مسافر برمي‌گردد جنازه را باور نكنيد

شايد تعدادشان كم باشد، اما بودند كساني كه بهرام بيضايي را بي‌نفس، بي‌صدا و مطيع مي‌خواستند. چيزي همانند زندگان زيادي كه تسليم قدرت‌ها مي‌شوند و اين تسليم از آنها مرده‌اي متحرك ساخته است. بهرام بيضايي اين‌گونه نبود. حتي كساني كه آثارش را، فرم كارهايش را نمي‌پسنديدند به شجاعت و دانايي او اعتراف مي‌كردند. هيچ‌ وقت فراموش نمي‌كنم چند سال پيش به ديدار فيلمساز بزرگي رفته بودم كه بيضايي را بيش از آنكه به عنوان هنرمندي داراي آثار درجه يك ستايش كند از او به عنوان يكي از شجاع‌ترين فيلمسازاني ياد كرد كه سر تعظيم در مقابل هيچ كس فرود نمي‌آورد. بعد هم از ديدارشان با سعيد امامي معروف گفت كه آنها را خواسته بود تا فيلم‌هاي مورد نظر او را بسازند. ظاهرا نه هندوانه‌هايي كه زير بغل بهرام بيضايي گذاشته بود و او را فيلمسازي بي‌نظير دانسته بود، جواب داده بود و نه قدرتي كه سعي كرده بود به رخ بكشد. بنا به گفته آن فيلمساز، بيضايي بدون هراس و كرنش رك و صريح حرف‌هايي زده بود كه ترس به جان آن فيلمساز مشهور انداخته بود. بي‌شك اين جلوه شجاعت در خفا بيش از هر چيزي جسارت او را گواه مي‌دهد. خيلي از مدعيان جسارت در خلوت و رو در رو با صاحبان قدرت و مكنت لحن و بيانشان تغيير مي‌كند. اما بيضايي چنين نبود. لحظه لحظه آثارش نشانه‌هايي از تيزهوشي، دانايي، دورانديشي، درك زمانه و...دارد. كاري كه او با فرهنگ در زمانه خودش كرد كم از اقدام شاعر مورد نظر و علاقه‌اش به فردوسي ندارد. او براي زدودن غبار از داشته‌هاي ارزشمند ايراني آثاري نوشت كه زمانه نمي‌شناسد. بسياري از ديالوگ‌هايي كه در دهان شخصيت‌هايش گذاشت اگر نقد نبود، هشدار بود. اگر هشدار نبود، يادآوري بود. اگر يادآوري نبود، تاكيد بود. اگر تاكيد نبود، كنار زدن نقاب از چهره فريبكاران بود، اگر چهره‌گشايي نبود... هر چه بود دانايي بود و حساسيت نسبت به پلشتي. عذابي بود كه كاستي‌ها به جانش انداخته بود و او تبديلش به كلمه مي‌كرد. كلماتي كه خودشان تلاشي براي پالايش زبان فارسي از كژي و كژتابي‌هايي بود كه نابخردان به اين زبان تحميل كرده بودند. بي‌خود نيست كه مرگ او را با ديدن جنازه‌اش باور نمي‌كنيم. بهرام بيضايي مسافر تبعيدي دير يا زود برمي‌گردد. جنازه‌اش را باور نكنيد. ما مردگان بايد بدانيم او زنده‌ترين زندگان بود و هست.
سایر اخبار این روزنامه
ترفند تندروها عليه دولت داعي به فلسفه و حكمت نفرینم باد اگر به سود کسی دیگری را زیان کنم از دویدن كه حرف مي‌زنيم از چه حرف مي‌زنيم؟ آينده‌اي مبهم براي جوانان گذار پارادايمي از اقتصاد يارانه‌اي به واقع‌گرايي انقباضي سه ماهواره ايراني كوثر، پايا و ظفر به مدار لئو پرتاب شدند اعتماد و شفافيت خبري بيضايي رفت و پرسشي كه بي‌پاسخ ماند رفتار با زنداني‌ها شاخص قانونمداري انسان‌گرايانه عبور از اصلاحات خطر براي ايران وقتي خديجه گريست! آخرين سفرِ بهرام از رقابت در شام تا رفاقت عليه اسراييل احداث سدهاي جديد در حوضه درياچه اروميه بودجه‌ روي كاغذ واقعيت‌ها زير ميز سرويس مدارس از بي‌نظمي تا بي‌اعتمادي والدين بودجه‌اي براي بقا نه براي اصلاح و توسعه مسافر برمي‌گردد جنازه را باور نكنيد در پيچ و خم كوچه‌هاي تهران اعتماد و شفافيت خبري بيضايي رفت و پرسشي كه بي‌پاسخ ماند رفتار با زنداني‌ها شاخص قانونمداري انسان‌گرايانه عبور از اصلاحات خطر براي ايران وقتي خديجه گريست!