روزنامه اعتماد
1404/10/08
بيضايي رفت و پرسشي كه بيپاسخ ماند
درگذشت بهرام بيضايي تنها فقدان يك هنرمند برجسته نيست؛ اين رخداد، هشداري جدي درباره وضعيت فرهنگ، زبان و هويت ملي در ايران امروز است. بيضايي از معدود چهرههايي بود كه هنر را به ابزار پرسشگري تاريخي بدل كرد و نشان داد بيتوجهي به ميراث فرهنگي، دير يا زود به بحران معنا و گسست هويتي ميانجامد. رفتن او بيش از آنكه يك پايان طبيعي باشد، يادآور ناتواني ما در حفظ و بهكارگيري سرمايههاي فكري و فرهنگي خويش است. بيضايي تاريخ و اسطوره را نه براي ستايش گذشته، بلكه براي فهماكنون و ساختن آينده ميكاويد. در آثار او، ايران مجموعهاي از روايتهاي زنده است كه اگر بازخواني نشوند، به حافظهاي فرسوده بدل خواهند شد. او هشدار ميداد جامعهاي كه با گذشته خود گفتوگو نكند، در برابر بحرانهاي امروز و فردا بيدفاع ميماند؛ و اين بيدفاعي، نخست در زبان، سپس در اخلاق عمومي و در نهايت در سياست آشكار ميشود. نگاه بيضايي به زبان فارسي، نگاهي راهبردي، كارگشا و تمدني بود. زبان در آثار او صرفاً وسيله بيان نبود؛ ستون فقرات هويت ايراني بهشمار ميرفت. همانگونه كه فردوسي با پاسداري از زبان فارسي، ايران را از فروپاشي فرهنگي نجات داد، بيضايي نيز هشدار ميداد كه تخريب و فرسايش زبان، نشانه فرسايش انديشه و حافظه تاريخي است. سياستهاي فرهنگياي كه زبان را يا به ابزار ايدئولوژيك فرو ميكاهند يا آن را به سطح مصرف روزمره تنزل ميدهند، ناخواسته بنيانهاي هويتي جامعه را تضعيف ميكنند. بيضايي در جايگاه يك هنرمند تاريخ شناس به ميراث معنوي و مذهبي ايران نيز با نگاهي انديشيده مينگريست. فيلمنامه «روز واقعه» نشان داد كه چگونه ميتوان واقعه عاشورا را از سطح آيينهاي تكرارشونده فراتر برد و آن را به انتخابي اخلاقي و انساني بدل كرد؛ انتخابي كه مسووليت فرد را در برابر ناداني و ستم برجسته ميكند. اين رويكرد، فاصلهاي روشن با قرائتهاي تقليلگرايانهاي دارد كه ميراث ديني را يا به ابزار قدرت تبديل ميكنند يا آن را از متن فرهنگ ملي جدا ميسازند.آثاري چون «مرگ يزدگرد»، «سگكشي»، «مسافران» و در صدر آنها «باشو، غريبه كوچك» هر يك جلوهاي از دغدغه بيضايي نسبت به حقيقت، عدالت، تنوع فرهنگي و همزيستي در ايراناند. «مرگ يزدگرد» نقد تاريخ رسمي و روايتهاي قدرت است؛ «سگكشي» هشدار درباره فرسايش اخلاقي و مناسبات ناسالم اجتماعي؛ «مسافران» تأملي در آيين و حافظه جمعي؛ و «باشو» بيانيهاي انساني در دفاع از ايران متكثر و امكان همزيستي در دل تفاوتها. اين آثار نشان ميدهند كه هنر ميتواند همزمان ملي، انتقادي و اخلاقمدار باشد، بيآنكه به شعار فروغلتد. اما شايد مهمترين پيام زندگي بيضايي، نه فقط در آثارش، بلكه در هجرت ناخواسته او نهفته باشد. مهاجرت نخبگان فرهنگي پديدهاي فردي نيست؛ شاخصي روشن از ناكارآمدي سياستهاي فرهنگي است. جامعهاي كه مجال گفتوگو، تحمل و خلاقيت را محدود ميكند، سرمايههاي فكري خود را بهتدريج از دست ميدهد. تداوم اين روند، به فرسايش هويت ملي و تضعيف سرمايه اجتماعي خواهد انجاميد؛ هزينهاي كه آثار آن تنها در عرصه فرهنگ باقي نميماند. اين يادداشت تنها براي سوگ نوشتن نيست؛ براي هشدار و اصلاح روشهاي ناموفق، ويرانگر و ناراضيكننده است. سياست فرهنگي كشور نيازمند بازنگري جدي است: گذار از حذف و طرد به سوي گفتوگو، اعتماد به نخبگان و بهرسميتشناختن تنوع فكري. بازگشت سرمايههاي انساني، بدون تأمين امنيت فرهنگي و احترام به استقلال انديشه ممكن نيست. آغوش ميهن بايد پيش از آنكه دير شود، براي بازگشت انديشمندان و هنرمندان گشوده باشد. در نهايت بايد پذيرفت كه بزرگداشت پس از مرگ، جاي قدرشناسي در زمان حيات را نميگيرد. اگر ميخواهيم ايرانِ انديشيده، ايرانِ چندصدا و ايرانِ روايتمند باقي بماند، بايد از تجربه بهرام بيضايي بياموزيم. او رفت، اما پرسشي كه با خود گذاشت، همچنان بيپاسخ مانده است؛ پرسشي درباره آينده فرهنگ، هويت ملي و مسووليت ما در قبال آنها.
سایر اخبار این روزنامه
ترفند تندروها عليه دولت
داعي به فلسفه و حكمت
نفرینم باد اگر به سود کسی دیگری را زیان کنم
از دویدن كه حرف ميزنيم از چه حرف ميزنيم؟
آيندهاي مبهم براي جوانان
گذار پارادايمي از اقتصاد يارانهاي به واقعگرايي انقباضي
سه ماهواره ايراني كوثر، پايا و ظفر به مدار لئو پرتاب شدند
اعتماد و شفافيت خبري
بيضايي رفت و پرسشي كه بيپاسخ ماند
رفتار با زندانيها شاخص قانونمداري انسانگرايانه
عبور از اصلاحات خطر براي ايران
وقتي خديجه گريست!
آخرين سفرِ بهرام
از رقابت در شام تا رفاقت عليه اسراييل
احداث سدهاي جديد در حوضه درياچه اروميه
بودجه روي كاغذ واقعيتها زير ميز
سرويس مدارس از بينظمي تا بياعتمادي والدين
بودجهاي براي بقا نه براي اصلاح و توسعه
مسافر برميگردد جنازه را باور نكنيد
در پيچ و خم كوچههاي تهران
اعتماد و شفافيت خبري
بيضايي رفت و پرسشي كه بيپاسخ ماند
رفتار با زندانيها شاخص قانونمداري انسانگرايانه
عبور از اصلاحات خطر براي ايران
وقتي خديجه گريست!

