واکنش‌های ناموزون به یک «ترانه» رانتی

یک خانم بازیگر درباره یک خانم بازیگر دیگر مستندی ساخته به اسم «ترانه» و بی بی‌سی فارسی پخش کرده است. درباره اظهارنظر‌های زیادی که پیرامون این مستند شده است، نقد و تحلیلی دارم. پس آنچه می‌نویسم درباره خود آن مستند و دربارة خود آن خانم‌ها بالشخصه و بالاصاله نیست؛ و درباره حجاب و آزادی هم نیست. فقط درباره واکنش‌ها به آن است که از «شوک» تا «ذوق» تا «موفق شده است»، «با آن اشک ریخته‌اند»، و از این‌گونه واکنش‌هاست. مطابق گزارش بی‌بی‌سی در این مستند آن خانم که بی‌حجاب است و می‌گوید نخستین بار است که این‌گونه بی‌حجاب ظاهر می‌شود، مدعی شده «دیگر در هیچ شرایطی باحجاب بازی نخواهد کرد و از کنار گذاشتن بازیگری احساس بدی ندارد»؛ و بعد ادعا شده که مستند در شبکه‌های اجتماعی ۲۵ میلیون‌بار دیده شده است و این را دلیل موفقیت و پذیرش آن و بیانگر «نفوذ این مصاحبه در جامعه ایران و گروه‌های مختلف» فرض کرده‌اند. استدلال ساده‌ای علیه این ادعا‌ها وجود دارد: هر «ساختارشکنی» آن هم اگر از طرف کسانی باشد که سال‌ها داخل چارچوب‌های قانونی کار کرده و با تلویزیون و سینما و شبکه نمایش خانگی قانونی به جامعه معرفی شده‌اند، معمولاً دیده می‌شود و تعجب‌برانگیز خواهد شد. چون همان‌گونه که آن «ساختار» رانتی بوده، این «ساختارشکنی» نیز در امتداد همان رانت قرار می‌گیرد و «رانتی» است. هرچه‌قدر هم این ساختارشکنی بیشتر باشد، بیشتر دیده می‌شود. پس کسانی که می‌خواهند بگویند این مستند به خاطر «حرف»‌هایی که در آن زده شده، دیده شده، باید بتوانند مقایسه کنند که اگر همین حرف‌ها فقط به شکل صوتی یا با حجاب عرفی منتشر می‌شد، همین‌قدر دیده می‌شد یا نه. اگر امکان مقایسه ندارند، نمی‌توانند حکم قطعی بدهند، مگر این‌که با موضوع دیگری که دقیقاً شبیه به همین بوده باشد، مقایسه کنند. با مقایسه می‌توان ادعا کرد که در همین مستند اگر حجاب از این هم بدتر بود، بسیار بیشتر دیده می‌شد. این یعنی «ابزارشدن» نه آزادشدن و آزادبودن و زن‌بودن. به یاد بیاورید در آشوب سال ۱۴۰۱ که چند تن از بازیگران سینما و بازیکنان فوتبال در خارج از ایران شورای رهبری تشکیل دادند، دکتر عبدالکریم سروش، فیلسوف ایرانی منتقد حکومت که مقیم امریکاست، علیه این شورای رهبری صحبت کرد و مشخصاً درباره بازیگر زن گفت: «یکی از آنها تا امتحان نداد و سر تا پا برهنه نشد، او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند». دکتر سروش این شورای رهبری را این‌گونه توصیف کرد: «بیشتر این افراد حتی هرگز در میان مردم ایران هم نزیسته‌اند. اینها با درد‌ها و ارزش‌های مردم ایران آشنایی ندارند بعد با کمال بی‌خیالی و بلکه با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم را هم دارند و گمان می‌کنند که کافی است زمام امر به دست آنها سپرده شود تا کشور گلستان شود. در میان آنها حتی یک پرچم ایران هم به چشم نمی‌خورد. نامی از اسلام و دیانت قاطبه‌ی مردم ایران در میان نبود بلکه اکثریت آنها کمال ناآشنایی با این سنت عظیم و قویم ایرانی داشتند و یکی از آنها هم که از تجزیه‌طلبان مشهور و بنام است». بعد از این اظهارات شبکه‌های لندنی حملات زیادی به دکتر سروش کردند ولی او دوباره از دیدگاه خود نسبت به آن بازیگر زن دفاع کرد. کار آن بازیگر در زمان خودش بسیار بیشتر دیده شد و بحث فوق‌العاده بیشتری برانگیخت. با آنکه نه خودش و نه دیگران مثل اکنون ادعا نکردند که دیده‌شدن این «برهنگی مادرزاد»، خلق یک اثر هنری و نشانه‌ی نفوذ در افکارعمومی و تغییر در ایرانیان است! پس اگر چیزی بسیار دیده می‌شود، الزاماً از جنس «نفوذ» و «اهمیت‌دادن به مقام زن» نیست. در پیوست با همان استدلال اول، اگر آن بازیگر خارجی که در غرب، برهنه کامل شد تا او را بپذیرند، فرضاً به ایران بازگردد و با حجاب کامل مقابل دوربین بنشیند و بگوید «دیگر هرگز بدون‌حجاب بازی نمی‌کنم»، آن رفتار هم به دلیل ساختارشکنی بسیار دیده می‌شود و بحث‌برانگیز خواهد شد، خیلی بیشتر از بازیگری که یک حجاب عرفی داشته و حالا آن را کنار گذاشته است. شخصاً بسیار تأسف می‌خورم که سلبریتی‌ها با کمترین سواد و کمترین پیوند با زندگی معمولی مردم، نقش هدایتگری بازی می‌کنند و برخی نیز متأسفانه آن را تقلیدوار شیوع می‌دهند. گاهی در برخی محیط‌های روشنفکری و دانشگاهی از اینکه چندین استاد دانشگاه که چند‌هزار کتاب خوانده‌شده و مداقه‌شده در کتابخانه شخصی دارند، حرف و نقل‌شان آمدوشد‌های یک سلبریتی است، احساس شرم می‌کنم. بسیاری از سلبریتی‌هایی که در سال‌های اخیر خود را مقابل نظام و به ظاهر «طرف مردم» قرار داده‌اند، رانت‌های عظیم- توجه کنید رانت عظیم- از نهاد‌های نظام و صندوق‌ها و تلویزیون و درواقع از جیب مردم گرفته‌اند. اگر جامعه ما یک جامعه انقلابی در حد اعلا باشد، نمی‌پذیرد که سلبریتی‌های رانت‌خوار و دست‌پرورده چند نهاد رانتی بخواهند مدعی مردم و جامعه و هنر باشند. نافهمی در میان استادان دانشگاه و بسیاری از فعالان سیاسی و هنری تا آنجاست که یک استاد دانشگاه شریف در کمال افتخار و در دفاع از این بازیگر گفته است «مستند نشان می‌دهد که ترانه وقتی در فیلم برادران لیلا به صورت پدر خودش سیلی زد، نقش بازی نمی‌کرده است و خودش بوده است»! خب باید گفت خدا صبر بدهد به اطرافیان این آدم‌ها با این اظهارات. دیگری گفته است این جمله ترانه جالب بود که «هنر نمی‌تونه از جامعه عقب‌تر باشه. اگر آوانگارد هم نیستی، دست‌کم همتراز جامعه باش». این ادعا بر یک فرض استوار است که هنر در نسبت با جامعه تعریف می‌شود و باید دست‌کم هم‌سطح آگاهی، تجربه و تحول اجتماعی باشد. نمی‌دانم گوینده این جمله را از قول فرد دیگری نقل کرده و در کلاس‌های بازیگری زیاد شنیده و تقلید کرده است یا اینکه واقعاً دیدگاه‌های بسیار متنوع فلسفه هنر را مطالعه کرده و به این نتیجه رسیده است. در رمانتیست‌ها و اگزیستانسیالیست‌ها، هنر، بیان تجربه‌ی درونی هنرمند است، یعنی اصالت فردی دارد و هنرمند است که هنر را معنا می‌کند نه جامعه. در این دیدگاه هنر می‌تواند از جامعه جلوتر یا عقب‌تر یا مستقل از جامعه باشد. در پراگماتیست‌ها نیز که هنر آوانگارد را نمی‌پذیرند و می‌گویند هنر اگر از جریان تجربه‌ی زیسته جدا شود، بی‌ربط و ناکارآمد می‌شود، تعریفی از جامعه و تجربه‌ی زیسته دارند که با این تعریف‌های ساختگی سلبریتی‌های ایرانی یکی نیست. جامعه ایران نیز چنین جامعه‌ای که اینان معرفی می‌کنند نیست. نه فقط دکتر سروش بلکه بسیاری از جامعه‌شناسان و متفکران ایرانی، اسلام و تشیع را دین و سبک زندگی قاطبه مردم ایران می‌دانند. پس هنر اگر بخواهد پیوسته با جامعه ایران باشد و از آن جدا نباشد، باید نسبتی هم با تدین مردم داشته باشد. حتی کسانی که در جامعه هنری ایران سال‌ها پیش بحث «هنر برای هنر» را مطرح کردند و نوعی نگاه فرمالیستی به هنر داشتند، هنر را تابع قواعد درونی خود هنر می‌دانند نه تابع جامعه. پس در این نگاه هنر می‌تواند بی‌ربط به جامعه باشد، اما ارزشمند باشد. به هر حال معلوم نیست این نگاه که برخی برای آن غش‌و‌ضعف رفته‌اند از کدام دیدگاه فلسفی گرفته شده است. بیشتر به دیدگاه مارکسیست‌ها می‌خورد و کسانی که هنر را ابزار نقد اجتماع می‌دانند. البته شاکله و خاصیت شبکه‌های اجتماعی تقلید گله‌وار در آن است، یعنی کسی حرفی می‌زند و بقیه ناگهان دنبال آن حرف می‌افتند و با کمی دستکاری همان حرف‌ها را به نام خود منتشر می‌کنند! جامعه ما در حد قابل‌تأ‌ملی گرفتار آفت سلبریتی‌ها شده است. اصالت جامعه این‌گونه خدشه‌دار می‌شود. نهاد‌های سلبریتی‌ساز باید به خود بیایند. آنها کمکی به مردم نمی‌کنند و آسیب‌های اجتماعی و روانی را بیشتر می‌کنند. | سردبیر