پايان يكه‌تازي چپ‌ها؟

حديث روشني
 «خوزه آنتونيو كاست» در دور دوم انتخابات رياست‌جمهوري شيلي در روز يكشنبه گذشته، ۵۸درصد آرا را به دست آورد و توانست «ژانت خارا» نامزد چپگرا را شكست دهد. «كاست» در طول دهه‌ها فعاليت سياسي خود، يك تندروي راستگراي ثابت‌قدم بوده است. 
به گزارش رويترز، پيروزي او پيروزي تازه‌اي براي راستگرايان نوظهور در امريكاي لاتين است. او اكنون به «دنيل نوبوآ» از اكوادور، «نايب بوكله» از السالوادور و «خاوير ميلي» از آرژانتين مي‌پيوندد.
 او كه زماني از سوي بسياري از شيليايي‌ها بسيار افراطي تلقي مي‌شد، حال نيز راي‌دهندگاني را كه به‌ طور فزاينده‌اي نگران جرم و مهاجرت بودند، به خود جذب كرده است. نشريه فارن افرز به بهانه انتخابات جنجالي شيلي با انتشار گزارشي از پيروزي راست‌ها درا نتخابات اخير آورده است: از تقريبا همان لحظه‌اي كه فيدل كاسترو و گروه شورشيان همراهش در سال ۱۹۵۹ وارد هاوانا پايتخت كوبا شدند تا زمان مرگش بر اثر علل طبيعي در سال ۲۰۱۶، شاخص‌ترين و نمادين‌ترين رهبر امريكاي لاتين بود. او هرگز به اداره صرف كوبا رضايت نداد و بي‌وقفه در پي صدور ايده‌هايش بود.


 شبكه جهاني متحدان و ستايشگرانش در گذر دهه‌ها گسترش يافت و رهبراني به‌غايت متفاوت را دربر گرفت؛ از سالوادور آلنده در شيلي و هوگو چاوز در ونزوئلا گرفته تا رابرت موگابه در زيمبابوه و ياسر عرفات، رهبر سازمان آزادي‌بخش فلسطين. «ال كوماندانته» لقب رهبران چپ مانند چاولز و كاسترو، اگر مي‌دانستند كه دو چهره امريكاي لاتيني كه بيش از همه به جايگاه و شهرت جهاني او نزديك شده‌اند، هر دو از اردوگاه ايدئولوژيك راست برمي‌آيند، احتمالا تصورات ديگري را در سر مي‌پروراندند. حال ديگر شرايط به گونه‌اي است كه به ‌جاي شعار انقلابي معمول كوبايي كه مي‌گفت «هميشه تا پيروزي!»، اكنون شعار ليبرتاريني خاوير ميلي، يعني «زنده باد آزادي، لعنتي!» بر تي‌شرت‌ها در برخي محوطه‌هاي دانشگاهي ايالات‌متحده ديده مي‌شود. خاوير ميلي نخستين رييس دولتي بود كه پس از انتخابات ۲۰۲۴ با دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريكا، ديدار كرد و در اقامتگاه «مارالاگو» با استقبالي مجلل روبه‌رو شد. ترامپ، ميلي را «رييس‌جمهور محبوب من» خوانده و در ماه اكتبر بسته نجات مالي ۲۰ ميليارد دلاري براي آرژانتين درنظر گرفت؛ بزرگ‌ترين كمك از اين دست كه ايالات‌متحده طي ۳۰ سال گذشته به هر كشوري اعطا كرده است. 
موفقيت ميلي در كاهش بروكراسي و مقررات دست‌ و پاگير دولتي كه به مهار تورم آرژانتين از بيش از ۲۰۰درصد در زمان آغاز به كار او در سال ۲۰۲۳ به حدود ۳۰درصد تا اواخر ۲۰۲۵ كمك كرد، به عنوان الگويي ازسوي «كمي بادنك» رهبر محافظه‌كاران مخالف دولت در بريتانيا، جورجيا ملوني، نخست‌وزير ايتاليا و بسياري ديگر از راستگرايان اروپا ستوده شده است. به گزارش فارن افرز، شور و شوق انقلابي واقعي در امريكاي لاتين امروز با رهبراني كه مصمم‌اند نه فقط كشورهاي خود، بلكه كل منطقه را دگرگون كنند بيش از همه در جناح ايدئولوژيك راست ديده مي‌شود. در مقطع كنوني با پيروزي اخير رهبران محافظه‌كار در چندين انتخابات و پيشتازي آنان در برخي رقابت‌هاي ديگر طي سال آينده، به نظر مي‌رسد امريكاي لاتين در آستانه تغييري كم‌سابقه در هر نسل قرار گرفته است؛ تغييري كه مي‌تواند به‌ طور بنيادين شيوه مواجهه كشورها با جرايم سازمان‌يافته، سياست‌هاي اقتصادي، روابط راهبردي با ايالات‌متحده و چين و حوزه‌هاي ديگر را دگرگون كند. 
در سال ۲۰۲۵، دانيل نوبوآ، رييس‌جمهور محافظه‌كار اكوادور، بار ديگر انتخاب شد و همزمان حزب ميلي در انتخابات سرنوشت‌ساز ميان‌دوره‌اي پارلماني آرژانتين به پيروزي‌اي فراتر از انتظار دست يافت؛ موفقيتي كه شتاب بيشتري به دستوركار او بخشيد. در بوليوي نيز با انتخاب «رودريگو پاز پريرا» اصلاح‌طلبي ميانه‌رو، نزديك به ۲۰ سال حاكميت سوسياليستي پايان يافت. نامزدهاي محافظه‌كار رياست‌جمهوري در كاستاريكا و پرو در نظرسنجي‌ها پيشتازند و در برزيل و كلمبيا نيز در آستانه انتخاباتي كه تا پيش از پايان ۲۰۲۶ برگزار خواهد شد در فاصله‌اي نزديك و قابل دسترس قرار دارند. 
امريكاي لاتين از حدود ۲۰ كشور با تاريخ‌ها و پويايي‌هاي سياسي متمايز تشكيل شده و ممكن است جناح راست درنهايت در همه موارد به پيروزي نرسد. با اين حال، در تاريخ اين منطقه مقاطع ديگري نيز وجود داشته كه كشورها كم‌ و بيش همزمان و همسو حركت كرده‌اند: افرادي كه پس از انقلاب كوبا در دهه‌هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بخش بزرگي از منطقه را درنورديد، موج بزرگ بازدموكراتيزه‌ شدن در دهه ۱۹۸۰، اصلاحات طرفدار بازار موسوم به «اجماع واشنگتن» در دهه ۱۹۹۰‌و آنچه «موج صورتي» نام گرفت كه در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوايل دهه ۲۰۰۰ هوگو چاوز و ديگر چپگرايان را به قدرت رساند. امروز نيز به نظر مي‌رسد نوع ديگري از هم‌ترازي منطقه‌اي در حال شكل‌گيري است؛ تحولي كه برخي از بنيادي‌ترين فرضيات جهان خارج درباره امريكاي لاتين را به چالش مي‌كشد. حاصل اين روند مي‌تواند منطقه‌اي باشد كه در سال‌هاي پيش‌رو سياستي تهاجمي‌تر در قبال قاچاق موادمخدر و ديگر جرايم در پيش گيرد و در عوض رويكردي دوستانه‌تر نسبت به سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي داشته باشد، نگراني كمتري درباره تغييرات اقليمي و جنگل‌زدايي نشان دهد و به‌ طور كلي در اولويت‌هايي چون امنيت و مهاجرت و نيز مهار حضور چين در نيمكره غربي، با دولت دونالد ترامپ هم‌راستا باشد. باتوجه به سابقه مداخله‌گرايي ايالات‌متحده در امريكاي لاتين، ممكن است انتظار رود كه ظهور يك رييس‌جمهور راستگراي ملي‌گرا و سختگير در امريكا، به تقويت مقاومتي چپگرايانه در منطقه بينجامد. اما دست‌كم در مقطع كنوني، رهبراني در امريكاي لاتين كه بيشترين بهره را از بازگشت ترامپ مي‌برند، نه كساني هستند كه او را نكوهش كرده و به چالش مي‌كشند، بلكه آنهايي‌اند كه تحسينش مي‌كنند، او را مي‌استايند و حتي در برخي موارد از او الگو مي‌گيرند.
حركت به سوي راست
اين چرخش به راست، برخلاف گذشته، صرفا به نظر نمي‌رسد دوره‌اي پرنوسان، محدود يا كوتاه‌مدت در سياست‌هاي منطقه باشد. نگاهي دقيق به داده‌هاي نظرسنجي‌ها و ديگر روندها نشان مي‌دهد كه ايده‌ها و اولويت‌هاي سياست‌هاي محافظه‌كارانه به واقع و به صورت عملي در امريكاي لاتين در حال پيشروي‌اند. نظرسنجي سالانه پرارجاع «لاتينوبارومترو» كه يك نهاد منطقه‌اي مستقر در شيلي است و هر سال از بيش از ۱۹ هزار پاسخ‌دهنده در ۱۸ كشور نظرخواهي مي‌كند، گزارش داد كه در سال ۲۰۲۴ ميزان گرايش و خودتعريفي شهروندان امريكاي لاتين به عنوان راستگرا به بالاترين سطح خود در بيش از دو دهه گذشته رسيده است. 
در ادامه گزارش فارن افرز و براساس اين نظرسنجي به نظر مي‌رسد بيشتر دلايل صعود جناح راست نه از عوامل بيروني، بلكه از واقعيت‌هاي در حال تغيير در داخل امريكاي لاتين ناشي مي‌شود. در صدر اين عوامل، نارضايتي فزاينده افكار عمومي از ناامني و جرم‌وجنايت قرار دارد؛ مساله‌اي كه هرچند چالش تازه‌اي براي منطقه نيست، اما در سال‌هاي اخير به‌طور محسوسي وخيم‌تر شده است. براساس برآوردهاي سازمان ملل متحد، ميزان توليد كوكايين در امريكاي لاتين طي دهه گذشته سه برابر شده و ثروت و قدرتي بي‌سابقه دراختيار باندها و كارتل‌هاي منطقه قرار داده است؛ روندي كه به تشديد خشونت‌هاي مرتبط با موادمخدر دامن زده است. امريكاي لاتين با آنكه تنها 8درصد جمعيت جهان را در خود جاي داده، حدود ۳۰درصد قتل‌هاي جهان در اين منطقه رخ مي‌دهد. 
در چندين كشوري كه طي سال آينده انتخابات برگزار مي‌كنند ازجمله برزيل و پرو جرم‌ و جنايت كه همواره موضوعي انتخاباتي با گرايش سنتي به نفع راست بوده، در نظرسنجي‌ها به عنوان مهم‌ترين دغدغه راي‌دهندگان ظاهر شده است. ديگر عوامل كليدي در اوج‌گيري جناح راست، گسترش مسيحيت انجيلي در امريكاي لاتيني است كه به ‌طور سنتي كاتوليك بوده و اين روند در چندين كشور به ‌ويژه برزيل به دگرگوني سياسي انجاميده است؛ به‌گونه‌اي كه موضوعات موسوم به «جنگ فرهنگي» مانند سقط جنين و آنچه «ايدئولوژي جنسيتي» خوانده مي‌شود، به كانون منازعات سياسي رانده شده‌اند. فروپاشي‌هاي عميق و چند ساله اقتصادي و اجتماعي در ونزوئلا و كوبا نيز سياست‌هاي سوسياليستي را در ذهن نسل بزرگي از راي‌دهندگان در سراسر امريكاي لاتين بي‌اعتبار كرده و درنتيجه، محبوبيت حتي برخي نامزدهاي چپ ميانه‌رو را نيز كاهش داده است؛ نامزدهايي كه با وجود مواضع معتدل‌تر، همچنان به عنوان بخشي از همان قبيله ايدئولوژيك تلقي مي‌شوند. 
خروج گسترده جمعيت از اين دو كشور و نيز از ديگر كشورهايي كه با بحران مواجهند، مانند هاييتي و نيكاراگوئه به مهاجرتي بي‌سابقه در درون خود امريكاي لاتين منجر شده است؛ روندي كه در كشورهاي پذيرنده‌اي چون شيلي، كلمبيا و پرو واكنش منفي برانگيخته و برخي نامزدهاي راستگرا كوشيده‌اند از آن بهره‌برداري كنند.
محافظه‌كاري نوين
با اين همه براي دهه‌ها، سياستمداران جناح راست در امريكاي لاتين زير سايه پيوندشان با ديكتاتوري‌هاي دوران جنگ سرد قرار داشتند. از دهه ۱۹۶۰ تا دهه ۱۹۸۰، ديكتاتورهايي چون «آگوستو پينوشه» در شيلي، «هوگو بانسر» در بوليوي و «افراين ريوس مونت» در گواتمالا، سركوب و قتل‌هاي گسترده دولتي را كه اغلب به نام مبارزه با كمونيسم انجام مي‌شد رهبري كردند. پس از آنكه موج بزرگي از دموكراتيزاسيون در دهه ۱۹۸۰ امريكاي لاتين را درنورديد، بيشتر رهبران سياسي، ازجمله چهره‌هاي راستگرا، كوشيدند از هرگونه ارتباط با آن رژيم‌ها پرهيز كنند و معمولا از قرار دادن مسائل «قانون و نظم» در كانون كارزارهاي انتخاباتي خود احتراز داشتند، از بيم آنكه به فاشيسم متهم شوند. اما اين تصور كه راست ذاتا يا به‌ طور منحصر به‌فرد گرايشي اقتدارگرا دارد، در امريكاي لاتين امروز تا حد زيادي رنگ باخته است؛ جايي كه هر سه نمونه آشكار در جناح ايدئولوژيك چپ قرار دارند؛ كوبا، نيكاراگوئه و ونزوئلا. 
در هر حال روي كار آمدن پياپي رييس‌جمهوران ميانه‌راست كه به نهادهاي دموكراتيك احترام گذاشتند ازجمله «مائوريسيو ماكري» در آرژانتين (۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹) و «سباستين پي‌نيه‌را» در شيلي (۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲) به كمرنگ شدن بي‌اعتمادي ديرپا نسبت به رهبران محافظه‌كار كمك كرد. افزون بر اين، با كمرنگ شدن خاطرات جنگ سرد و افزايش نارضايتي عمومي از ناامني، هشدارها درباره خطر اقتدارگرايي نيز بخشي از اثرگذاري خود را از دست داده‌اند. در نظرسنجي «لاتينوبارومترو» حدود ۴۰درصد پاسخ‌دهندگان يا حكومت اقتدارگرا را ترجيح داده‌اند يا اساسا برايشان تفاوتي نداشته كه نظام حاكم دموكراتيك باشد يا نه؛ رقمي كه نسبت به يك دهه پيش حدود ۱۰ واحد درصد افزايش يافته است. نظرسنجي‌ها در ديگر نقاط جهان غرب نيز كاهش مشابهي در حمايت از دموكراسي را نشان مي‌دهد.
در دهه گذشته، جناح راست امريكاي لاتين همچنين كوشيده است برداشت ديرينه‌اي را كه آن را نسبت به سرنوشت فقرا بي‌تفاوت مي‌دانست، تغيير دهد. اصول نئوليبرالي و دولت كوچك كه نسل‌ها رهبران محافظه‌كار را هدايت مي‌كرده، كنار گذاشته نشده است. براي مثال، در شيلي كشوري كه دهه‌ها نماد نئوليبراليسم طرفدار بازار و دولت كوچك بود، دولت محافظه‌كار «پي‌نيه‌را» نسبت به هر كشور ديگري در منطقه، به‌طور نسبي بيشترين هزينه را براي كمك‌هاي مرتبط با اوج‌گيري پاندمي كرونا صرف كرد. در برزيل، رييس‌جمهور «ژاير بولسونارو» شاهد گسترش وسيع برنامه «بولسا فاميليا» (كمك نقدي به خانواده‌هاي فقير) بود؛ برنامه‌اي كه پيش‌تر آن را سوسياليسم اشتباه مي‌دانست و مورد انتقاد قرار داده بود. بولسونارو حتي در ماه‌هاي پيش از كارزار شكست‌خورده انتخابات مجدد خود در سال ۲۰۲۲، پرداخت‌هاي اين برنامه را تا ۵۰درصد افزايش داد. در آرژانتين نيز، حتي زماني كه «ميلي» با خوشحالي اره‌برقي خود را به ديگر برنامه‌هاي دولتي زد، ميزان كمك‌هاي نقدي به فقرا را دو برابر كرد. اگرچه در سراسر امريكاي لاتين، جناح چپ هنوز به عنوان جناحي سخاوتمندتر در هزينه‌هاي اجتماعي شناخته مي‌شود، اما اين برتري ديگر به اندازه گذشته چشمگير نيست. با كاهش بخشي از انتقادها مبني بر اينكه رهبرانش نخبه‌گرا يا ضددموكراتيك‌اند، جناح راست توانسته تمركز خود را بر مسائلي قرار دهد كه به نفعش هستند. مهم‌ترين اين مسائل، امنيت است. در اين زمينه بايد گفت كه در طول دهه گذشته، كارتل‌ها و ديگر گروه‌هاي جرايم سازمان‌يافته به‌ طور چشمگيري قدرتمندتر شده‌اند، بخشي از اين قدرت ناشي از افزايش باورنكردني درآمدشان از قاچاق موادمخدر است. 
براساس گزارش دفتر مقابله با موادمخدر و جرم سازمان ملل، ميزان توليد كوكايين در جهان در سال ۲۰۲۳ حدود ۳۷۰۰ تن برآورد شده است. تقريبا تمام «كوكاي» جهان، ماده خام اين دارو، در سه كشور امريكاي لاتين، بوليوي، كلمبيا و پرو توليد مي‌شود و تقريبا هر كشور ديگري در منطقه هم به عنوان محل عبور قاچاق و به‌ تدريج به عنوان بازار مصرف مستقل عمل مي‌كند. در واقع، بخش زيادي از خشم فزاينده نسبت به جرم و جنايت در امريكاي لاتين ناشي از تغييرات در نحوه و مكان مصرف كوكايين است. با اين همه اين تصور كه جناح راست ذاتا يا به ‌طور منحصر به‌فرد گرايشي اقتدارگرا دارد، تا حد زيادي رنگ باخته است. ازسويي ديگر ترور اخير «ميگل اوريبه» نامزد رياست‌جمهوري جناح راست در كلمبيا، نگراني‌ها را برانگيخته كه دو دهه پيشرفت در زمينه امنيت در اين كشور در حال از بين رفتن است. يك نظرسنجي در سال ۲۰۲۳ نشان داد كه بيش از ۸۵درصد شيليايي‌ها اكنون گاهي از خروج در شب خودداري مي‌كنند و تنها ۸درصد احساس امنيت دارند. در كاستاريكا، كه به عنوان بهشت گردشگري امن شناخته مي‌شود و تا پيش از اين نيازي به ارتش دايمي نداشت، نرخ قتل‌ها از سال ۲۰۲۰ بيش از ۵۰درصد افزايش يافته است، زيرا اين كشور به يكي از نقاط عمده ترانزيت كوكايين در جهان بدل شده است. حتي در معدود كشورهايي كه نرخ قتل در سال‌هاي اخير كاهش يافته، مانند برزيل، نرخ ديگر جرايم مانند سرقت همچنان بالاست. در هر حال حتي در شيلي، كه ميزبان برخي از قوي‌ترين نهادهاي دموكراتيك منطقه است، ۸۰درصد پاسخ‌دهندگان در يك نظرسنجي اخير اعلام كردند كه از برقراري وضع «وضعيت فوق‌العاده» در اين كشور حمايت مي‌كنند، اقدامي كه حقوق مدني مشخصي را براي مبارزه با جرم و جنايت به حالت تعليق درمي‌آورد. در عين حال، سياستمداراني كه نتوانند امنيت را تحت كنترل درآورند، به‌طور فزاينده‌اي در معرض خطر ازدست دادن كرسي خود هستند. 
تحولات عميق
به گزارش فارن افرز، با اين همه اما جناح چپ همچنان زنده و فعال است و در بسياري از نقاط منطقه از نظر انتخاباتي رقابت‌پذير باقي مانده است. پيام چپ‌ها كه بر نابرابري اقتصادي متمركز است، احتمالا همواره در ميان راي‌دهندگاني كه در منطقه‌اي با بيشترين فاصله طبقاتي ميان فقير و غني جهان زندگي مي‌كنند، طنين خواهد داشت. چپ همچنين داراي رهبران نسبتا محبوب و دموكراتيك است، مانند «لولام» كه در سال ۲۰۲۶ براي چهارمين دوره غيرمتوالي رياست‌جمهوري برزيل رقابت خواهد كرد و «شاينباوم» كه به دليل مديريت آرام اما قاطعانه مذاكرات دشوار با ترامپ درباره تجارت و مهاجرت، در خارج از كشور تحسين‌شده است. در برخي موارد، ممكن است جناح راست در نظرسنجي‌ها پيشتاز باشد، تا حدي به اين دليل كه چپ در حال حاضر در قدرت است و مقامات مستقر در امريكاي لاتين و در سراسر جهان دموكراتيك، براي حفظ قدرت و پيروزي در انتخابات با دشواري روبه‌رو بوده‌اند. به همين ترتيب، برخي ناظران معتقدند كه تغيير كنوني چندان به ملاحظات ايدئولوژيك سنتي چپ و راست مربوط نمي‌شود و پوپوليست‌ها و سياستمداران بيرون از ساختارهاي مرسوم در تمامي گرايش‌ها در حال صعودند. 
با اين حال دلايل ديگري نيز وجود دارد كه نشان مي‌دهد موج راستگرايانه در امريكاي لاتين ممكن است به ‌طور كامل شكل نگيرد. در كلمبيا و شيلي، دولت‌هاي چپگرا از محبوبيت ۳۰ تا ۴۰درصدي برخوردارند، اين ميزان بالا نيست، اما آن‌قدر هم پايين نيست كه امكان موفقيت انتخاباتي آينده احزاب‌شان را منتفي كند. افزون بر اين، در كلمبيا و برزيل، تكثر نامزدهاي راستگرا مي‌تواند موجب تقسيم آرا شود و احتمال برگزاري دور دوم انتخابات وجود دارد، دوري كه در آن مردم ممكن است نامزد محافظه‌كار را بيش از حد افراطي بدانند و درنهايت يك نامزد از جناح چپ يا ميانه برنده شود. از سويي ديگر شايد به ‌طور طنزآميز، يكي از بزرگ‌ترين خطرها براي گرايش محافظه‌كارانه در امريكاي لاتين خود ترامپ باشد! رييس‌جمهور امريكا در دولت دوم خود تاكنون توجه زيادي به اين منطقه داشته است، نشانه‌اي از اينكه برخي از اولويت‌هاي اصلي داخلي او مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مهاجرت غيرقانوني نيازمند تعامل قوي با امريكاي لاتين و كاراييب است. اما نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهند كه ترامپ در منطقه چندان محبوب نيست. 
او براساس نظرسنجي «لاتينوبارومترو» عملكرد نسبتا ضعيفي داشت و ميانگين نمره او تنها ۴.۲ از 10 بود و برخي از سياست‌هايش باعث واكنش منفي شد كه مي‌تواند متحدان محافظه‌كارش در منطقه را نيز تضعيف كند. براي نمونه، تصميم ترامپ براي وضع برخي از بالاترين تعرفه‌هاي تجاري جهان بر برزيل و همچنين درخواست او براي لغو اتهامات كيفري عليه بولسونارو در رابطه با تلاش كودتاي ۲۰۲۳، موجي از ملي‌گرايي برزيلي را به دنبال داشت، حمايت از بولسونارو كاهش يافت و محبوبيت لولا افزايش پيدا كرد. به همين ترتيب، وعده ترامپ براي «پس گرفتن» كانال پاناما براي ايالات‌متحده، به محبوبيت «خوزه رائول مولينو» رييس‌جمهور پاناما، يكي از وفادارترين سياستمداران طرفدار امريكا در امريكاي لاتين را آسيب زد. در هر حال اگر همان‌طور كه روندهاي كنوني نشان مي‌دهند، گرايش راستگرايانه تحقق يابد، پيامدهاي آن مي‌تواند گسترده باشد. آخرين باري كه سياست‌هاي امريكاي لاتين به ‌نوعي همگام حركت كرد، موج چپگراي اوايل دهه اول قرن بيست ‌و يكم بود كه مي‌تواند راهنمايي براي آنچه ممكن است رخ دهد، باشد. 
در آن زمان، گروهي از رهبران با گرايش‌هاي ايدئولوژيك تا حدي همسو، ازجمله «چاوز»، «نستور»، «كيرشنر» رييس‌جمهور آرژانتين و لولا، موفق شدند توافق تجاري نيمكره‌اي را كه توسط روساي‌جمهور امريكا، بيل كلينتون و جرج دبليو بوش ترويج شده بود را شكست دهند و مسير اقتصادي منطقه را براي سال‌ها به ‌طور بنيادين تغيير دهند. 
روساي جمهور چپگراي امريكاي لاتين سياست‌هاي اجتماعي قوي‌تري اعمال كردند تا مطمئن شوند منافع رونق كالاهاي آن دهه به ‌طور عادلانه توزيع شده است، به‌ طوري كه ده‌ها ميليون امريكاي لاتين از فقر خارج شدند و منابع بيشتري براي آموزش و بهداشت فراهم شد. اجماع نسبي ايدئولوژيك همچنين موجب شد تلاش‌هاي تازه‌اي براي همكاري منطقه‌اي شكل گيرد و در سال ۲۰۰۸ اتحاديه ملت‌هاي امريكاي جنوبي ايجاد شود؛ اين گروه به دنبال تقويت تجارت و همكاري اجتماعي درون منطقه‌اي و فراهم كردن بستري براي تصميم‌گيري منطقه‌اي بدون حضور ايالات‌متحده بود. اين اتحاديه عملا در اواخر دهه ۲۰۱۰ منحل شد، زماني كه دولت‌هاي چپگرا قدرت را از دست دادند و جانشينان آنها بلوك را بيش از حد ايدئولوژيك دانستند. امروز، بسياري از ناظران بر اين باورند كه شاهد تغيير تحولي مشابه هستيم، اما اين‌بار چرخش به سمت راست، مي‌تواند زمينه را براي اجرايي شدن سياست‌هاي كسب ‌و كارپسند در سراسر امريكاي لاتين فراهم كند. پس از آنچه «دهه گمشده» ناميده مي‌شود و طي آن اقتصادهاي منطقه تنها به‌طور متوسط حدود يك درصد در سال‌هاي بين ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۳ رشد داشتند، كندترين نرخ در ميان هر بلوك بسياري از سياستمداران وعده داده‌اند كه از الگوي ميلي پيروي خواهند كرد و با كاهش مقررات و اندازه دولت، وضعيت اقتصادي را بهبود مي‌بخشند. 
گفتني است خوزه آنتونيو كاست، نامزد محافظه‌كار در دور دوم انتخابات دسامبر شيلي، وعده داده است كه هزينه‌هاي دولتي را ۲۱ ميليارد دلار كاهش دهد و در عين حال، بروكراسي را كاهش دهد؛ برنامه‌اي كه او مي‌گويد به شيلي كمك خواهد كرد به رشد اقتصادي 4درصد سالانه برسد؛ دو برابر نرخ سال‌هاي اخير، اما امريكاي لاتين با گرايش بيشتر به راست ممكن است نسبت به چين موضعي محتاط‌تر اتخاذ كند. تاريخ مدرن امريكاي لاتين مملو از سياست‌هاي رياضتي و برنامه‌هاي سرمايه‌گذاري است كه به دليل ناآرامي‌هاي اجتماعي يا فقدان حمايت سياسي ناكام مانده‌اند. 
چرخش احتمالي به سوي واشنگتن
امريكاي لاتين راستگرا همچنين ممكن است نسبت به چين موضعي محتاط‌تر اتخاذ كرده و به سوي ايالات‌متحده گرايش پيدا كند. نسل قبلي رهبران محافظه‌كار در انتخاب ميان اين دو ابرقدرت مردد بودند. چين بزرگ‌ترين شريك تجاري چندين كشور امريكاي لاتين، ازجمله برزيل، شيلي، پرو و اروگوئه است، در‌حالي كه ايالات‌متحده همچنان بزرگ‌ترين سرمايه‌گذار در منطقه به شمار مي‌رود. اما دولت ترامپ فشار خود بر متحدان را براي فاصله گرفتن از پكن افزايش داده است، به ‌ويژه در زمينه سرمايه‌گذاري‌هاي چين در حوزه‌هاي حساس مانند زيرساخت‌هاي مخابراتي و بنادر. اسكات بسنت، وزير خزانه‌داري امريكا، بسته نجات اخير براي آرژانتين را اقدامي آشكار براي مقابله با نفوذ رو به افزايش پكن توصيف كرده و آن را بخشي از يك «سياست اقتصادي مونرو» جديد خوانده است، اشاره‌اي به ايده قرن نوزدهم مبني بر اينكه قدرت‌هاي خارجي در نيمكره غربي خوش‌آمد گفته نمي‌شوند. 
برخي ناظران حدس زده‌اند كه واشنگتن ممكن است به اين كمك شروطي ضميمه كرده باشد، مانند الزام بوئنوس‌آيرس به كاهش يا پايان اجاره پكن بر يك ايستگاه فضايي در جنوب آرژانتين كه ايالات‌متحده معتقد است ممكن است در آينده كاربردهاي نظامي داشته باشد. به‌ طور كلي، به نظر مي‌رسد ترامپ مصمم است پيامي ارسال كند مبني بر اينكه به متحدان در امريكاي لاتين كمك و مزاياي ديگر ارايه خواهد داد و در عين حال دولت‌هاي مخالف را با تعرفه‌ها و تحريم‌ها تنبيه خواهد كرد. هنوز مشخص نيست كه موج جديد رهبران چگونه به چنين مشوق‌هايي پاسخ خواهند داد يا به وضعيت بي‌طرفي ادامه خواهند داد.
 با اين حال برخي تحليلگران مدعي‌اند امريكاي لاتين با گرايش بيشتر به راست احتمالا كمتر نگران تغييرات اقليمي يا جنگل‌زدايي در آمازون خواهد بود. برخي رهبران راستگرا ممكن است تلاش كنند مرزهاي كشورشان را به روي مهاجرت بيشتر ببندند؛ براي نمونه، كاست پيشنهاد ساخت ديوار مرزي به سبك ايالات‌متحده و اخراج مهاجران غيرمجاز از هاييتي، ونزوئلا و ساير كشورها را داده است. مسائل اجتماعي مانند سقط جنين نيز ممكن است اهميت بيشتري در سياست ملي پيدا كنند، باتوجه به افزايش درصد راي‌دهندگان مسيحي انجيلي در برزيل و چند كشور ديگر منطقه. 
در واقع، امريكاي لاتين امروز منطقه‌اي است كه لحن و محتواي برخي رويدادهاي سياسي آن، چندان با فضاي تگزاس يا «نبراسكا» بيگانه به نظر نمي‌رسد؛ جايي كه رهبران سياسي جريان اصلي از انضباط مالي و سركوب‌هاي پليسي با تحسين سخن مي‌گويند و مطالبه براي عدالت اجتماعي، دست‌كم فعلا، جاي خود را به انتقاد و حمله به «ناركوتروريست‌ها» و ديكتاتورهاي سوسياليست داده است. اگر نسل كنوني رهبران راستگرا بتواند به قدرت برسد و آن را حفظ كند، باور دارند مي‌توانند امريكاي لاتيني بسازند كه شهرت جهاني‌اش براي جرم و جنايت و رشد اقتصادي كند را پشت سر بگذارد، با دولت‌هاي همسو در ايالات‌متحده و اروپا همكاري نزديكي داشته باشد و درنهايت ايمن و شكوفا باشد به‌ طوري كه شهروندانش بخواهند در آن بمانند و به دنبال زندگي بهتر در جاي ديگري نباشند. آنچه رخ داده، انقلاب، همان عبارتي كه كاسترو روزي از آن سخن مي‌گفت، نخواهد بود؛ اما به هر حال تغيير چشمگيري محسوب مي‌شود.