روزنامه اعتماد
1404/10/07
پدر قنات كاشف بنه
عصر سهشنبه دوم ديماه 1404 خبر آمد كه استاد بزرگ مردمشناسي و جغرافياشناسي ايران، دكتر جواد صفينژاد در نودوشش سالگي فرمان يافته و روي در نقاب خاك كشيده. به همراه چند دوست دوستدار محيط زيست و پژوهشگر آب براي بازديد از تخت جمشيد و نقش رستم رفته بوديم و قرار بود از روستاهاي آن منطقه بازديد كنيم. يكي از همراهان قرار بود از وضعيت وخيم فرونشست زمين در منطقه مرودشت گزارش تهيه كند. اگر بگويم فاجعهبار بود، ذرهاي اغراق نكردهام. اميدوارم به زودي گزارش او منتشر شود.اينها را نوشتم كه بگويم فرصت نكردم براي درگذشت استاد صفينژاد چند خط بنويسم. متاسفانه ديگران هم دست به كار نشدند و ديدم در اين چند روز جز خبر درگذشت او، چيز ديگري در روزنامه منتشر نشده. حيفم آمد كه مخاطبان روزنامه اعتماد، به سادگي از كنار اين خبر بگذرند. استاد صفينژاد سلبريتي نبود كه هر كار و كردارش، مثل بمب صدا كند. او يك پژوهشگر پركار و متعهد و دغدغهمند بود. اتفاقا شب قبل از درگذشت استاد در قطار تهران به شيراز، با دوست پژوهشگرم درباره معضل آب و خالي شدن سفرههاي زيرزميني و منازعات آبي و چاههاي بيرويه و فرونشست زمين زياد حرف زديم. نام استاد صفينژاد هم در اين ميان مطرح شد، به عنوان يكي از انگشتشمار پژوهشگران جدي و عميق و كار درست مردمشناسي در ايران كه پژوهشهاي عميقش درباره ابعاد گوناگون زندگي روستايي و عشايري زبانزد است، استادي كه برخي به واسطه تحقيقات عميق و ميدانياش راجع به قنات و كاريز، او را پدر قنات خواندهاند و شماري براي پژوهش گستردهاش درباره نظام بنه، او را كاشف بنه نام نهادهاند. محققي كه در كتابخانه و دانشگاه نميماند و دل به ميدان ميزد و حرفهايش حاصل سالها سر و كله زدن با مردم واقعي بود. صفينژاد وقتي از نظام آبياري و زراعي سنتي ايران سخن ميگفت و مينوشت، حرف و نوشتههايش مبتني بر صرفا مطالعات كتابخانهاي يا به شيوه برخي به ظاهر پژوهشگران امروزي، بر آمده از جستوجو در گوگل نبود. خودش سالها به ميان عشاير و روستاييها رفته بود و دادههاي اصيل و بيواسطه را گردآوري كرده بود و با گوشت و پوست آنچه را ميگفت، زيسته بود.
وضعيت و شرايط نظام آبياري ما در سالهاي اخير به واسطه تغيير و تحولات جديد، دچار دگرگونيهاي عميق شده. حالا ديگر تنها زندگي و معيشت روستانشينان و عشاير نيست كه از تحولات جديد نظام آبي دستخوش تغيير شده. يك زمان ميگفتند يكي از علل انقلاب 57 اصلاحات ارضي اوايل دهه 1340 است. حالا شرايط با زماني كه امثال استاد صفينژاد گزارش كردهاند، فرق كرده. دوست كارشناس من ميگفت، بسنده كردن به روايت بزرگاني چون صفينژاد ديگر جوابگو نيست. گو اينكه به باور او در همان زمان هم مشكلات و مصائب كم نبوده و نبايد دچار نوستالژي فلجكننده و تكرار مكرراتي چون «آنچه خود داشت»، شد. بايد چارهاي ديگر انديشيد. در اين ميان قطعا روايتها و گزارشهاي محققان دلسوز و زحمتكشي چون صفينژاد در گزارش وضعيت امروز و چارهجويي براي مشكل راهگشاست.
خلاصه اينكه من كارشناس اين حوزه نيستم و فقط ميتوانم نتيجه اين تغييرات را ببينم و تا حد سواد اندكم سخنان كارشناسان را بازگو كنم. اين كار مردمشناسان و جغرافياشناسان و پژوهشگران جديد و جوان است كه بار ديگر پاشنه كفشهاي خود را ور بكشند و به ميان مردم بروند و در مسير استاداني چون صفينژاد گام بر دارند. شايد از دست آنها كاري بر نيايد، دست كم ميتوانند به شيوه صفينژادها گزارشي دست اول و عميق از آنچه در حال وقوع است، ارايه كنند. خدا را چه ديدي، شايد هم گزارشهاي آنها نتيجهاي داشته باشد و نه فقط تصميمگيرندگان كه همه مردم با آگاهي از اين وضعيت نگرانكننده، كمي بيشتر به آنچه در حال وقوع است، فكر كنند. ياد استاد صفينژاد گرامي و راهش پر رهرو. با اميد و اندوه.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
بیضایی درغربت از دنیا رفت
ايران پرچم مقابله با نظام سلطه را برافراشته است
مخالفت با استيضاح
آموزش و تربيت «وابستگان مطبوعاتي» درموسسه عاليحرفهاي مطبوعات و روابط عمومي
بينالملل غيرليبرال!
سياست جمعيتي، بدون فهم زندگي، به بنبست ميرسد
الفبای مهر وقتی مدرسه تاریخ مینویسد
ديپلماسي امام خميني نامه به رهبران (۴)
ناكارآمدي استراتژي جنگ بيانيهها
سهم فراموش شده دریا
چرا ايران به ديپلماسي استاني نياز دارد؟
سواد زندگي
شب یلدا: نبرد نمادین نور و تاریکی در آیینی کهن
قربانيان آبهاي مديترانه
پدر قنات كاشف بنه
سياست جمعيتي، بدون فهم زندگي، به بنبست ميرسد
الفبای مهر؛ وقتی مدرسه تاریخ مینویسد
ديپلماسي امام خميني، نامه به رهبران (۴)
بيضايي هنرمندي برگونه اساطير
بیضایی درغربت از دنیا رفت

