پاسخ تهاجمی به جنگ شناختی دشمن

امروز قریب به شش ماه از پایان تهاجم ناجوانمردانه ۱۲ روزه و توقف جنگ رژیم صهیونیستی و امریکا علیه ایران می‌گذرد. پس از توقف جنگ، عرصه‌های دیگر تهاجم دشمن، به خصوص تهاجم شناختی و ادراکی به صورتی پرقدرت‌تر از قبل ادامه یافت و فقط میدان عوض شد؛ جایی که گلوله جنگی شلیک نمی‌شود، اما با گلوله‌های رسانه‌ای، ذهن‌ها هدف گرفته می‌شوند و جنگی آغاز می‌شود که هدفش نه اشغال سرزمین، بلکه اشغال ذهن و مدیریت ادراک است. دشمن در این فاز دیگر دنبال اثبات پیروزی نظامی نیست، بلکه می‌خواهد یک حس دائمی بسازد؛ اینکه «همه چیز موقت است»، «هیچ چیز تثبیت نشده» و «هر لحظه ممکن است دوباره جنگ آغاز شود» و این همان «سایه جنگ» است؛ سایه‌ای که اگر بماند، حتی بدون جنگ واقعی، می‌تواند اقتصاد را معلق نگه دارد، تصمیم‌ها را به تعویق بیندازد و امید به آینده را فرسایش دهد. 
با نگاه به رفتار رسانه‌های غربی و شبکه رسانه‌ای هم‌راستای آنها، یک الگوی تکرارشونده دیده می‌شود. تیتر‌ها به ندرت می‌گویند «بحران تمام شد». بیشتر می‌گویند «آتش‌بس شکننده است»، «تنش‌ها فروکش کرده، اما خطر باقی است» و «منابع آگاه از احتمال دور بعدی تهاجم خبر می‌دهند». روشن است که اینها خبر دقیق و صحیح نیستند، بلکه ابزارند. ابزار القای بی‌ثباتی و عدم قطعیت و ایجاد تعلیق ذهنی و روانی. دشمن با تکرار پیام‌های «آتش‌بس شکننده»، «احتمال درگیری جدید» و «ابهام در روایت‌ها»، در پی ایجاد یک «تعلیق همیشگی» است تا جامعه ایران را در وضعیتی بینابین جنگ و صلح، دچار تردید و اضطراب نگه دارد. هم‌زمان، روایت رسمی جمهوری اسلامی ایران دائماً در معرض تردیدسازی قرار می‌گیرد. در این مرحله، حقیقت ماجرا، اهمیت درجه دوم دارد؛ مهم این است که مخاطب به این جمع‌بندی برسد که «چیزی پنهان می‌شود؟» در سطحی عمیق‌تر، جنگ شناختی وارد حوزه اقتصاد می‌شود و با افزایش ریسک سرمایه‌گذاری، نگرانی شرکت‌های بیمه یا احتمال اختلال در مسیر‌های تجاری، اثرش را می‌گذارد و با تعویق تصمیم‌های اقتصادی به تورم و آشفتگی در بازار‌ها دامن می‌زند. تحلیل‌های اندیشکده ها‌ی غربی هم نقش مکمل دارند؛ تحلیل‌هایی پر از لحن قاطع، اما کم‌داده که ایران را «در وضعیت شکننده» معرفی می‌کند، بدون عدد و بدون سند روشن، اما با اضطراب کافی برای اثرگذاری. هدف نهایی این جنگ رسانه‌ای و ادراکی این است که تاجر، سرمایه‌گذار، کاسب و حتی خانواده‌ها آینده را غیرقابل برنامه‌ریزی ببینند. هدف روشن است؛ فلج‌کردن تصمیم‌گیری بلندمدت و کشاندن صحنه اضطراب و اعتراض به خیابان به عنوان مقدمه اقدامات خصمانه آینده. 
خطا‌ها در مواجهه با این جنگ ادراکی: اولین خطا، واکنش صرفاً دفاعی است. وقتی همه پاسخ‌ها یا تکذیب عصبی‌اند یا سکوت مبهم، روایت دشمن جلو می‌افتد و جنگ شناختی دشمن با خلأ تغذیه می‌شود. خطای دوم، چندصدایی ناهماهنگ است. وقتی هر مقام یا رسانه‌ای حرفی متفاوت بزند، حتی اگر نیت‌ها درست باشد، نتیجه چیزی جز تولید شک نیست. خطای سوم، امنیتی‌کردن همه‌چیز در رسانه‌هاست. وقتی زندگی، اقتصاد، آینده و برنامه از قاب رسانه بیرون می‌رود و فقط تهدید باقی می‌ماند، دشمن بدون شلیک به هدفش رسیده است. 
چرا پاسخ تهاجمی شناختی ضروری است؟ اگر پاسخ‌ها فقط دفاعی باشند، پیام پنهان این است که «ما تحت فشاریم». درحالی‌که واقعیت این است که «اگر دشمن می‌توانست مجدداً جنگ را تحمیل کند، نیازی به این حجم عملیات رسانه‌ای نداشت». باید به دشمن پاسخ تهاجمی داد همان گونه که رهبر معظم انقلاب چندی پیش مطالبه کردند. پاسخ تهاجمی شناختی نیز به‌معنای تهدید یا شعار نیست، بلکه به‌معنای «جابه‌جایی کانون اضطراب و بی‌ثباتی» است. باید این پرسش‌ها به‌تدریج برجسته شوند؛ چرا با وجود همه ادعاها، جنگی رخ نداد؟ چه محدودیت‌هایی جلوی دشمن را گرفت؟ هزینه ادامه تنش برای آنها چیست؟ هم‌زمان باید هزینه‌های طرف مقابل روایت شود؛ فشار‌های داخلی، هزینه‌های اقتصادی، بحران مشروعیت، و فرسایش امنیتی. نه با اغراق، بلکه با داده و روایت انسانی. زمان آن فرا رسیده که با درکی عمیق از ابعاد این نبرد، از حالت انفعال خارج شویم و با تهاجم شناختی هوشمند، خلاق و برنامه‌ریزی‌شده، ابتکار عمل را به دست گیریم. پیروزی در این میدان، مستلزم تحولی استراتژیک در نگرش و اقدام است. 


الزامات تهاجم شناختی راهبردی: ۱) جابه‌جایی کانون روایت: از دفاع به پیشروی نباید صرفاً به اصلاح یا تکذیب روایت دشمن مشغول باشیم. باید کانون گفت‌و‌گو را به عرصه‌ای منتقل کنیم که ما تعریف می‌کنیم. روایت غالب باید حول محور «عبور از بحران و گشایش افق‌های جدید» بچرخد. تأکید بر «روند‌های مثبت پساجنگ»، «فرصت‌های نوین همکاری‌های منطقه‌ای» و «تاب‌آوری و ظرفیت عظیم داخلی» می‌تواند سایه جنگ را از اذهان بزداید. 
۲) عادی‌سازی به مثابه سلاح مقابله‌ای: نمایش زندگی جاری
ثبات با بیانیه ساخته نمی‌شود، بلکه با نمایش عینی زندگی در جریان تثبیت می‌گردد. روایت‌سازی از افتتاح پروژه‌های ملی، رونق بازارها، جریان عادی سرمایه‌گذاری‌ها و هم‌نوایی اجتماعی، قوی‌ترین پادزهر برای القای بی‌ثباتی است. دوربین رسانه ملی باید از وضعیت «اضطراری» خارج شده و «عادی بودن» و «پیشرفت» را به تصویر بکشد. 
۳) روایت‌سازی تهاجمی و مسئولانه: وحدت کلام و شفافیت هوشمند: پراکندگی و چندصدایی ناهماهنگ، آب به آسیاب جنگ شناختی دشمن می‌ریزد. ضروری است با روایت واحد، منسجم، آرام و مبتنی بر واقعیت‌های ملموس، فضای رسانه‌ای را مدیریت کنیم. شفافیت هدفمند و هوشمندانه نه سکوت مبهم و نه انفعال هیجانی، اعتماد را تقویت کرده و فضای ابهام را می‌زداید. 
۴) هدفگیری نقاط آسیب‌پذیر دشمن: انتقال اضطراب به سوی مقابل: تهاجم شناختی مؤثر، فقط معطوف به دفاع از خود نیست، بلکه باید هزینه‌های سنگین اقدامات خصمانه را برای طرف مقابل برجسته کند. باید پرسش‌هایی را در اذهان جهانی پررنگ نمود؛ چرا با وجود همه تحریکات، دشمن نتوانست به اهداف خود برسد؟ هزینه‌های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی ادامه این مسیر برای رژیم صهیونیستی و حامیانش چیست؟ بحران مشروعیت و فرسایش داخلی آنها در سایه این شکست راهبردی چگونه است؟ روایت این هزینه‌ها با زبان داده و مثال‌های انسانی، جنگ را برای دشمن «گران» می‌کند. علاوه بر این باید سایه جنگ بر سر دشمن به صورت تشدیدشونده و جدی گسترده شود و این ابتکار عمل نیرو‌های مسلح و مسئولان را بیش از پیش می‌طلبد. علاوه بر این روایت دشمنی مردم جهان و افزایش نفرت جهانی از صهیونیست‌ها با ابتکارات مختلف رسانه‌ای بسیار مهم و ضروری است. 
۵) سرمایه‌گذاری بر قدرت قصه‌گویی مردم‌محور: مؤثرترین روایت‌ها، آنهایی هستند که از دل زندگی مردم برمی‌خیزند. باید بستری فراهم کرد تا قصه مقاومت، تاب‌آوری و امید از زبان اقشار مختلف جامعه از صنعتگر و کشاورز تا دانشمند و هنرمند روایت شود. این صدا‌های اصیل و غیررسمی، در نفوذ به قلب‌ها و افکار جهانی، از هر بیانیه رسمی کارآمدترند. 
۶) مردم؛ خط مقدم نبرد و پیروزی: در این جنگ نامرئی، هر شهروند یک سرباز شناختی است. هر تصمیم اقتصادی عقلانی، هر بازنشر نکردن شایعه، هر بی‌اعتنایی آگاهانه به تیتر‌های تحریک‌کننده، و هر قدم در مسیر توسعه زندگی فردی و جمعی، ضربه‌ای است به پیکره جنگ روانی دشمن. آرامش، عقلانیت و تداوم پیشرفت جامعه، مرگبارترین سلاح در برابر استراتژی «تعلیق و هراس» است. دشمن می‌کوشد با ایجاد «سایه جنگ»، جامعه ما را در حالتی از انفعال و انتظار نگه دارد. پاسخ قاطع ما، نه انفعال، که «قدام و تهاجم شناختی» است. با خلق روایت‌های جذاب از آینده، نمایش عینی ثبات و پیشرفت، هدفگیری هوشمندانه نقاط ضعف دشمن، و تبدیل هر شهروند به کنشگری آگاه در این میدان، می‌توانیم این سایه موهوم را بزداییم و ابتکار عمل را برای ساختن فردایی روشن‌تر، کاملاً در دستان خود بگیریم.
سایر اخبار این روزنامه
فرمول پیروزی ایران بر فشار‌های جهانی پاسخ تهاجمی به جنگ شناختی دشمن اسلامی: «بدون پروتکل» هرگز! ولایتمداری محمد آمیخته با عشق بود و دفاع از وطن افتخارش ادعا‌های دولت یعنی کالابرگ میلیونی! خروج پول از صندوق‌های طلا سناریو‌های داخلی برای ویزای جام‌جهانی  سناریو‌های داخلی برای ویزای جام‌جهانی  «آخرین لالایی» فریاد صلح عروسک‌ها برای کودکان شهید است «آخرین لالایی» فریاد صلح عروسک‌ها برای کودکان شهید است همچنان در گیر کنکور بی‌جایگزین همچنان در گیر کنکور بی‌جایگزین سلاطین خودبینی و فرافکنی مثل کارگزاران سازندگی  سلاطین خودبینی و فرافکنی مثل کارگزاران سازندگی  شورای عالی انقلاب فرهنگی نقد «جوان» را هدیه‌ای برای بهبود عملکرد خود می‌داند شورای عالی انقلاب فرهنگی نقد «جوان» را هدیه‌ای برای بهبود عملکرد خود می‌داند سپاهان از اهواز به صدر آمد  سپاهان از اهواز به صدر آمد   روشنفکر ایرانی دوباره از مردم ناامید شد  روشنفکر ایرانی دوباره از مردم ناامید شد