دريغا كامران فاني

اگر كه به سابقه پروپيمان كامران فاني حتي به شكلي سرسري نگاهي انداخته شود، مي‌بينيم كه بر ديباچه همه دانشنامه‌هاي مهمي كه در سال‌هاي پس از انقلاب تهيه و منتشر شده نام نيك او آمده؛ چه به عنوان يكي از افراد انگشت‌شمار گروه سرپرست علمي، چه شوراي عالي، سرويراستار و‌... ؛ يعني فاني از سال‌هاي آغازين شكل‌گيري و استحكام حكومت كنوني يكي از سرآمدان دانشنامه‌نويسي در ايران بوده. شايد در ميان نسل پس از دهخدا و مصاحب، بعد از احسان يارشاطر كسي را در ميان فرهنگ‌نويسان و دانشنامه‌نويسان ايراني نتوان نشان داد كه از حيث حضور موثرش در تهيه دانشنامه‌ها (خواه در مراحل پيش‌توليد، خواه در مرحله توليد) به اندازه فاني اهميت داشته باشد. فاني يكي از سرپرستان دانشنامه تشيع و عضو شوراي عالي مركز دائره‌المعارف بزرگ اسلامي بود؛ در همان اوائل انقلاب به همراهي افراد انگشت‌شمار ديگري به نصرالله پورجوادي در رونق دادن به مركز نشر دانشگاهي دست ياري داد؛ در دولت اصلاحات جزو مشاوران و معتمدان سياسيون در تصميم‌گيري‌هاي كلان در حوزه فرهنگ و كتاب بود و بسياري حضورهاي مهم ديگر كه حالا و طي ماه‌هاي اخير فهميديم كه اين وزنه سنگين‌بار در تمام اين‌ فعاليت‌هاي عام‌المنفعه و گروهي تنها براي اعتباربخشي افراد و نهادها مصرف شده؛ چرا كه در اين يكي دوماه اخير اگر قدري به نقش او در دايره‌المعارف‌ تشيع بزرگ اسلامي، در فرهنگستان زبان و ادب فارسي، در كتابخانه ملي، در وزارت ارشاد، در كتابخانه مجلس، در انتشارات مختلف و در خيلي جاهاي ديگر كه او خالصانه و گاه بي‌هيچ چشمداشتي به منظور اثربخش بودن براي فرهنگ كشورش برايشان خدمت كرده نگاهي مي‌شد، شايد وضعيت اينگونه مظلومانه بستري شدنش در خانه سالمندان و به يغما رفتن خانه و زندگي و بعدتر بي‌اعتنايي به مساله درمانش رخ نمي‌داد. سرنوشت كامران فاني براي من كه چندين سال در موسسه دانش‌گستر با او همكار بوده‌ام و از گستردگي و ژرفاي دانش و بينش وي مطلعم زنگ خطر و هشدار خيلي تكان‌دهنده‌اي بود كه در اين مملكت فرزانگي و فرهنگ‌پروري و فرهنگ‌دوستي ذره‌اي در ميان اهالي سياست خريدار ندارد. 
درباره فاني، اگرچه اكنون با درد و تأسف، از چندين زوايه مختلف مي‌توان گفت؛ از علامه بودنش و اشراف حيرت‌آور او بر علوم مختلف، اينكه او همزمان ساعت‌ها در مورد فيزيك كوانتوم و بيگ‌بنگ و فيزيك كيهاني سخنان دقيق و به‌روز ايراد مي‌كرد و همچنين در زمينه ژنتيك، ساعت‌ها در اهميت خواندن تاريخ سخن مي‌راند، در مورد فلان جنبش هنري حرف مي‌زد و تمام زواياي آنها را انگار كه چراغ‌قوه‌اي در انباري تاريك انداخته گوشه به گوشه نشان مي‌داد؛ از كتابخوان بودنش و اينكه شايد هيچ رمان مهمي را تا زماني كه مي‌توانسته بخواند از قلم نينداخته بود؛ از نقش مهمي كه در جا انداختن كتابداري علمي در ايران داشته، در سال‌هاي دهه‌هاي 50 و 60 شمسي و پس از آن؛ از نقش او در هيات يكي از مترجمان بزرگ نسل سوم در ترجمه چند اثر مهم ادبيات غرب؛ از حضور بي‌مانندش در شكل‌گيري نزديك به همه دانشنامه‌هاي مهم نيم قرن‌اخير فارسي؛ از نقش ديده‌نشده‌اش در معرفي و حمايت كتاب‌هاي مهم (در نقش سرويراستار و كارشناس ناشران بزرگ و همچنين به عنوان يكي از اعضاي هيات انتخاب و خريد كتاب وزارت ارشاد)؛ از نقش حمايتگر او در مورد اهالي قلم و فرهنگ؛ از جهان‌بيني ممتاز او كه با نوع زيبايي از بلندنظري و تسامح همراه بود؛ و نهايتا از وجهه روشنفكري فاني كه فارغ از روشنفكري اصطلاحا اسلامي و چپ و راست‌ها انديشمندي بود كه هيچگاه در سلك هيچ جريان و جبهه‌اي درنيامد و در برابر هيچ اهل قدرت و ثروتي سر خم نكرد.  فاني در يكي از شب‌هاي بخارا كه دهباشي براي زرياب خويي برگزار كرد، توصيف جالبي درباره علامه بودن او دارد كه وصف حال خود او نيز هست: تنها كساني قدر آقاي زرياب را مي‌توانند درك كنند كه محضر ايشان را درك كرده باشند.پژوهشگر و فرهنگ‌نويس
سایر اخبار این روزنامه