واشنگتن‌پست: مذاکره با ایران طرح فریب برای حمله نظامی بود

سرویس سیاسی-
گزارش تازه واشنگتن‌پست از پشت‌پرده جنگ ۱۲ روزه، پرده از یک عملیات فریب مشترک میان آمریکا و رژیم صهیونیستی برمی‌دارد؛ عملیاتی که در آن «مذاکره» نه مسیر حل‌وفصل اختلافات، بلکه پوششی حساب‌شده برای حمله نظامی به ایران بوده است؛ واقعیتی که کیهان ماه‌ها پیش از آغاز جنگ نسبت به آن هشدار داده بود.
آنچه روزنامه آمریکایی «واشنگتن‌پست» با آب‌وتاب از آن پرده برداشته، نه یک افشاگری غافلگیرکننده، بلکه اعترافی دیرهنگام به واقعیتی است که کیهان هفته‌ها پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه، بارها و با صراحت نسبت به آن هشدار داده بود؛ واقعیتی که می‌گفت «مذاکره» در قاموس آمریکا و رژیم صهیونیستی، نه ابزار حل مسئله، بلکه پوشش عملیات فریب برای ضربه است.
گزارش مهم واشنگتن‌پست که روز چهارشنبه منتشر شد، به نقل از منابع آگاه آمریکایی و صهیونیستی، به تشریح عملیات فریب مشترک واشنگتن - تل‌آویو برای حمله به ایران پرداخته است؛ عملیاتی که در آن، دیپلماسی، رسانه، اختلاف‌نمایی مصنوعی و حتی زمان‌بندی مذاکرات، همگی اجزای یک سناریوی از پیش طراحی‌شده بوده‌اند.


اعترافی مهم ولی دیرهنگام 
واشنگتن‌پست در گزارش خود تصریح می‌کند که در اواسط ‌آوریل، دونالد ترامپ از یک «فرصت 
۶۰ روزه» برای توافق هسته‌ای با ایران سخن گفت؛ فرصتی که درست در روز پنجشنبه ۱۲ ژوئن به پایان رسید. در همین بازه، ترامپ و نتانیاهو به‌گونه‌ای در میدان دیپلماسی و رسانه رفتار کردند که گویا درباره حمله نظامی به ایران دچار اختلاف نظرند. اما این نمایش، چیزی جز پرده‌سازی برای فریب افکار عمومی و نهادهای تصمیم‌ساز نبود.
به اذعان این رسانه، حملات رژیم صهیونیستی به ایران از بامداد ۲۳ خرداد آغاز شد، در حالی که ساعاتی پیش از آن، ترامپ در برابر خبرنگاران، از «کاملاً محتمل بودن» حمله اسرائیل سخن گفته و همزمان، ژست ترجیح مذاکره را به خود گرفته بود. این دوگانه‌سازی ساختگی، بخشی از همان عملیات فریب بود.
واشنگتن‌ پست همچنین به نقش گزارش‌های رسانه‌ای نادرست درباره اختلاف میان آمریکا و اسرائیل اشاره می‌کند و می‌نویسد که حتی خبرسازی درباره دیدار قریب‌الوقوع دیوید بارنیا، رئیس موساد، با استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، در همین چارچوب تعریف می‌شد؛ آن هم درست در آستانه دور جدید مذاکرات غیرمستقیم هسته‌ای که قرار بود ۱۵ ژوئن برگزار شود.
این رسانه آمریکایی به‌صراحت می‌نویسد: اسرائیل تصمیم به حمله گرفته بود و آمریکا کاملاً در جریان این تصمیم قرار داشت. به بیان روشن‌تر، تاریخ‌سازی برای مذاکرات، نه نشانه حسن نیت، بلکه طعمه‌ای برای فریب ایران بود.
همه چیز ساختگی بود؛ 
اعتراف منبع آگاه واشنگتن پست
در ادامه این گزارش، فردی آگاه تصریح می‌کند: «همه گزارش‌هایی که درباره اختلاف میان نتانیاهو، ویتکاف یا ترامپ منتشر شد، نادرست بود. اما وجود چنین برداشتی مفید بود، چون کمک می‌کرد برنامه‌ریزی‌ها بدون جلب توجه پیش برود.»
این اعتراف، دقیقاً همان چیزی است که کیهان پیش‌تر درباره آن هشدار داده بود: تقسیم کارِ پلیس خوب و پلیس بد، نه اختلاف واقعی، بلکه تاکتیک مشترک واشنگتن و تل‌آویو است.
حتی پس از آغاز حملات و ترورهای رژیم صهیونیستی، دولت ترامپ به‌زعم واشنگتن‌پست، آخرین «تلاش دیپلماتیک» خود را انجام داد و به‌صورت محرمانه پیشنهادی به ایران ارسال کرد؛ پیشنهادی که شروطی به‌غایت سنگین داشت: کنار گذاشتن کامل غنی‌سازی و توقف حمایت از محور مقاومت. پیشنهادی که بیش از آنکه توافق باشد، سند تسلیم بود.
کیهان؛ تنها رسانه‌ای که فریب را پیشاپیش دید
نکته کلیدی آنجاست که کیهان پیش از جنگ ۱۲روزه، دقیقاً همین سناریو را افشا کرده بود؛ نه پس از جنگ، نه با تکیه بر منابع ناشناس غربی، بلکه بر اساس شناخت درست از آمریکا، اسرائیل و منطق حاکم بر روابط آنها.
کیهان در فاصله دو ماه پیش از آغاز جنگ، در دو گزارش تیتر یک در روزهای ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ و 
۳ خرداد ۱۴۰۴ - یعنی ۲۰ روز پیش از شروع جنگ ۱۲روزه - به‌صراحت از هماهنگی کامل ترامپ و نتانیاهو پرده برداشت و مذاکره‌کنندگان و نهادهای مسئول را از افتادن در دام فریب مذاکره ترامپ برحذر داشت.
این هشدارها درست در زمانی داده می‌شد که جریان غربگرا در داخل و برخی افراد تأثیرگذار در سیاست خارجی دولت چهاردهم، با ساده‌اندیشی حیرت‌آور، از «فرصت سرمایه‌گذاری هزار میلیارد دلاری آمریکا در اقتصاد ایران» سخن می‌گفتند و می‌کوشیدند با تکیه بر «تاجر بودن ترامپ»، چهره‌ای بزک‌شده از یکی از کثیف‌ترین رؤسای‌جمهور تاریخ آمریکا بسازند.
حساب ترامپ و نتانیاهو یکی است
کیهان در گزارش ۹ اردیبهشت خود تصریح کرده بود که برخلاف تحلیل‌های سطحی و کودکانه‌ای که می‌کوشند رفتار ترامپ و نتانیاهو را جدا از یکدیگر تحلیل کنند، حقیقت آن است که این دو نه‌تنها متحدانی ناگسستنی‌اند، بلکه حسابشان یکی است و با هماهنگی کامل، یک نقشه مشترک را پیش می‌برند.
در آن گزارش آمده بود که حمایت‌های آشکار ترامپ از نتانیاهو ـ از انتقال سفارت آمریکا به قدس اشغالی، تا به رسمیت شناختن جولان اشغالی و طرح موسوم به معامله قرن ـ شواهدی غیرقابل انکار از این اتحاد راهبردی است. ترامپ بارها امنیت رژیم صهیونیستی را خط قرمز آمریکا خوانده و نتانیاهو نیز همواره به نقش ترامپ در تأمین این امنیت بالیده است.
کیهان همان‌جا هشدار داده بود که این تقسیم نقش ـ ترامپِ لبخندزن، وعده‌دهنده و چانه‌زن در برابر نتانیاهوی عربده‌کش و تهدیدکننده ـ چیزی جز نمایشی نخ‌نما برای اعمال فشار چندلایه بر جمهوری اسلامی ایران نیست.
و امروز، واشنگتن‌پست دقیقاً همین را، کلمه به کلمه، تأیید می‌کند.
گزارش ۳ خرداد کیهان؛ 
پیش‌بینی دقیق یک سناریوی خونین
کیهان در گزارش ۳ خرداد ۱۴۰۴ که با عنوان « هماهنگی ترامپ و نتانیاهو مذاکرات را به بن بست می‌کشاند» منتشر شده بود نیز نوشته بود: پیروی کورکورانه کاخ سفید از سیاست‌های جنگ‌طلبانه تل‌آویو، مذاکرات را به پرتگاه شکست کشانده است. اشاره به دیدار برنامه‌ریزی‌شده ران درمر و دیوید بارنیا با استیو ویتکاف در رم، در حاشیه مذاکرات غیرمستقیم، هشداری جدی بود مبنی بر اینکه مذاکرات از واشنگتن فرمان نمی‌گیرد، بلکه از تل‌آویو هدایت می‌شود.
در این گزارش آمده است: در حالی که دیپلماسی می‌توانست مسیر عقلانیت و تعامل را هموار سازد، پیروی کورکورانه کاخ سفید از سیاست‌های جنگ‌طلبانه تل‌آویو، مذاکرات میان تهران و واشنگتن را به پرتگاه شکست کشانده است. روز جمعه دوم خرداد 1404، رم بار دیگر به صحنه‌ای برای هماهنگی اقدامات خرابکارانه تل‌آویو و واشنگتن بدل شد؛ جایی که به گزارش آکسیوس، «ران درمر» وزیر امور راهبردی رژیم صهیونیستی و «دیوید بارنیه» رئیس سازمان تروریستی موساد، در حاشیه دور تازه گفت وگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا، با «استیون ویتکاف» نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، دیداری برنامه‌ریزی شده داشتند. این دیدار نه تنها حامل هیچ پیام تازه‌ای نیست، بلکه گواهی بر حقیقتی تلخ است: ایالات متحده در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ، به کلی اختیار مسیر دیپلماسی را به نتانیاهو و جریان تندرو صهیونیستی واگذار کرده است. سفر درمر و بارنیه به رم با هدف «هماهنگی مواضع» و دریافت «گزارش فوری» پس از مذاکرات، به خوبی نشان می‌دهد که پروژه مذاکرات هسته‌ای، نه تنها از واشنگتن بلکه از تل‌آویو هم فرمان می‌گیرد. فرستاده ویژه ترامپ، استیو ویتکاف، عملا به مجری نقشه راهی بدل شده که با محوریت اتحاد ترامپ‌، نتانیاهو تدوین شده است.
امروز، واشنگتن‌پست همان حقیقت تلخ را با زبان آمریکایی و از زبان منابع خودشان بیان می‌کند.
خط بطلان بر توهم «آمریکای فریب‌خورده»
این گزارش واشنگتن‌پست، خط بطلانی است بر نگاه ساده‌اندیشانه جریانی که هنوز هم (چه پیش از جنگ ۱۲ روزه و چه پس از آن ) اصرار دارد القا کند که آمریکا «بازی رژیم صهیونیستی را خورده» و به‌طور ناخواسته وارد معرکه شده است و فرصت برای اصلاح رفتار آمریکا و آغاز مذاکرات وجود دارد.
این جریان، که متأسفانه برخی نهادهای دخیل در سیاست خارجی را نیز تحت تأثیر قرار داده و رد پای آن در تعداد محدودی از مواضع دستگاه دیپلماسی دیده می‌شود، دچار ضعف عمیق در شناخت آمریکا، روابط بین‌الملل و پیوند راهبردی واشنگتن - تل‌آویو است.
در قاموس این جریان هنوز هم امید به مذاکره با آمریکا و غربی که در طی سال جاری هم جنگ را بر ایران تحمیل کرد و هم شاهکار برجامی‌ها برای ضربه به ایران یعنی اسنپ بک را استفاده کرد، وجود دارد، امیدی که اگر در دولت ریشه دواند ضرباتی بدتر از برجام را به کشور تحمیل خواهد کرد.
میراث خسارت‌بار غربگرایی
بخش عمده این جریان، همان جریانی است که در دولت خسارت‌بار حسن روحانی، سکان سیاست خارجی را در دست داشت؛ جریانی که مخالفانش را به «عدم شناخت آمریکا و روابط آمریکا و اسرائیل» متهم کرده و می‌کند، اما خود، دل‌خوش به توافقاتی کاغذی چون برجام و قطعنامه‌ای بی‌خاصیت‌تر از کاغذپاره به نام ۲۲۳۱، ظرفیت‌های حیاتی صنعت هسته‌ای کشور را نابود کرد؛ ظرفیتی که نه جنگ ۱۲ روزه و نه حملات مستقیم آمریکا و اسرائیل نتوانستند آن را از بین ببرند.
حسن روحانی و محمد جواد ظریف، پس از یک دهه خسارت محض، هنوز هم با وقاحت از اشتباهات خود دفاع می‌کنند. حال آنکه میخ اول حمله به ایران، در برجام کوبیده شد؛ و روحانی در حالی با افتخار از رؤیای برجام‌های ۲ و ۳ با اوباما سخن می‌گوید که برجام ۱ 
به‌تنهائی، ضربه‌ای سهمگین به امنیت ملی وارد کرد؛ ضربه‌ای که نتیجه نهائی آن، تحمیل جنگ در دهمین سال بود. اگر اجازه داده می‌شد این قشر پرمدعا و در عمل نابلد و بی‌دانش در حوزه‌های دیگر به‌ویژه مسائل منطقه‌ای نیز «هنرنمایی» کنند، چه‌بسا کشور بسیار زودتر و با هزینه‌ای به‌مراتب سنگین‌تر، درگیر جنگی ویرانگر می‌شد.
روحانی در حالی امروز هم مخالفان توافق نکبت‌بار برجام را به عدم شناخت روابط آمریکا و اسرائیل متهم می‌کند که خود از درک این واقعیت عاجز است که برجام بخشی از پروژه چندین و چند ساله ضربه به ایران و خلع قدرت ایران بوده و همچون جنگ زرگری آمریکا و اسرائیل در دوران پیش از جنگ 12 روزه، انتقادات سران جنایتکار اسرائیل به برجام نیز چیزی جز فریب برای قشر ساده اندیش و ساده‌لوحی چون برجامی‌ها در داخل کشور نبود.
امروز، حقیقت عریان است
اهمیت این اعتراف، صرفاً در تأیید یک هشدار رسانه‌ای نیست؛ اهمیت اصلی آن در درسی است که باید برای امروز و فردای سیاست خارجی کشور به‌صورت شفاف و بی‌تعارف فهم و به آن عمل شود. تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد که هر جا «توهم دیپلماسی» جای «شناخت دشمن» را بگیرد، نتیجه نه کاهش تهدید، بلکه تجمیع تهدید و تسریع در ضربه است.
واشنگتن‌پست ناخواسته پرده از یک واقعیت بنیادین برداشت: در قاموس آمریکا، به‌ویژه آمریکای ترامپ، مذاکره نه ابزار حل اختلاف، بلکه جزئی از آرایش جنگی است. دیپلماسی، رسانه، اختلاف‌نمایی مصنوعی، وعده‌های اقتصادی و حتی فرستادن پیام‌های محرمانه، همگی قطعات یک پازل واحدند؛ پازلی که مقصد نهائی آن، تحمیل اراده از مسیر زور است.
جنگ ۱۲ روزه به‌روشنی ثابت کرد که دیپلماسیِ منفک از قدرت بازدارنده، نه تنها امنیت نمی‌آورد، بلکه دشمن را جسورتر می‌کند. آنچه آمریکا و رژیم صهیونیستی را به اجرای عملیات فریب و سپس حمله رساند، نه «سوءتفاهم»، بلکه برداشت ضعف از برخی سیگنال‌های سیاسی و رسانه‌ای در داخل بود؛ سیگنال‌هایی که القا می‌کرد ایران همچنان به «پنجره مذاکره» دل بسته و از هزینه‌سازی متقابل پرهیز دارد.
این دقیقاً همان نقطه‌ای است که کیهان بارها نسبت به آن هشدار داده بود: وقتی دشمن احساس کند طرف مقابل، بیش از آنکه به خطوط قرمز خود پایبند باشد، نگران حفظ میز مذاکره است، میز مذاکره را لگدمال می‌کند و سراغ گزینه نظامی می‌رود.
اعتراف واشنگتن‌پست، عملاً پایان یک توهم تاریخی است؛ توهمی که می‌گفت می‌توان میان آمریکا و اسرائیل شکاف انداخت، می‌توان از «عقلانیت اقتصادی ترامپ» بهره برد، می‌توان با لبخند و امتیاز، شرارت ساختاری واشنگتن را مهار کرد.
این توهم، پیش‌تر در برجام آزموده شد و نتیجه‌اش، نه لغو تحریم‌ها، بلکه افزایش فشار، نفوذ اطلاعاتی و نهایتاً زمینه‌سازی برای جنگ بود. جنگ ۱۲ روزه، محصول یک‌شبه نبود؛ محصول مسیری بود که از اعتماد به دشمن آغاز شد و با خلع سلاح تدریجی مؤلفه‌های قدرت، به نقطه درگیری رسید.
اکنون که حتی رسانه‌های جریان اصلی آمریکا نیز به «فریب دیپلماتیک» اعتراف می‌کنند، اصرار بر روایت‌های پوسیده و تحلیل‌های بزک‌شده، نه خطای تحلیلی، بلکه خطای راهبردی است. هیچ توجیهی برای تداوم نگاه ساده‌لوحانه به آمریکا باقی نمانده است.
مسئولیت امروز، بازگشت صریح و شجاعانه به همان عقلانیتی است که کیهان سال‌ها بر آن پای فشرده: شناخت دشمن، پیش‌نیاز هر نوع تعامل است، مذاکره، اگر ابزار مدیریت قدرت نباشد، به ابزار سوءاستفاده دشمن بدل می‌شود. و امنیت ملی، هرگز با لبخند دشمنان قسم‌خورده تأمین نخواهد شد.
امروز، با اعتراف واشنگتن‌پست، حقیقت برای همه روشن است: مذاکره با آمریکا، وقتی بر پایه توهم و خوش‌بینی بنا شود، نه مسیر صلح، بلکه جاده جنگ است. و این حقیقت را، کیهان پیش از آنکه بمب‌ها فرود آیند، فریاد زده بود.
اگر دیروز، جریان غرب‌گرا هشدارهای کیهان را «تندروی» و «بدبینی» می‌نامید، امروز واقعیت‌ها و حتی اعتراف دشمن نشان داد که مسئله، تندروی یا میانه‌روی نبود؛ مسئله، فهم یا نفهمیدن صحنه بود.
جنگ ۱۲ روزه به پایان رسید، اما نبرد روایت‌ها ادامه دارد. در این نبرد، یک حقیقت غیرقابل انکار است: آنکه پیش از انفجار هشدار می‌دهد، بدبین نیست؛ بیناست. و کیهان، پیش از آنکه دود و آتش آسمان را بپوشاند، این صحنه را دیده بود.
سایر اخبار این روزنامه