصص»، ترفندی تکنوکراتیک برای خلع‌ید مردم از حق تعیین سرنوشت است.  او در ادامه، نظریه‌ خطرناک‌تری را مطرح می‌کند: «کسی که در کودکی اتاق شخصی نداشته، نباید پست سیاسی بگیرد، زیرا دچار عقده است.» و «ریشه‌ مشکلات ما حاکم بودن طبقه ضعیف است. به هر کسی نباید اجازه داد وزیر شود.»  
سریع‌القلم در تبیین علل عقب‌ماندگی، به‌شدت دچار «تقلیل‌گرایی فرهنگی» است. او به‌جای آنکه نقش «استعمار»، «جنگ‌های تحمیلی»، «تحریم‌ها» و «تضاد منافع ژئوپلیتیک» را تحلیل کند، همه‌چیز را به گردن «شخصیت ایرانی» می‌اندازد. در کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار»، او لیستی از صفات منفی را به ایرانیان نسبت می‌دهد: «حسود»، «بی‌نظم»، «احساسی»، «ناتوان در کار جمعی»، «قبیله‌گرا». اساسی‌ترین سؤال این است که او این صفات را چگونه اندازه گرفته است؟ آیا پیمایشی ملی انجام داده؟ خیر. او براساس کتاب خلقیات ما ایرانیان محمدعلی جمال‌زاده و متون ادبی و سفرنامه‌های مستشرقین غربی (که نگاهی تحقیرآمیز به شرق داشتند) این گزاره‌ها را استخراج کرده است. 
او مدام تکرار می‌کند: «در غرب سیستم کار می‌کند، نه فرد» و «در ایران افراد مهم هستند، نه سیستم.» این نگاه، غرب را یکپارچه «عقلانی» و ایران را یکپارچه «غیرعقلانی» می‌بیند. ظهور چهره‌هایی مثل «ترامپ» در آمریکا، سارکوزی در فرانسه یا «برلوسکونی» در ایتالیا، نشان داد که حتی در غرب هم «افراد» و «پوپولیسم» می‌توانند بر «سیستم» غلبه کنند. سریع‌القلم با نادیده گرفتن این واقعیات، تصویری غیرواقعی از غرب می‌سازد که کارکردش تنها «سرکوفت زدن» به مخاطب ایرانی است.
سنگ بنای تفکر سیاست خارجی سریع‌القلم، مفهوم «بین‌المللی شدن» است. او معتقد است ایران باید «عادی» شود و با «قواعد جهانی» بازی کند تا پیشرفت کند. او واقعیت «سیاست قدرت» و «هژمونی آمریکا» را نادیده می‌گیرد. او تصور می‌کند اگر مدیران ایرانی کراوات بزنند، انگلیسی صحبت کنند و «مودب» باشند، تحریم‌ها رفع می‌شود. این نگاه، ماهیت خشن و ساختاری روابط بین‌الملل را به سطح «تفاوت‌های فرهنگی» و «سوءتفاهم» تقلیل می‌دهد.
تریدینگ فایندر
سایر اخبار این روزنامه