شیخ بلاگر

جوان آنلاین: آقای حسن روحانی درباره کنش برخی افراد نظامی و سیاسی قبل از جنگ ۱۲ روزه مطالبی را گفته که بیشتر شبیه گفتار بلاگر‌ها و اینفلوئنسر‌ها و سلبریتی‌های مجازی است که دقیقاً دست روی احساسات پوپولیستی مخاطبان می‌گذارند تا دنبال‌کننده جمع کنند. ایشان با مروری بر ادعای برخی افراد که حملات امریکا و اسرائیل را غیرممکن می‌دانستند و «این اطلاعات را به مقام بالاتر» انتقال می‌دادند، خود را فردی هوشیار که چنین نمی‌پنداشته معرفی کرده است. این ادبیات مناسب یک سیاستمدار نیست و بیشتر شبیه ادبیات «بلاگر»‌های اینستاگرامی و ورزشکاران و بازیگران سیاست‌زده است که می‌خواهند خود را «بلاگردان» کشور نشان دهند؛ بلاگری در پوستین بلاگردان! او با سابقه‌ای که دارد باید روایتگر پیروزی در جنگ با امریکا و صهیونیست‌ها باشد، نه روایتگر شکست و «شما نفهمیدید، من فهمیدم»! روحانی کسی است که برخی از تاریخی‌ترین و ماندگارترین رجرخوانی‌های سیاسی که در سپهر سیاسی ایران تبدیل به «مثل سائر» شد (لغو بالمره تحریم‌ها، آفتاب تابان برجام، گلابی برجام) از اوست و به‌رغم تبیین و هشدار منتقدان درباره مهمل‌بودن این رجزخوانی‌ها او دست‌بردار نبود. حالا یک فرد نظامی یا فعال سیاسی نه‌چندان اثرگذار یا مطرح را بهانه می‌کند تا چنین القا کند که «مقام بالاتر» تحت اثر این اطلاعات که به او منتقل شده، قرار گرفته است، اما خودش با فراست گول این چیز‌ها را نخورده است!
هرچه هست این ادبیات مناسب کسی که نیم‌قرن در سیاست بوده و رئیس‌جمهور بوده نیست؛ و از کسی که خودش به رجزخوانی و بلوف‌زنی در سیاست و دروغ‌های بنزینی و همه‌جور انواع ناسیاست ورزی شهره است، پذیرفته نیست که مقدمه‌ای اینچنینی بگوید و نتیجه‌ای ناروا و دروغ از آن بگیرد. روحانی گفته: «دوستانی صاحب‌نظر بودند که می‌گفتند امکان ندارد که اسرائیل به ما حمله کند. بعد هم دلایلی می‌آوردند و می‌گفتند اگر اسرائیل به ما حمله کند می‌داند که ظرف چند روز منهدم و نابود می‌شود. امریکا هم به ما حمله نخواهد کرد به دلیل اینکه اگر به ما حمله کند، می‌داند ظرف چند روز یا چند هفته بعد صد‌هزار امریکایی در منطقه که در پایگاه‌های مختلف هستند از بین خواهند رفت و باید ده‌ها هزار جنازه حمل کند. بنابراین به ما حمله نمی‌کنند». او این حرف‌ها را درواقع مقدمه قرار داده است تا بگوید این افراد چنین اطلاعات و باور‌های غلطی را به مقام بالاتر نظام انتقال داده‌اند و حتماً تأثیر هم گذاشته‌اند و سپس خودش را بالاتر از آن معرفی کرده که گول این جور حرف‌ها را بخورد: «من می‌دانم آن عزیزان افراد قابل‌اعتمادی بودند و بر مبنای تفکر و محاسبه‌ای این تصمیم‌سازی‌ها را می‌کردند و به مسئولان بالاتر گزارش می‌دادند، ولی من هیچ‌وقت قانع نبودم از مطالب آنها و همیشه تصریح می‌کردم به آنها که حرف شما درست نیست و ما باید خودمان را تقویت کنیم و به این محاسبات غیردقیق نباید خوش‌بین باشیم و راحت و بدون دغدغه در کناری بنشینیم و بگوییم کشور ما کاملاً در امن و امان است و هیچ مشکلی برای ما پیش نخواهد آمد». 
این یک روایت دروغ است که گزارش‌های مفروض روحانی مورد استناد مقام‌های بالاتر قرار بگیرد یا گرفته باشد. بیشتر ظاهراً به درد خود او خورده و روی شخص خود او اثر گذاشته تا چنین بافته‌هایی را بریسد. یک سیاستمدار که می‌خواهد در ابعاد ملی یا جهانی نقش‌آفرینی کند، باید یک کنشگر نهادی باشد نه یک کنشگر نمایشی. 
وقتی یک سیاستمدار و رئیس‌جمهور سابق، منتقدان را به «رجزخوانی»، «بلوف‌زدن» یا «هیجان‌سازی» خطاب می‌کند، در واقع می‌خواهد به مخاطب القا کند که شما نخبگان تصمیم‌ساز نداشته‌اید و حرف نخبه شما که من بودم هم شنیده نشد! این یعنی بردن مخاطب از منطق استدلال‌آوری عقلانی به منطق اقناع احساسی. این دقیقاً همان کاری است که بلاگر‌ها می‌کنند، یعنی ساده‌سازی بیش از حد. دوقطبی سازی (ما عقلانی/ آنها هیجانی- که شخص روحانی بیشتر از هر سیاستمدار دیگری در رسانه‌ها به دوقطبی‌سازی متهم شده است) و ساختن روایت شخصی به‌جای تحلیل ساختاری. روحانی باید بداند که کنش سیاسی واقعی در سطح ملی و جهانی اساساً قرار نیست برنده روایت کوتاه‌مدت باشد، بلکه باید مدیریت پیامد‌های بلندمدت را هدف بگیرد. او نیم قرن در سیاست ایران است و دولتش مطابق آمار بانک مرکزی خود آن دولت، یکی از خسارت‌بارترین دولت‌های پس از انقلاب بود. در برجام شد آنچه شد و همه دیدند و می‌دانند و زیاده‌گفتن از آن زحمت خواننده است. مجموع رجزخوانی‌ها و دروغ‌های برجامی روحانی و ظریف مثنوی هفتادمن کاغذ است. پس سزاوار نیست ایشان بر فرض که یک فرد نظامی در مقطعی رجزی خوانده باشد، آن را دلیل ناهوشیاری آن فرد و بدتر از آن اثرگذاری بر مقام بالاتر بداند و به تعریف از خودش بپردازد. اگر این حرف‌ها در مقطع خودش بد بود، آن هفتادمن کاغذ اباطیل برجامی او و وزیرخارجه‌اش که از بدترین و زیان‌بارترین سیاستمداران تاریخ ایران است، چه بود؟!


در سیاست بین‌الملل، جنگ یا صلح «پیش‌بینی‌پذیر» به معنای روزمره نیست. اصولاً در علوم انسانی هیچ چیزی را پیش‌بینی‌پذیر نمی‌دانند که کسی بخواهد با ادعای پیش‌بینی‌های درست خود به دیگران ببالد. تقلیل‌گرایی (ریداکشنیزم) در علوم انسانی سال‌هاست که نقد و رد شده است. کنش واقعی سیاستمدار ملی و جهانی باید عدم‌قطعیت را به رسمیت بشناسد، نه اینکه بعداً بگوید «دیدید بلوف بود». کسی که هر از گاهی از پناهگاه تنهایی خود خارج می‌شود و با استانداران سابق جلسه می‌گذارد، باید هزینه‌های خطا را لحاظ کند. حتی اگر احتمال جنگ کمتر از یک‌درصد باشد، وظیفه سیاستمدار این است که برای همان شانس اندک آماده باشد، نه اینکه منتقدان را مسخره کند. سیاستمدار با زبان احتیاط حرف می‌زند، نه زبان تحقیر. بلاگر است که فکر هزینه خطا‌های خودش نیست و حتی از خطاهایش نیز درآمدزایی دارد! تحقیر مخالفان در موضوعات حیاتی مثل جنگ، نشانه قدرت نیست؛ نشانه شخصی‌سازی سیاست است. تفاوت سیاستمدار با بلاگر و سلبریتی دقیقاً این‌جاست. بلاگر در قبال پیامد‌های حرف‌هایش مسئولیتی ندارد؛ می‌تواند اغراق کند، روایت بسازد و هدف اصلی‌اش جلب‌توجه باشد. اما سیاستمدار در سطح جهانی با جان انسان‌ها، اقتصاد کشور و ثبات منطقه‌ای سر و کار دارد. آقای روحانی بهتر است بفهمد که محصول نیم قرن سیاست‌ورزی‌اش باید این باشد که محتاط سخن بگوید، به‌جای روایت‌سازی هیجانی، چارچوب تصمیم‌گیری ایجاد کند و تمرکزش نه بر دیده‌شدن، بلکه بر کاهش ریسک و مدیریت پیامد‌ها باشد. وقتی یک رئیس‌جمهور از زبان «افشاگری بلوف» استفاده می‌کند، در واقع از جایگاه یک مدیر ریسک که باید آینده را ایمن‌تر کند، به جایگاه راوی پیروزمندی تنزل می‌یابد که صرفاً می‌خواهد در روایت کوتاه‌مدت برنده به نظر برسد. 
کنش «درست» یا «بالغ» در این‌گونه موارد، آن است که به مخاطب نشان دهیم نه همه رجزخوانی‌ها علیه دشمن، یاوه است و نه همه هشدار‌ها و ترساندن مردم از دشمن، عقلانیت. گفته‌اند «الحرب بالرعب». شما قبل از جنگ باید دشمن را بترسانید نه مردم خودتان را، و بعد از جنگ مردم و نظامیان خودتان را ستایش کنید، نه ترفند دشمن در غافلگیری را!
 نه فقط روحانی که حتی ظریف و باقی اصلاح‌طلبانی که در این مدت شبیه به او سخن گفته‌اند باید بدانند که جنگ یا تهدید جنگ، محل تسویه‌حساب با مخالف داخلی نیست. یک سیاستمدار باید «مبتنی بر شواهد» و «مبتنی بر داده‌های عینی» و با سناریوی مشخص که هزینه‌فایده‌ی منافع ملی در آن لحاظ شده باشد سخن بگوید. در منافع ملی هم فقط به خسارت‌های مادی بسنده نکند بلکه مهم‌تر از همه عزت‌نفس و غرور تاریخی ملت ایران را هم به حساب بیاورد. اینکه بعد از عبور از بحران بگوییم «دیدید اشتباه می‌کردید»، نوعی تاریخ‌نویسی بلاگری است، نه سیاست‌ورزی عقلانی. متأسفانه یک عده نماینده سابق مجلس و وکیل و وزیر وامانده از سیاست، دقیقاً همین کار آقای روحانی را می‌کنند و یکسره عقده‌ها و کینه‌های دیرینه خود را بر سر ملت می‌کوبند. 
وقتی سیاستمدار شبیه سلبریتی‌ها حرف می‌زند، سیاست را به چیزی تقلیل داده است که مسئولیت‌گریز و مسئولیت‌ناپذیر می‌شود و نهایتاً امنیت را قربانی محبوبیت می‌کند. برای شخصی مثل حسن روحانی که وزیرخارجه‌اش برجام را نخواند و زبان‌دانی‌اش در برجام به کار او نیامد و گزارش غلط از «تیم مذاکره» گرفت و مقابل تریبون‌ها از «لغو بالمره تحریم‌ها» سخن گفت، خجالت‌آور است که اکنون بگوید تحلیل‌های غلط از امکان وقوع جنگ به «مقام بالاتر» داده‌اند ولی من خوبم! تو اگر خوب بودی کلاه برجام را به آن گشادی بر سر نمی‌گذاشتی و سیاست را به امری مبتذل مبدل نمی‌کردی. زیرا شما‌ها تصمیمی بر اقناع نخبگان و هوشمندان ندارید بلکه می‌خواهید سوژه عوام و رسانه‌های معاند شوید که به اشتباه این را برای بازگشت به قدرت مناسب‌تر می‌دانید!