تریدینگ فایندر

بوگیری برای غرب(یادداشت روز)

«هنریک ایبسن» را به عنوان یکی از چهره‌های پیشتاز حمایت از حقوق زنان در ادبیات نمایشی معرفی می‌کنند اما حقیقت این است که ایبسن در کنار نفرت‌های بیشماری که در زندگی‌اش داشت؛ از زنان نیز تا حدی متنفر بود. او حاضر نبود در مراسمات رسمی کنار زنان بنشیند، نقد زنان به آثارش را برنمی‌تافت و زندگی زنان بسیاری را تباه کرد تا خودش را در حرفه‌اش بالا بکشد. البته «هنریک ایبسن» تنها چهره‌ای نیست که غرب و غرب‌زدگان، زندگی ‌تاریک‌شان را برای ما در زرورق می‌پیچند و به عنوان نمادی از احترام به حقوق زن در غرب قالب می‌کنند.
«ژان ژاک‌روسو» که به دلیل نظراتش در حوزه آموزش و تربیت شناخته می‌شود، می‌گفت: «در بین زنان نابغه‌ای پیدا نمی‌شود» او معتقد بود زنان نه هنر را می‌فهمند و نه از هنر خوش‌شان می‌آید. از نظر روسو تفکر انتزاعی و قیاسی فراتر از دسترسی زنان بود. با کمی اختلاف احتمالا «لودویگ ویتگنشتاین» نیز مانند روسو فکر می‌کرد چون وقتی به شغل معلمی در یک روستا مشغول بود، خاطرات وحشتناکی درباره‌اش نقل کرده‌اند. یکی از دانش‌آموزان دختر که کمی در یادگیری دروس ضعف داشت می‌گوید ویتگنشتاین چنان موهای او را کشید که قسمتی از موهایش کنده شد. یکی دیگر از دختران دانش‌آموز کلاس او می‌گوید ویتگنشتاین چنان او را کتک زده که گوش‌هایش خونریزی کرده است. روزهای معلمی ویتگنشاتین با خفت به پایان رسید و او به دلیل رفتار نامناسب و خشونت‌بارش با بچه‌ها مجبور شد از روستا فرار کند.
وقتی «نایجل راجرز» و «مل تامپسون» دو نویسنده انگلیسی برای نوشتن زندگی‌نامه «برتراند راسل» به تحقیق پیرامون این فیلسوف[!] انگلیسی پرداختند به نتیجه جالبی رسیدند: «امروز که ما با نرخ وحشتناک طلاق زندگی می‌کنیم تا حدودی میراث‌دار برتی کثیف (لقبی که به برتراند راسل داده بودند) هستیم که در زندگی‌اش بی‌شمار معشوقه داشت... راسل وجهه خود به عنوان «زن‌باز فلسفی» را تا سال‌های پیری حفظ کرد و هنوز به دنبال زن ایده‌آلش می‌گشت.»
اینها فقط گوشه‌ای از مواجهه شرم‌آور فیلسوفان و روشنفکران غرب با زنان و موضوع زنان است؛ چهره‌هایی که به عنوان صاحبان فکر و اندیشه[!] در غرب مطرح می‌شوند، تندیس‌شان را می‌سازند، اماکن عمومی را به یادشان نام‌گذاری می‌کنند، کتاب‌های‌شان بارها تجدید چاپ شده و نظرات‌شان در دانشگاه‌ها تدریس و بررسی می‌شود... با این حساب نباید انتظار چندانی از اقشار دیگر داشت که برخورد بهتری با زنان داشته باشند.
تریدینگ فایندر


22 اکتبر 2017 (30 مهر 1396) روزنامه «ساندی‌تایمز» انگلیس طی گزارشی از موارد متعدد آزار کارکنان زن پارلمان اروپا توسط نمایندگان پارلمان پرده برداشت. «ساندی‌تایمز» پارلمان اروپا را «کانون آزار جنسی» توصیف کرد. همان زمان شعبه اروپایی نشریه «پولیتیکو» به جمع‌آوری شهادت قربانیان و شاهدان عینی پرداخت و گزارش تکان‌دهنده‌ای از وضعیت برخورد نمایندگان پارلمان اروپا با کارکنان زن این نهاد منتشر کرد. «پولیتیکو» طی یک هفته بیش از 30 ادعای تجاوز، ضرب و شتم و آزار و اذیت را ثبت کرد که از قراردادهای کاری اتحادیه اروپا در ازای رابطه جنسی گرفته تا فرستادن زنان جوان برای مبادله خدمات جنسی در ازای خدمات قانونی را شامل می‌شد. این در حالی بود که بسیاری از قربانیان به دلیل ترس از اخراج و یا بی‌نتیجه دانستن شکایت، حاضر به بیان تجریبات تلخ خود نبودند. یکی از قربانیان فضای حاکم بر پارلمان اروپا را «فرهنگ سکوت» توصیف کرد. او گفت کارکنان ارشد پارلمان و حداقل پنج نماینده از پرونده او مطلع بودند اما مشکلات عمدا در داخل پارلمان اروپا پنهان نگه داشته می‌شود. این اتفاق تنها مربوط به سال 2017 نمی‌شد، در دوره‌ها و سال‌های مختلف گزارش‌های آزار زنان و کارمندان پارلمان اروپا به رسانه‌ها درز کرده و این نهاد قانون‌گذاری اروپایی مجبور به واکنش شده بود.
تقریبا همان زمان یک گروه واتساپی در انگلستان خبرساز شد. گروهی که در آن زنان شاغل در پارلمان انگلستان فهرست بلندی از مقامات ارشد این کشور تهیه کرده بودند و به همکاران خود هشدار می‌دادند تا جایی که ممکن است به این افراد نزدیک نشوند. آنها از تجربه‌های آزار خود توسط مقامات انگلستان می‌گفتند. با درز کردن این ماجرا به رسانه‌ها جنجالی فضای سیاسی و رسانه‌ای انگلستان را فراگرفت و «دِیم لورا کاکس»، قاضی پیشین دیوان عالی این کشور مسئول بررسی ماجرا شد. یک سال بعد در 15 اکتبر 2018 (23 مهر 1397) او نتایج تحقیقش را در قالب گزارشی منتشر و وضعیت آزار زنان در پارلمان انگلستان را «شوکه‌کننده و شنیع» توصیف کرد. طبق گزارش «کاکس» «آزار جنسی [زنان] یک مشکل شایع» در پارلمان انگلیس بود و موارد متنوعی مانند آزار لفظی، تماس نامناسب، تجاوز و حتی رفتارهای شنیع‌تر را دربر می‌گرفت. او در گزارش خود از پارلمان انگلستان نوشت: «قلب دموکراسی ما فاقد استانداردهایی است که از هر محیط کاری در قرن ۲۱ انتظار می‌رود» و برخورد مقامات و نمایندگان پارلمان انگلیس با کارمندان زن را به نظام «ارباب و رعیتی» تشبیه کرد. علی‌رغم جنجال رسانه‌ای، بررسی و نهایتا تأیید اتفاقات رخ داده و سپس انتشار گزارشِ کاکس اما همان‌طور که قربانیان در مصاحبه‌های خود گفته بودند؛ مشکلات حل نشد و شکایت آنها به جایی نرسید.
سال بعد در 11 جولای 2019 (20 تیر 1398) «جما وایت» وکیل دادگستری، گزارش دیگری از مجلس عوام انگلستان منتشر کرد که شامل ثبت تجربیات بیش از 220 کارمند این مجلس بود. وضعیت به همان شکل سابق ادامه داشت. قربانیان هرگونه شکایت از بدرفتاری نمایندگان را «خودکشی شغلی» خودشان می‌دانستند. یکی از کارمندان مجلس عوام، شرایط کاری و رابطه رئیسش را با خود این‌طور توصیف کرد: «تبدیل به فاحشه او می‌شوید.» یکی دیگر از کارمندان زن در این گزارش می‌گوید: «من خودم را آدم نازک‌نارنجی‌ای نمی‌دانم، اما گاهی بوده که در مسیر رفتن به محل کار‌ گریه کرده‌ام، در حالی که از بچگی تا آن موقع‌ گریه نکرده بودم.»
وضعیت مجلس اعیان انگلستان که خود را اشراف و نجیب‌زاده می‌دانند اصلا بهتر نیست. 10 جولای 2019 (19 تیر 1398) «نائومی النبوگن» گزارشی از مجلس اعیان انگلیس ارائه داد و در آن نوشت مسئله ارعاب و آزار در مجلس اعیان کاملاً نهادینه شده و توسط مجموعه مجلس اعیان تحمل می‌شود. در این گزارش آمده است کارمندان زن مجلس اعیان انگلیس مراقب هستند تا با برخی افراد در یک اتاق تنها نمانند. آنها حتی مجبور شده‌اند مبلمان و صندلی‌های دفتر کار را طوری بچینند که موانع کافی میان آنها با برخی نمایندگان اشراف و نجیب‌زادگان[!] انگلیسی ایجاد شود.
حالا شنیدن پرونده جزیره فحشای «جفری اپستین» که شمار زیادی از رؤسای‌جمهور و مقامات ارشد فعلی و سابق آمریکا را به خود درگیر کرده، اصلا عجیب و غیرقابل انتظار نیست. «اپستین» گرداننده شبکه گسترده سوءاستفاده جنسی از دختران زیر سن قانونی بود که ۱۰ آگوست ۲۰۱۹ 
(19 مرداد 1398) وقتی به همین اتهام در زندان به سر می‌برد به شکل مرموزی جان باخت. نام افراد بسیاری از «دونالد ترامپ» و «بیل کلینتون» گرفته تا «شاهزاده اندرو»، «تام باراک»، مدیران سابق FBI، دادستانی و... در پرونده او مطرح شد اما مقامات قضائی آمریکا از افشای نام افراد و جزئیات بیشتر پرونده او خودداری می‌کنند. شاید اگر چندپارگی سیاسی و نزاع قدرت در آمریکا تا این اندازه بالا نگرفته بود؛ همین اندازه نیز از پرونده کثیف «جفری اپستین» فاش نمی‌شد و با همان مرگ مشکوک، پرونده او نیز پایان می‌یافت.
پای رژیم صهیونیستی و مقامات این رژیم نیز به پرونده جزیره فحشای «اپستین» باز شد. البته این رژیم برای رسوایی‌اش نیازی به این پرونده نداشت. اگر قتل‌عام هزاران زن و کودک فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی را کنار بگذاریم، پرونده «آزار جنسی سازمان‌یافته» کودکان و زنان یهودی که 2 دسامبر 2025 (11 آذر 1404) روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت گزارشی از آن را منتشر کرد به اندازه کافی تکان دهنده است. «هدر فلدمن»، یکی از زنان شاهد این پرونده گفت که از هفت سالگی تا بیست‌ویک سالگی توسط پدرش فروخته می‌شد و در مراسم فرقه‌ای یهودی مورد تجاوز گروهی قرار می‌گرفت. او فاش کرد که در هشت‌سالگی، پدرش هر هفته او را به دفتر یک عضو کنست (مجلس رژیم صهیونیستی) می‌برد و آن نماینده، او را پس از بیهوش‌کردن مورد آزار جنسی قرار می‌داد.
هر طور حساب کنیم اصلا پذیرفته نیست این جماعت که تا گردن در گنداب فحشا و پایمال کردن حقوق زنان فرو رفته‌اند برای ما شعار «زن، زندگی، آزادی» سردهند! خیلی سخت می‌توان از کارنامه ننگین و شرم‌آور غرب و مقامات غربی «حمایت از حقوق زنان» و «حفظ کرامت و ارتقای جایگاه زنان» بیرون کشید اما هرگز نباید ذلت و حقارت خودباختگان غرب‌زده را دست‌کم گرفت. در این زمینه آنها استاد کارهای نشدنی هستند. وظیفه آنهاست که مانند بوگیری برای غرب عمل کنند و با جذب بوی نامطلوب و متعفن غرب از آن رایحه‌ای دلپذیر برای مخاطبان داخلی‌شان بسازند.
اگر می‌شد برای بیماری‌های روحی معادلی در بیماری‌های جسمی یافت؛ «خودباختگی» در دسته امراض «صعب‌العلاج» قرار می‌گرفت. برای افراد «خودباخته» نه فقط مرغ همسایه بلکه حتی شپش‌های همسایه هم غازند! در این میان «خودباختگان غرب‌زده» را می‌توان تاریک‌ترین سویه‌های بشر دانست که همزمان از دو مرض «خودباختگی» و «غرب‌زدگی» رنج می‌برند؛ ترکیبی که شوربختانه در اکثر موارد «لاعلاج» باقی می‌ماند. سید محمدعماد اعرابی
تریدینگ فایندر
سایر اخبار این روزنامه