تریدینگ فایندر

آلودگی هوا و دور باطل محدودیت‌ها

هر سال که تقویم به روز‌های سرد نزدیک می‌شود، تهران وارد مرحله‌ای آشنا، اما فرساینده می‌گردد؛ مرحله‌ای که در آن شهر پیش از آنکه زمستان برسد، زیر سایه سنگین آلودگی فرو می‌رود. این‌بار، اما روایت، همان تکرار همیشگی نیست. موج جدید آلودگی، همراه با تعطیلی‌های گسترده و محدودیت‌های متوالی، ذهن شهروندان را درگیر پرسشی عمیق‌تر کرده‌است؛ چرا پس از دهه‌ها هشدار و صد‌ها طرح کوتاه‌مدت، هنوز کیفیت هوا کوچک‌ترین نشانی از بهبود ندارد؟ و مهم‌تر از آن، چرا مدیریت شهری همچنان ساده‌ترین نسخه‌ها-تعطیلی، محدودیت و جریمه- را به‌عنوان راه‌حل‌های اصلی پیش می‌کشد، بی‌آنکه سراغ درمان‌های ریشه‌ای، پرهزینه‌تر، اما ضروری برود؟
این پرسش زمانی جدی‌تر می‌شود که آمار تازه‌ای منتشر می‌شود: پس از اجرای محدودیت‌های ترافیکی در هفته نخست آذر، حجم ترافیک تهران حدود ۳۷ درصد کاهش یافته‌است. عددی که از نگاه مدیران، نشانه اثرگذاری طرح‌هاست، اما از نگاه شهروند، فقط یادآور این پرسش است که این کاهش ترافیک در مقابل چه هزینه‌ای به دست آمده‌است؟ تعطیلی مدارس، دورکاری اجباری، محدودیت تردد، جابه‌جایی ساعات اجرای طرح‌ها و فشار مضاعف به دارندگان خودرو. اما در مقابل، کدام دستاورد پایدار به دست آمده‌است؟ آیا روز بعد، هفته بعد یا ماه بعد هوا بهتر می‌شود؟ یا فقط کمی از مرگ‌آوری‌اش کاسته می‌شود تا دوباره در اولین وارونگی هوا به نقطه هشدار برسیم؟
اینکه دستگاه مدیریتی در اولین گام به جریمه و محدودیت پناه می‌برد، فقط یک انتخاب نیست؛ نشانه‌ای است از فقر راهبردی. سال‌هاست که به جای تقویت حمل‌ونقل عمومی، نوسازی ناوگان، حذف خودرو‌های آلاینده، مدیریت زمان سفر، تولید سوخت استاندارد و توسعه زیرساخت‌های هوشمند، ساده‌ترین ابزار اجرا می‌شود: محدودیت و جریمه. این شیوه، یک دلیل روشن دارد: ارزان است، سریع اجرا می‌شود و درآمدزا است، اما پرسش اینجاست که آیا بحران آلودگی هوا با این روش درمان می‌شود؟ پاسخ روشن‌تر از همیشه؛ خیر. 
شهروند امروز در تهران حساب‌وکتاب خود را دارد. وقتی هزینه یک مسیر در تاکسی اینترنتی به بیش از ۲۰۰ هزار تومان می‌رسد، بسیاری ترجیح می‌دهند با خودروی شخصی تردد کنند. اگر هم پیامک جریمه رسید، آن را همان هزینه جابه‌جایی می‌دانند. در چنین وضعیتی، حتی با طرح زوج و فرد از درب منزل نیز خیابان‌ها خالی نمی‌شود. کافی است در یک روز زوج در خیابان قدم بزنید تا ببینید چه تعداد پلاک فرد در حال ترددند. به همان اندازه در روز فرد، پلاک‌های زوج. جریمه بازدارنده نیست، چون گزینه جایگزین وجود ندارد. وقتی حمل‌ونقل عمومی نابسامان، شلوغ، ناکارآمد یا ناهماهنگ باشد، شهروند بین هزینه بالا و ریسک جریمه یکی را انتخاب می‌کند؛ و معمولاً جریمه، انتخاب کم‌هزینه‌تری است. 
تریدینگ فایندر


در حوزه خودرو‌های دودزا نیز وضعیت مشابه است. در ۹ ماه گذشته بیش از ۶۱۴ هزار خودروی دودزا اعمال قانون شده و ۳هزارو۴۰۰ معاینه فنی باطل شده‌است، اما آیا این اعداد نشان‌دهنده بهبود وضعیتند؟ نه دقیقاً. 
از سوی دیگر، عملاً تنها بخشی از دوربین‌ها کارایی لازم را دارند. معاون عملیات پلیس راهور اعلام کرده تهران باید حداقل ۳ هزار سامانه ثبت تخلف فعال داشته باشد، اما کمتر از ۵۰۰ عدد فعال است، آن هم با کیفیتی نه‌چندان قابل اتکا. تأخیر در ارسال داده‌ها باعث می‌شود اعمال قانون، کارایی بازدارنده خود را از دست بدهد؛ شهروند پیامک جریمه‌ای را زمانی دریافت می‌کند که خودرو اساساً در پارکینگ پارک بوده‌است. با این شرایط، پرسش محوری باز می‌گردد؛ چرا ساختار مدیریتی به جای آنکه به سراغ درمان اصلی برود، به آرامبخش سریع‌الاثر بسنده می‌کند؟ پاسخ روشن است؛ گزینه‌های اصلی زمانبرند. توسعه مترو، نوسازی اتوبوس‌ها، حذف خودرو‌های فرسوده، تولید سوخت استاندارد، توسعه پیاده‌راه‌ها و دوچرخه‌راه‌ها، همگی پروژه‌هایی چندساله‌اند. 
بودجه‌ای که باید صرف توسعه حمل‌ونقل عمومی شود، سال‌هاست یا تخصیص نمی‌یابد یا در بحران‌های دیگر بلعیده می‌شود. تعطیلی و جریمه، ساده‌ترین ابزار برای نشان‌دادن «واکنش سریع» مدیریت است، اما این پاسخ سریع، دقیقاً همان عاملی است که مسئله را سال‌هاست روی میز نگه داشته‌است. کاهش ترافیک با محدودیت به‌دست می‌آید، اما این کاهش پایدار نیست. هوا کمی از حالت هشدار فاصله می‌گیرد، محدودیت‌ها برداشته می‌شود و دوباره حجم ترافیک و آلودگی به سطح قبلی بازمی‌گردد. تهران نه با تعطیلی مدارس پاک می‌شود، نه با جریمه و نه با زوج و فرد. تهران فقط با اراده‌ای واقعی برای تغییر ساختار حمل‌ونقل نجات پیدا می‌کند. تا زمانی که اصلی‌ترین مسائل- از نوسازی ناوگان و ارتقای سامانه‌های هوشمند گرفته تا اصلاح سوخت و توسعه حمل‌ونقل عمومی- به تعویق بیفتند، محدودیت‌ها فقط نقش یک پانسمان موقت را بازی می‌کنند. 
در نهایت، پرسش همچنان پابرجاست:چه زمانی اراده‌ای برای حل ریشه‌ای بحران شکل می‌گیرد؟ و چرا همیشه سهل‌ترین راه- محدودیت- به‌عنوان تنها راه معرفی می‌شود؟
تهران، بیش از هر زمان دیگری، به برنامه‌ای نیاز دارد که از تنفس مصنوعی به تنفس واقعی برسد؛ برنامه‌ای که نه برای یک هفته اضطرار، بلکه برای یک نسل آینده طراحی شده باشد.
تریدینگ فایندر