زیان سنگین صنایع بورسی
گروه اقتصاد کلان: اختلاف قابل توجه میان نرخ دلار آزاد و نرخ توافقی در هفتههای اخیر به مهمترین متغیر اثرگذار بر آینده بازار سرمایه تبدیل شده است؛ اختلافی که از یک شکاف عددی ساده فراتر رفته و اکنون نقش تعیینکنندهای در تحلیل سودآوری صنایع، جریان نقدینگی و رفتار سرمایهگذاران دارد. به گزارش تجارت، این فاصله که به بیشترین سطح خود از ابتدای سال رسیده، بهنوعی به شاخصی برای ارزیابی چشمانداز شرکتهای صادراتمحور تبدیل شده و حتی نگاه فعالان بازار به روندهای میانمدت بورس را تحت تأثیر قرار داده است. در ظاهر دو نرخ متفاوت از ارز کنار هم قرار گرفتهاند، اما در واقعیت همین تفاوت ساختار هزینه و درآمد بسیاری از شرکتهای بزرگ را بهطور بنیادی تغییر میدهد و اثر آن در صورتهای مالی، بودجهها و ارزشگذاری سهام بهوضوح نمایان شده است. ماجرا از آنجا پیچیده میشود که حرکت دلار آزاد ادامه دارد، درحالیکه نرخ توافقی نسبتاً ثابت مانده است. نتیجه این وضعیت برای شرکتهای صادراتی نوعی فشار دوگانه است؛ فشاری که از یکسو هزینههای مرتبط با واردات مواد اولیه، قطعات، تجهیزات و خدمات را افزایش میدهد و از سوی دیگر درآمدهای ارزی شرکتها که با نرخ توافقی تسعیر میشود، قدرت رشد خود را از دست میدهد. به این ترتیب، تناسب میان درآمد و هزینه برهم میخورد و حاشیه سود کاهش مییابد. اگر این وضعیت موقت باشد، اثر آن به افت کوتاهمدت سودآوری محدود خواهد شد، اما در صورت ادامهدار شدن، صنایع صادراتمحور با چالشهای عمیقتری مواجه میشوند؛ چالشهایی مانند کاهش جریان نقدی عملیاتی، سختتر شدن تأمین مالی داخلی و ارزی، و محدود شدن توان سرمایهگذاری برای طرحهای توسعهای. بسیاری از تحلیلگران از این وضعیت با عنوان «فشار ساختاری بر سود صنایع بزرگ» یاد میکنند؛ فشاری که فراتر از یک دوره گزارشدهی یا یک فصل مالی است و میتواند مسیر چندساله سودآوری را تغییر دهد. با وجود این فشار، همه صنایع واکنش یکسانی به شکاف ارزی نشان نمیدهند و میزان اثرگذاری بسته به ماهیت هر صنعت متفاوت است. برای نمونه، پتروشیمیها به دلیل ساختار هزینه عمدتاً ریالی، بیشترین حساسیت را به نرخ توافقی دارند. هرگونه افزایش در نرخ تسعیر بهسرعت در سود این شرکتها خود را نشان میدهد و بالعکس، ثابت ماندن نرخ توافقی در حالی که هزینهها با نرخ آزاد بالا میرود، بیشترین آسیب را به حاشیه سود آنها وارد میکند. در صنایع فولادی و فلزات اساسی، اثرگذاری کمی متفاوت است. اگرچه این صنایع از افزایش نرخ ارز بهرهمند میشوند، اما واردات گسترده تجهیزات و قطعات باعث شده فشار هزینهای در آنها قابلتوجه باشد، از اینرو تغییرات شکاف ارزی در این گروهها کندتر و تدریجیتر خود را بروز میدهد. در صنایع معدنی، اهمیت نرخهای جهانی بیشتر از نرخ ارز است و بنابراین شکاف ارزی اثر مستقیم اما محدودتری دارد. در بخش پالایشی نیز متغیرهایی مانند کرک اسپرد، قیمت جهانی نفت و سیاستهای داخلی انرژی نقشی بهمراتب بزرگتر از نرخ توافقی بازی میکنند و به همین دلیل، فاصله نرخ ارز برای این گروه اثر جانبی و غیرمستقیم دارد. در حالی که این شکاف اکنون فشار قابل توجهی ایجاد کرده، فضای کلی بازار سرمایه همچنان نسبت به آینده آن خوشبین است. این خوشبینی عمدتاً ناشی از این واقعیت است که تداوم رشد دلار آزاد و تقاضای افزایشی در این بازار، دولت و بانک مرکزی را دیر یا زود به سمت تعدیل نرخ توافقی سوق میدهد. از سوی دیگر، رویکرد تیم اقتصادی دولت جدید گرچه محتاطانه اما متمایل به کاهش این فاصله است و تلاشهایی برای نزدیککردن نرخها به چشم میخورد. تجربه سالهای گذشته نیز مؤید این است که هرگاه فاصله میان نرخ ارز آزاد و توافقی کاهش یافته یا به هماهنگی نسبی رسیده، شفافیت سود شرکتها افزایش یافته و بازار سهام عملکرد بهتری داشته است. نزدیکشدن این دو نرخ در واقع به معنای نزدیکشدن گزارشهای مالی به وضعیت واقعی شرکتهاست؛ وضعیتی که هم برای تحلیلگران مطلوب است و هم برای سهامداران.
نارضایتی صنایع بورسی از نرخ تسعیر ارز
با این حال، آینده این روند بیش از آنکه به رفتار بازار یا انتظارات فعالان بستگی داشته باشد، به میزان هماهنگی نهادهای سیاستگذار بستگی دارد. بانک مرکزی همچنان در تلاش برای کنترل نوسانات و تثبیت نسبی نرخ توافقی است، درحالیکه صنایع صادراتی از وضعیت فعلی ناراضی هستند و خواهان تسعیر واقعیتر نرخ ارز میباشند. بازار سرمایه نیز برای تصمیمگیری نیازمند شفافیت و ثبات بیشتر است. اگر این سه ضلع یعنی سیاستگذار پولی، بنگاههای بزرگ و فعالان بازار سرمایه به سمت یک درک مشترک از ضرورت کاهش تدریجی شکاف حرکت کنند، میتوان انتظار داشت که فشار موجود بر سود صنایع کاهش یابد و زمینه برای بازگشت اعتماد به بورس فراهم شود. اما اگر ناهماهنگی کنونی ادامه پیدا کند، خطرهایی مانند کاهش سرمایهگذاری، افت تولید صادراتی، تضعیف ارزآوری و رکود بیشتر در نمادهای بزرگ محتمل خواهد بود.
احتمال افت ارزش سهام صنایع بورس در وضعیت شکاف ارزی
در شرایط فعلی، بسیاری از سرمایهگذاران در انتظار تغییر جهت سیاستگذاری ارزی هستند. آنها میدانند که شکاف زیاد میان نرخها نهتنها تحلیل سود شرکتها را دشوار میکند، بلکه ارزشگذاری سهام را نیز پیچیده میسازد. برای مثال، در بخش قابل توجهی از صنایع، سود بر مبنای نرخی گزارش میشود که با واقعیت هزینههای شرکتها همخوانی ندارد. این ناهماهنگی تحلیلپذیری را کاهش میدهد و ریسک سیستماتیک بازار را افزایش میدهد. از این رو حتی یک سیگنال مثبت مبنی بر کاهش این فاصله میتواند انتظارات بازار را تغییر دهد و جریان جدیدی از نقدینگی را وارد بورس کند. در نقطه مقابل، تداوم این وضعیت میتواند زمینهساز رکودی عمیقتر شود. صنایع صادراتی که موتور اصلی ارزآوری و رشد سودآوری بازار سهام محسوب میشوند، در چنین شرایطی قدرت خود را برای توسعه و حفظ سودآوری از دست میدهند. ضعف این صنایع بهطور مستقیم بر شاخص کل، جریان معاملات و رفتار سرمایهگذاران تأثیر میگذارد و با گذشت زمان به کاهش اعتماد عمومی نسبت به بازار میانجامد. بورس ایران طی سالهای گذشته بارها نشان داده که زمانی بهصورت پایدار رشد میکند که سود شرکتها نهتنها واقعی، بلکه قابل پیشبینی باشد. فاصله فعلی میان دو نرخ ارز، هر دو ویژگی را تهدید میکند. به همین دلیل است که امروز شکاف ارزی نه یک عامل جانبی، بلکه یکی از اصلیترین ریسکهای سیستماتیک بازار سرمایه به شمار میآید. ریسکی که میتواند هم مسیر سودآوری شرکتها و هم رفتار سرمایهگذاران را تغییر دهد و حتی نسبت به سایر متغیرهای مهم مانند نرخ بهره یا سیاستهای بودجهای اثرگذاری بیشتری دارد. هرگونه حرکت مثبت در جهت کاهش این فاصله میتواند به سرعت بر انتظارات اثر بگذارد و بازار را از رکود خارج کند. برعکس، تداوم این وضعیت میتواند مانع بزرگتری در برابر بازگشت پرقدرت صنایع صادراتمحور باشد و مسیر رشد بورس را محدود کند. در نهایت آنچه که میتوان به عنوان جمع بندی بیان کرد این است که آینده بازار سرمایه به نحوه مدیریت همین شکاف ارزی گره خورده است. اگر سیاستگذاران بتوانند نرخها را به شکلی منطقی به یکدیگر نزدیک کنند و ثبات نسبی در بازار ارز ایجاد شود، بورس با دید مثبتتری به استقبال سال آینده خواهد رفت. اما اگر شکاف کنونی ادامه پیدا کند یا بیشتر شود، فشار ساختاری بر سود شرکتها به مانعی جدی در برابر رونق بازار تبدیل خواهد شد. نگاه امروز بازار بیش از هر چیز به همین نقطه دوخته شده است؛ نقطهای که تعیین میکند مسیر آینده بورس صعودی و مبتنی بر سودآوری واقعی باشد یا نوسانی و همراه با ریسکهای فزاینده.


