روزنامه اعتماد
1404/10/03
سركوب اشتياق يا سرنوشت رفيق هانيبال
هنرمندان و انديشمندان و تحصيلكردگان به سبب تاييد دانشگاهي يا حتي تشويق جمعي و گروهي انسانهايي والا نيستند. اين تغيير سطح و پيدا كردن فضايي كه در آن از آزادي محافظت شود به نوعي فرهيختگي نياز دارد كه البته از دل تحصيلات و كسب دانش ميگذرد و تجزيه و تحليل تجربيات و قوام دادن فكر در آن بسيار موثر است، اما در نهايت قطبنماي فهم جهان نبايد با ديوانگي و هپروتزدگي تعويض شود. انسان والا هرگز قطبنماي حقيقت را از دست نميدهد و هنر والا نيز محصول همين حفظ قطبنماي حقيقت است. از اين سو كساني كه بتوانند در اين راه پرخطر از گزند دروغ و وهم و كذب در امان بمانند، اندكند. پس نبايد تصور كرد كه هر آن كس كه نقاش و معمار و مجسمهساز و بازيگر و موسيقيدان و نوازنده و ... است ناخودآگاه چيزي را ميفهمد كه ديگران از فهم آن ناگزيرند. در حقيقت آنها در يك چيز مشتركند؛ به مسير هنر كشيده شدهاند. در عصر جديد با سيطره ايدئولوژي چپ در جهان و پس از انقلاب فرانسه، هنر هم دچار چالش حفظ هويت خود شد. بسياري انسان ايدئولوژيك از قضا هنر را هم براي آرمانهاي ايدئولوژيكشان ميخواستند و بدين گونه پديدهاي به نام هنرمند ايدئولوژيك پديد آمد. تضادي عجيب در مفاهيم كنار هم قرار گرفتند. چند وقت پيش به تابلويي از هنرمند انقلابي با گرايش كمونيستي، هانيبال الخاص برخوردم، تابلويي كه خبر از كشمكشي حقيقي و كاملا واقعي برخلاف ديگر كارهاي او كه شبيه بيانيههاي حزبي است، ميدهد و خود ميتواند راوي وضعيت زمانه خودش باشد. نقاشي عجولانه در ارديبهشت سال ۱۳۷۱ كشيده شده است.انگار بر اثر تخليه يك اضطراب مزمن و نوعي نياز به اعتراف به چيزي، عجولانه قبل از آنكه بندهاي ايدئولوژي به آن برسد، كشيده شده است. جايي در خلوت ذهن نقاش كه آنجا هم در امان نبوده، اما حداقل ميتوانسته است به اين نبود امنيت اعتراف كند. نقاشي آبرنگ است و پرواضح است كه نقاش براي نقاشي مواد زيادي نداشته و از طرفي هم به قناعت آموزههاي ماركسيستي به گونهاي بخور و نمير تلاش در ادامه كشيدن به هر قيمتي دارد. تصوير در كادري حبابي شكل محسور شده و بقيه كادر صفحه سفيد و دست نخورده باقي مانده است. رنگ نيلي مورد علاقه الخاص و پيكرهايي كه هميشه در آثارش هستند نقاشي را شامل ميشوند، تا اينجا نكته متفاوتي وجود ندارد. اما اگر خوب دقت كنيم در زير پوست نقاشي كشمكشي خشمگين در جريان است. بيحوصله اجرا شده، اما قابل تامل است. همانطور كه ميدانيم كشيدن بدن برهنه بعد از انقلاب ممنوع شد و در گالريها آثار بدن برهنه را جمع و مصادره ميكنند. از اين رو نقاش ما هانيبال الخاص كه بخشي از سبك كارش بدن برهنه بوده به اجبار بر تن پيكرها حجاب پوشانده است. (البته اين نكته از طرف خود او به خريدار گفته شده است). بدين ترتيب كه خطهاي طراحيهاي اوليه به قوت خود باقياند و تقريبا ميشود خطوط پيكرهاي نود را دنبال كرد و در ميان خطوط سانسور تصوير اصلي را ديد، اما لباسها به شكل امواجي هستند كه روي همه پيكرها گسترده شدهاند و از طرفي شبيه لباس زندانيان به نظر ميرسند، از پيكري به پيكر ديگر پيوند ميخورند و در بالاي تابلو اين امواج شبيه به پرندگان سياهي ميشوند كه يادآور وحشت روزهاي موشكبارانند.اين تابلو گواه مواجهه نقاشي ايدئولوژيك را با احساسي كه از سانسور و جنگ دارد، ميبينيم. نقاشي كه در چارچوب افكار حزبياش زنداني است، اما به نقاشي نود علاقه دارد؛ شايد تنها بخشي از اشتياقش در نقاشي كه آن را سركوب نكرده است.پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
یک بام ودو هوا درمجلس
قمارِ زندگي دردلِ سرما
محبوب فيلتر شده
«نان» به بهاي «جان»
رد پاي كارتهاي اجارهاي در بحران ارزي
روايت تاريكيها به زبان جهاني «شب»
ماتريس بازي در ايران
خودفريبي سياسي
سياستهايي كه ميتوانند لبخند بسازند
كمي بترسيم!
آموزش مهارتمحور سرمايهگذاري براي فردا
خيريه نمايي فضاي مجازي، تهديد خاموش اعتماد مردم
شكست طرح آنگلوساكسوني
چهل سالگي من مهمتر است يا هفت سالگي بچهام؟
حافظه و مقاومت در روايتي زنانه
در دفاع از شنيدن
سركوب اشتياق يا سرنوشت رفيق هانيبال
خودفريبي سياسي
سياستهايي كه ميتوانند لبخند بسازند
كمي بترسيم!
آموزش مهارتمحور سرمايهگذاري براي فردا
خيريهنمايي فضاي مجازي تهديد خاموش اعتماد مردم

